علوی
دنیای کودکان آکنده از رویا و گمان است؛ دنیایی که بسیاری از بزرگ سالان ویژگی های خاص آن را فراموش کرده اند. شاید اگر آنان برای چند دقیقه به دوران کودکی خود برگردند و به زمانی بیندیشند که سایه برگ های درختان در شب آنان را می ترساند، دریابند چرا کودکان از چیزهایی می ترسند که چندان ترسناک نیستند. بسیاری از کودکان تحت تاثیر اضطراب هستند به خصوص آن هایی که تجربه ترس یا از دست دادن را داشته اند. والدینی که کودکان مضطرب دارند، به کمک نیاز پیدا می کنند و گاهی دچار سردرگمی می شوند.
امروزه بنا بر اظهارات برخی کارشناسان میزان مراجعه والدینی که کودکان مضطرب دارند، زیاد است. در این باره یک پزشک متخصص اعصاب و روان و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی عقیده دارد: بسیاری از اضطراب های دوران کودکی به دلیل انتظارات بالای برخی والدین و احساس گناه کودکان از برآورده نشدن آن هاست.
به گفته یکی از مراجعه کنندگان به یک کلینیک روان شناسی که کودکش دچار مشکلات اضطراب شده است، چشم و هم چشمی بسیاری از خانواده ها در تحقق آمال و آرزوهای شان باعث به دردسر افتادن فرزندان شان می شود، به طوری که خود و همسرش چندین ماه با مشکلات گوناگون رفتاری کودک شان رو به رو بوده و در نهایت راضی شده اند او را به یک مرکز مشاوره بیاورند و اکنون پس از چندین جلسه متوجه مشکل فرزند خود شده اند.
وی که تمایلی به ذکر نام خود ندارد، می گوید: من و همسرم از ابتدا که کودک مان به دنیا آمد برنامه ریزی های مختلفی برایش کردیم و او را از 2 سالگی به کلاس های مختلف آموزشی فرستادیم. پس از آن او را در کلاس های مختلف آموزشی، ورزشی و هنری ثبت نام کردیم و تا زمان مدرسه و حتی حین مدرسه این کلاس ها ادامه داشت اما نتایج مطلوبی را که می خواستیم نگرفتیم.
وی ادامه می دهد: زمانی که فرزندمان کلاس سوم ابتدایی شد، آن طور که مورد انتظار ما بود در درس هایش موفق نبود و همین باعث عصبانیت من و پدرش شد زیرا ما سرمایه گذاری زیادی برایش کرده بودیم. پس از مدتی که به او برای خواندن درس فشار آوردیم کم کم متوجه کم حرف شدن دخترمان شدیم تا این که در درس هایش افت شدیدی پیدا کرد و به توصیه یکی از دوستانم او را نزد مشاور بردیم.
یک مادر دیگر هم در این باره بیان می کند: امروزه بیشتر خانواده ها تک فرزند هستند و می خواهند همه کمبودها و نقص های خود را با پرورش دادن استعدادهای فرزندشان جبران کنند البته این مورد در خانواده های چند فرزندی هم دیده می شود که والدین به آن چه خواسته اند، نرسیده اند و اکنون به هر جبری که هست می خواهند فرزندان خود را به جایگاه مورد نظرشان برسانند. «بدیعی» ادامه می دهد: این گونه والدین در واقع برای رسیدن به آرزوهای خود حاضر هستند از روان و جسم فرزندشان مایه بگذارند و توجهی به آسیب رسیدن بیش از حد به روان کودک خود ندارند و نمی دانند با جبری که دارند تا چه حد حس استقلال، ارزشمندی و عزت نفس فرزندشان را از بین می برند.
این مادر 65 ساله ادامه می دهد: بارها دیده ام کودکان برای رفتن به یک کلاس خاص علاقه ای نشان نمی دهند و پدر و مادر آن ها را وادار می کنند در این کلاس شرکت کنند و عقیده دارند آن ها بهتر از فرزندان، خیر و صلاح شان را می خواهند و زمانی که بزرگ شوند متوجه می شوند چه لطفی در حق شان شده است، در حالی که این کارها فقط عذاب دادن فرزندان و نادیده انگاشتن حق انتخاب آن ها به عنوان یک انسان مستقل است.
یک مشاور و روان درمانگر در این باره اظهارمی کند: مهمترین ویژگی والدین خوب، احساس امنیت دادن به کودک است. این امنیت در روانی، فیزیکی و عاطفی تعریف میشود. توجه بیش از حد، میشود کنترل و کم توجهی، میشود سهلگیری و بی خیالی.
«زیبا جعفری» ادامه می دهد: افرادی که در سال های ابتدایی زندگی(کودکی و نوجوانی) رابطه گرم و صمیمانه با والدینشان دارند و والدین پاسخگوی نیازهای متفاوت آن ها بودهاند، سلامت روان بیشتری دارند و رضایت از زندگی بیشتری را در اوایل، اواسط و اواخر بزرگ سالی تجربه میکنند و برعکس کودکانی که والدین سخت گیری داشته اند از همان دوران کودکی مضطرب بوده اند.
وی می افزاید: برای والدین مهم است که انتظارات واقع بینانه از خود داشته باشند. این نکته که شما به عنوان یک والد تمام سعی خود را بکنید خوب است اما یک پدر و مادر کامل و بی نقص بودن فقط به احساس ناکامی و بی کفایتی منجر می شود.
به گفته وی، والدین برای فرزند اول می خواهند تمام آرزوهای شان را پیاده کنند که خوشتیپ ترین و بهترین بچه روی زمین باشد. او را به کلاس های آموزشی فوق برنامه می فرستند ولی در مورد بچه آخر، دیگر والدین آن حساسیت ها را ندارند و می خواهند او برای همیشه کوچک بماند.
این روان شناس متذکر می شود: سختگیری در سه سال اول زندگی، دستور و خجالت دادن و دعوا کردن تنها باعث می شود چیزهای خوبی که می تواند در کودک رشد کند، از بین برود.
یک پزشک متخصص اعصاب و روان و عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی در این باره می گوید: بسیاری از اضطراب های دوران کودکی به دلیل انتظارات بالای والدین و احساس گناه کودکان از برآورده نشدن آن هاست.
دکتر «کاوه حجت» با اشاره به این که سلامت روان کودکان و نوجوانان علاوه بر سلامت جسم از اهمیت ویژه ای برخوردار است، اظهارمی کند: والدین باید بر اساس ظرفیت کودکان، از آن ها انتظار داشته باشند.
به گفته وی، بسیاری از نوجوانان به دلیل سطح انتظار غیر منطقی والدین به ویژه نسبت به تحصیل، به اضطراب و اشتغال ذهنی مفرط دچار می شوند. وی با بیان این که استعدادها و ظرفیت های کودکان و نوجوانان یکسان نیست، اظهار می کند: تعادل سطح انتظار والدین نسبت به ظرفیت های کودکان بسیار حائز اهمیت است و مقایسه کردن کودکان و نوجوانان با یکدیگر به هیچ عنوان توصیه نمی شود.
وی با ابراز تاسف از این که توجه به استعدادهای کودکان در زمینه های غیر درسی مورد غفلت قرار گرفته است، خاطرنشان می کند: بسیاری از خانواده ها تنها روی موفقیت تحصیلی فرزندان شان تمرکز می کنند که این امر موجب سرکوب شدن استعدادهای هنری، ورزشی و خلاقیت های آن ها می شود.