از اشک های دختر کرونا مثبت تا تقاضای خانواده 15 نفره برای تست
تعداد بازدید : 25
یک روز در مرکز غربالگری کرونا
گروه جامعه
مرکز 16 ساعته کرونا، پایگاه سلامت امام علی(ع) است که افراد مشکوک به کرونا، دارای علایم و کرونا مثبت ها به آن جا مراجعه می کنند و به نوعی مرکز غربالگری کرونا در بجنورد است، این مرکز این روزها، ساعت های کاری سختی را می گذراند. گزارش عینی خبرنگار ما از مرکز 16 ساعته حکایت یک روز کاری در این مرکز است.ساعت 7:30 پنج شنبه است، قلم و کاغذم را برمی دارم و با ماسک و دستکش و اسپری الکل خودم را مجهز می کنم. مقصدم پایگاه سلامت امام علی(ع) است، مکانی که با نام مرکز 16 ساعته نیز شناخته می شود. ساعت کاری در آن جا از 8 آغاز می شود اما نیم ساعت مانده به شروع کار تعداد زیادی از مبتلایان و افراد مشکوک پشت در ایستاده اند. در ورودی مرکز یکی از پرسنل با لباس های مخصوص سرتاسر سفید و ماسک نشسته است، حتی کفش هایش نیز در پوششی قرار داده شده است و به زحمت چشم هایش دیده می شود. مراجعه کنندگان به سمت اش می روند و یکی یکی اسم خود را به فرد مذکور می گویند و او نام آن ها را پشت سر هم می نویسد، این اقدام تا ساعت 8 بارها تکرار می شود و لحظه به لحظه به تعداد مراجعه کنندگان به مرکز اضافه می شود، برخی علایم تنفسی دارند و مدام سرفه می کنند، یکی از پرسنل که زنی مسن است با لباس هایی شبیه به همه، صندلی هایی را با فاصله در حیاط می چیند تا مردم روی آن ها بنشینند. هر کسی در گوشه ای با رعایت فاصله نشسته و برخی در بیرون از حیاط ایستاده یا در خودروی خود منتظر نشسته اند. ساعت 8 است و دو نفر از پرسنل با تجهیزات وارد مرکز می شوند. در این حین خانواده ای 5 نفره وارد می شوند که دو نفر آن ها کودک هستند و مدام بی قراری می کنند، نمی خواهند ماسک بزنند و یکی از آن ها مدام از این ور به آن ور می رود و بقیه را نگران می کند که مبادا به آن ها نزدیک شود. فضای مرکز بدجور سنگین است. افراد مشکوک نگران هستند، استرس و اضطراب را می توان در رفتار و نگاه شان دید. بالاخره پس از یک ساعت و نیم انتظار یک نام خوانده می شود. دو دختر جوان وارد می شوند و همه با نگاه آن ها را بدرقه می کنند. رفتن آن ها به داخل سوال های زیادی را ایجاد می کند زیرا 40 دقیقه پس از ورود هنوز از مرکز خارج نشده اند و کم کم زمزمه انتقادها شنیده می شود. با یکی از مراجعه کنندگان صحبت می کنم و قرار می شود همراه او وارد شوم. همراهم چند نفر بعد از اولین نفر قرار دارد، او زن جوانی است که تست اولیه او مشکوک بوده است؛ می گوید: چند روز مشکلات گوارشی داشتم تا این که چهارشنبه حالم بدتر شد و به اورژانس یکی از بیمارستان ها مراجعه کردم، به دلیل داشتن علایم گوارشی آزمایش خون دادم و نتیجه اولیه مشکوک اعلام شد.
او ادامه می دهد: در این اورژانس به من گفته شد که پنج شنبه به مرکز 16 ساعته مراجعه کنم و امروز از ساعت 7 این جا منتظرم. نگران است و مدام در گوشه ای از حیاط و پشت ساختمان، جایی که کسی نیست، راه می رود. زمان کش آمده است و ترس، نگرانی و حرف های نگفته پشت نگاه هاست. برخی ها سعی می کنند روحیه خود را حفظ کنند و می خندند اما نگاه شان چیز دیگری می گوید و مشخص است لبخندهای شان مصنوعی است.
آفتاب گرم تر و کم کم داغ می شود و مردم به دنبال سایه می گردند اما در حیاط سایه ای نیست، ساعت 10:30 می شود که نام همراهم را صدا می زنند، به همراه او وارد می شوم. سالنی ورودی اتاق انتظار است و در دو سوی اتاق انتظار راهروهای باریکی وجود دارد. یک طرف آزمایشگاه است و سوی دیگر اتاق پزشک، نمونه گیری و قسمتی که کمی جدا شده و به درستی نمی دانم که چه کاری در آن جا انجام می شود. همراهم به اتاق پزشک راهنمایی می شود. پزشک خانمی است که به شدت دستورالعمل های بهداشتی را رعایت کرده و ماسک و شیلد صورتش موجب شده به سختی صدایش شنیده شود. چند سوال از همراهم می پرسد، صندلی با فاصله 2 متری از میز پزشک قرار دارد و همراهم کنار صندلی ایستاده و دکتر مدام می گوید که فاصله را رعایت کند و او چند قدم به عقب برمی دارد. پس از سوال ها آزمایش خون دیگری می نویسد و با این فرد مشکوک به آزمایشگاه می روم. آزمایش شب گذشته را نیز نشان می دهد و از او نمونه خون گرفته می شود.
مسئول آزمایشگاه که او نیز شبیه بقیه پرسنل است به همراهم می گوید که ساعت 12:30 برای گرفتن جواب بیاید. سالن مراجعات و نمونه گیری ها کمی شلوغ به نظر می رسد، یکی نزد دکتر و یکی پشت در منتظر است، یکی در اتاق نمونه گیری حلق است و چند نفر نیز در بخشی هستند که نمی دانم چه اقدامی در آن انجام می شود. خانمی با لباس های محافظتی پشت رایانه ای نشسته و از کسانی که به داخل آمده اند اطلاعات می گیرد.
همراهم می رود تا در زمان اعلام شده بازگردد. می رود و من دوباره در حیاط می ایستم. در این فاصله شاید بیش از 50 نفر دیگر مراجعه کرده اند و در حیاط و خیابان های مجاور ایستاده اند، یک خانواده شاید 15 نفره با سر و صدا وارد می شوند، هیچ تست اولیه ای نداده اند اما اعلام می کنند که علایم کرونا دارند و می خواهند که اول از آن ها تست گرفته شود، اما آن ها نیز باید در صف بایستند و این موجب بدخلقی آن ها می شود. به آن سوی خیابان می روند و بساط پهن می کنند. هنوز یک ربع از رفتن همراهم نمی گذرد که می بینم، شتاب زده باز می گردد. به سویم می آید و می گوید: الان تماس گرفتند و اعلام کردند که جواب آزمایشم منفی شده در حالی که دیشب جوابم مثبت بوده است. دوباره با او به آزمایشگاه می روم، همراهم بلاتکلیف است و مدام از او سوال می کنند که چرا شب گذشته جواب تست اش مثبت شده است و او ابراز بی اطلاعی می کند. چند بار او را نزد پزشک می فرستند. سالن باریک شلوغ و گرم شده است، مردم بی قرار شده اند و فاصله اجتماعی را رعایت نمی کنند. جواب آزمایش کرونای دختری مثبت شده است، همان جا در ورودی مرکز می نشیند و گریه می کند، به همراه مادر پیرش آمده که بیماری قلبی دارد، مادرش هم علایم دارد و بدون نوبت وارد می شود و تنها پزشک مرکز که اکنون زیر فشار کاری گیر کرده است او را به بیمارستان امام حسن(ع) ارجاع می دهد. فشار مضاعف کار را می توان در تغییر رفتار پزشک دید. کمی عصبی تر از صبح است و مدام با اسپری الکل میزش را ضدعفونی می کند، پیرزنی دیگر نیز جواب آزمایشش را آورده و همه پشت سر هم ایستاده اند. دو کودک مشکوک نیز در مرحله انجام آزمایش هستند و در بخش دیگری برای مبتلایان دارو تجویز می شود. ساعت 12 است و تا این موقع چند نمونه مثبت بوده است اما مدام حیاط شلوغ و شلوغ تر می شود. 7 یا 8 پرسنل این مرکز به شدت خسته هستند، یکی از آزمایشگاه می آید و می گوید که او نیز علایم دارد و باید استراحت کند. همراهم با نگرانی پشت در اتاق پزشک ایستاده است، مردها نوبت را به او نمی دهند و او همچنان در جایی که افراد مبتلا به ویروس هستند، ایستاده است. بالاخره به داخل می رود و پزشک ابتدا می گوید باید تست حلق بدهد و بعد دوباره نظرش را عوض می کند و می گوید: برو هر وقت علایم بیشتر شد دوباره برگرد، چون الان جواب منفی است. با همراهم از مرکز خارج می شوم و او همچنان بلاتکلیف است که بالاخره کرونا دارد یا نه. سوار تاکسی می شود و می رود و صف انتظار همچنان شلوغ است. افراد مبتلای مشکوک و کسانی که مبتلا نیستند همه با هم این جا پذیرش می شوند و این موضوع شاید دامنه خطر را افزایش دهد. تعداد مراجعه کنندگان خارج از توان پرسنل است و فضا نیز مناسب این میزان از مراجعات نیست.