بانوی ۸۸ ساله با دنیایی از عروسک
مرتضوی
قدم در دنیایی می گذارم که سال هاست از آن دور شده ایم؛ دنیایی پر از عروسک های دست ساز و خانه ای که هنوز حال و هوای کودکی دارد. دیوارهای این خانه سال هاست روایتگر افسانه های عروسک هایی است که در آن خلق و ماندگار شده اند. برخی های شان همین چند روز پیش متولد شده اند و برخی دیگر چند سالی است که از تاریخ تولدشان می گذرد؛ «خاتون»، «گلبهار»، «فرخ لقا»، «گلن پیشی» و ... هنر دستان مادربزرگی است که تولد اولین عروسکش را هنوز به خوبی به یاد دارد. «ام البنین صفاری» معروف به «عروس بانو»، بانوی خلاق و هنرمند بجنوردی است که در هیاهوی زندگی امروز، خودش را به گذشته پیوند زده و با خلق عروسک هایی که روایتگر بخشی از فرهنگ این منطقه است و نوشتن آداب و رسوم، ضرب المثل ها و خاطراتی از گذشته که روزگاری در کوچه کوچه این شهر با مردمش عجین بوده، لحظه هایش را پر می کند تا شاید دستی پیدا شود و این یادگاری ها را ماندگار کند.
88 بهار را پشت سر گذاشته است و راز سرزندگی اش شاید خلق عروسک هایی است که ریشه در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی اش دارد. حالا او چند سال است که تنهایی هایش را با ساخت عروسک پر می کند و دستان هنرمند «عروس بانو» روایتگر بخشی از هویت و فرهنگ این منطقه است؛ عروسک هایی که هر کدام ریشه در شخصیت آدم هایی دارند که روزگاری را با آن ها گذرانده است. خودش می گوید پشت هر یک از عروسک ها قصه ای است برگرفته از زندگی روستاییان و شخصیت های شکل گرفته در عروسک هایش ریشه در قصه هایی دارند که مادربزرگ و پدرش برایش تعریف می کردند.
برخی عروسک هایش هم نقش آفرین صحنه نمایش بودند و «علی عابدی»، کارگردان خوش فکر و خلاق بجنوردی چندی پیش آن ها را با بازیگران تاجیکستانی در بجنورد روی صحنه برد.
سفر عروسک ها به دنیای تئاتر ختم نمی شود و «عروس بانو» از ورود آن ها به دنیای بچه ها و رفتن به جشن شب یلدای دانش آموزان در یکی از مدارس شهر بجنورد در سال های گذشته سخن می گوید که هر یک خالق شخصیت داستان هایی شدند که دانش آموزان آن ها را ساختند.
اگر چه حضور عروسک ها در نمایشگاه صنایع دستی و گردشگری در منطقه نمونه گردشگری باباامان در سال های گذشته با استقبال خوب شهروندان و مسافران رو به رو شد و دنیای تازه ای را پیش روی عروسک ها قرار داد، اما عشق و علاقه دیرین «عروس بانو» اجازه نداد دست سرنوشت، میان آن ها جدایی بیندازد و از زادگاه شان دور شوند، اما بعضی از آن ها همسفر افرادی شدند که هنوز هم دلبسته فرهنگ این سرزمین اند.
هنرهای این بانوی هنرمند تنها به گلدوزی، خیاطی و عروسک سازی ختم نمی شود و او در سال های گذشته هنر خوشنویسی را نیز فراگرفته و برخلاف خیلی ها که از مطالعه دورند، دایی جان ناپلئون و آبنبات هلدار را خوانده و با خواندن«بهنو»، رمان دخترش، آن را خوشمزه تفسیر می کند.
او که سینه اش پر از خاطرات است، از روزهایی برای مان می گوید که عروسک هایش تنها به واسطه دستمالی که دور چوب پیچیده یا چادری که قنداق می شد، شکل می گرفت و دنیایش را می ساخت، اما بچه های امروز با دنیای عروسک ها بیگانه شده اند و در جایی که عروسک سخنگو وجود دارد، هیچ کودکی سراغی از دنیای پر رمز و راز عروسک های پارچه ای نمی گیرد؛ عروسک هایی که به گفته او در میان عوام به «گلن پرتی» معروف هستند.
او می گوید: دوست دارم عروسک سازی را به نوه هایم یاد بدهم اما هیچ کدام رغبتی ندارند و به نظر می رسد با ساخت عروسک های مدرن، عروسک سازی با این سبک و سیاق به فراموشی سپرده شده است.
او اگر چه روزهایش را با خاطرات گذشته اش می گذراند و می گوید تنهایی روی او اثری ندارد، اما معتقد است حال و هوای آن روزها با وجود سختی ها بهتر بود زیرا همه با هم یکرنگ بودند و در کنار هم زندگی می کردند، ضمن این که در قدیم با قصه ها و ضرب المثل ها زندگی می کردند و از آن ها درس می گرفتند و تا زمانی که تلویزیون و رادیو نبود، بچه ها با قصه های مادربزرگها، بزرگ می شدند، اما الان قصه گویی کم رنگ شده و قصه رنگ باخته است. هم کلامی با این بانوی شیرین سخن اگر چه حال و هوایم را عوض می کند، اما مرا به این فکر وا می دارد که چرا عروسکهای محلی که بخشی از هویت ملی و نشاندهنده فرهنگ و باور مردم یک منطقه هستند، در معرض فراموشی قرار گرفته اند و به تبع آن قصه هایی که می توانند بازیگرانی همچون عروسک ها داشته باشند، رنگ باخته اند، در حالی که هنوز هستند مراکزی که می توانند، نقش آفرین باشند و با بهره گیری از این بانوان هنرمند، نه تنها به دنیای عروسک ها جان ببخشند و به کمک آن ها راوی فرهنگ این سرزمین شوند، بلکه قصه گویی را نیز رونق ببخشند.