گزارشی بدون روتوش از کارگران سر گذر
تعداد بازدید : 338
شاغول و مالههای زنگار زده
صدیقی
لازم نیست با سیلی صورت شان را سرخ کنند، تیغ سرما تا مغز استخوان آن ها را می سوزاند و آتش هم زورش نمی رسد.سرمای صبحگاهی سرگذر روی آتش را کم کرده است اما آن ها مجبورند هر روز صبح این شرایط را تحمل کنند، باور کنید سخت تر از سوز سرما و دود آتش این است که آن ها را سر کار نبرند و با قدم های سنگین نداری به سوی خانه های شان برگردند. کارگران سرگذر هم حکایتی دارند، معلوم نیست استاندار که بنا دارد تا پایان سال همه روستاها را برقدار و روشن کند آیا نیش قلمی هم برای روشنایی دل و زندگی این ها خواهد زد؟
سوز سرما تا مغز استخوان نفوذ می کند و به ناچار برای گرم کردن پاهای شان به این طرف و آن طرف می روند و بعضی ها در گوشه ای آتش درست کرده اند و در دود غلیظ آن غوطه ور شده اند تا از سرما در امان بمانند. حتی رانندگان عبوری برای لحظه ای حاضر نیستند شیشه خودروی شان را کمی پایین بدهند تا مبادا سوز سرما به گونه های شان شلاق بزند. از جوان تازه عقد کرده گرفته تا مرد سپید مو در قالب گروه های چند نفری هر روز صبح در حاشیه چهارراه میدان بار بجنورد، چهارراه باسکول و شهرک شاهد گرد هم می آیند و چشم انتظار می ایستند تا شخصی از راه برسد و در ازای انجام کار ساختمانی یا هر چیز دیگر بتوانند روزی حلالی را سر سفره کوچک شان ببرند. به طور کلی وضعیت گرانی فعلی بسیاری از خانواده ها را به کنجی رانده است و در این میان قشر کارگر استان بیشترین فشار ناشی از این شرایط اقتصادی را بر دوش می کشد چون سطح درآمدی این قشر بسیار پایین تر از اقشار دیگر جامعه است و چه روزهایی که سرپرستان این قشر شرمنده خانواده های شان می شوند.
طعم تلخ نداری
یکی از کارگران از نبود کار گلایه می کند و می گوید: بیشتر روزها که به این جا می آیم، کاری پیدا نمی کنم و دست خالی به خانه برمی گردم و شرمنده همسر و بچه هایم می شوم. گذشته از آن روزهایی هم که کار گیرم می آید نمی دانم چطور با مزد اندک زندگی ام را بچرخانم. او از سختی کار می گوید و این که مجبور است هر روز با سن زیادش برای کسب روزی از خانه خارج شود و گاهی دست خالی برگردد.
به تَرَک و زخم روی دست ها و کفش های زهوار در رفته اش اشاره می کند و ادامه می دهد: فرزندم به مدرسه می رود و از خرج کیف و کتابش عاجز هستم و اگر کمک همسایه ها و افراد خیر نبود معلوم نیست چه اتفاقی می افتاد.
«خضری» یکی دیگر از کارگران فصلی و ساختمانی هم با اشاره به تورم و گرانی کنونی از وضعیت بغرنج زندگی اش می گوید و ادامه می دهد: برخی افراد می گویند اگر درس می خواندم اکنون این وضع و روزگارم نبود اما باید بگویم با کدام پول و پشتوانه باید درس می خواندم تا کار مناسب و دولتی پیدا می کردم؟
وی اضافه می کند: پدرم که فقر و نداری را از پدرش به ارث برد و ما خواهر و برادرها را یک شب در میان با شکم گرسنه به رختخواب می فرستاد، چطور می توانست هزینه درس و مدرسه و حتی دانشگاه ما را پرداخت کند؟
وی می افزاید: الان چند روز است با وجود این که صبح تا غروب در این چهارراه از سرما می لرزم نتوانستم سر کار بروم و حتی توان خرید چند عدد نان را ندارم.
البته این درد مشترک اغلب کارگران فصلی و ساختمانی است که هر روز سر چهارراه ها به امید رفتن سر کار حاضر می شوند و در آخر به خاطر رکود و کم شدن کارهای ساختمانی دست خالی و به نوعی سرافکنده به خانه برمی گردند.
«حضرتی» یکی دیگر از کارگران فصلی که طعم بیکاری مزمن و نداری را چشیده است در این باره می گوید: صاحب چند سر عائله هستم و خانه ندارم و با مادرم زندگی می کنم. وی ادامه می دهد: اگر مستمری «بخور و نمیر» مادرم نبود، معلوم نبود باید چگونه و در کجا زندگی می کردم. وی می گوید: بیشتر کارها را انجام داده ام و تجربه دارم و مدام خودم را به آب و آتش می زنم تا لقمه حلالی را سر سفره زن و بچه ام ببرم اما با ادامه شرایط بد اقتصادی و بیکاری بعید می دانم از عهده تهیه نان خالی بر بیایم چه برسد به گوشت و برنج که قیمت آن ها سر به فلک کشیده است.
سبقت برای کار
دیدن صحنه توقف یک خودرو هر رهگذری را به تامل وا می دارد که چطور کارگران به تقلا می افتند و از سر و کول هم بالا می روند تا از بقیه پیشی بگیرند و با به دست آوردن دل صاحب کار شب با دست پر به خانه بر گردند تا بیش از پیش شرمنده خانواده و بچه چشم به راهی که آرزویش شاید خوردن یک پفک باشد نشوند. یکی از کارگران بازمانده از کار روزانه با ناامیدی می گوید: حداقل دولت و مسئولان کاری برای ما بکنند و از بسته های حمایتی به ما هم بدهند تا مشکلات کمی از روی دوش ما برداشته شود. «رحمانی» می افزاید: من الان با حداقل یارانه ای که می گیرم در حاشیه شهر زندگی می کنم و اکثر کارگرهایی که سر چهارراه میدان بار و شهرک شاهد بجنورد می ایستند همین وضع را دارند و به سختی روزگارشان را می گذرانند.
وی ادامه می دهد: خیلی از این کارگرها به دلیل بیکاری و فقر زندگی شان به بن بست و طلاق کشیده شده است و همسران شان حق دارند چون وقتی می بینند حتی نان خشک در خانه پیدا نمیکنند به چه امیدی به زندگی ادامه دهند؟
اختصاص سبد کالا
در این باره، معاون اجتماعی اداره کل تعاون، کار و رفاه اجتماعی خراسان شمالی می گوید: تاکنون بیش از 16 هزار نفر از کارگران ساختمانی بعد از طی مراحل قانونی تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار گرفته اند. «ذوقی» می افزاید: با توجه به باز بودن فرایند ثبت نام و تکمیل نشدن سهمیه بیمه کارگران ساختمانی که هنوز موفق به این کار نشده اند، می توانند بعد از مراجعه به انجمن صنفی کارگران و دریافت کارت مهارت فنی و حرفه ای تحت پوشش بیمه تامین اجتماعی قرار بگیرند.
وی با بیان این که سهم بیمه پرداختی هر مشمول کارگر 7درصد است، اظهارمی کند: آرماتوربندی، گچ کاری، سنگ کاری، اسکلت سازی، لوله کشی، نصب لوازم بهداشتی و ساختمانی، بتن سازی، بتن ریزی، سفت کاری، کاشی کاری، برق کاری و نقاشی جزو کارهای ساختمانی محسوب می شوند و تحت پوشش بیمه قرار می گیرند.
وی درخصوص تعلق گرفتن سبد معیشتی کالا به کارگران ساختمانی بیان می کند: طبق بخشنامه دولت، به افرادی که درآمد آن ها ماهانه کمتر از 3 میلیون تومان است سبد کالا تعلق می گیرد.
وی خاطر نشان می کند: با توجه به این که اکثر کارگران ساختمانی جزو این طبقه هستند بعد از بررسی و پایش از سوی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مبلغ مورد نظر بر اساس تعداد افراد خانواده از 100 تا 250 هزار تومان به حساب سرپرست خانوارها واریز می شود.