«فیلی» درگفت و گوی اختصاصی با «خراسان شمالی»
تعداد بازدید : 305
روزی لباس «شمر » و روزی روزگاری «بسیم بیک»
مریم ضیغمی- شاید برخی افراد با مشاهده سریال «مختارنامه» تصور کنند «محمد فیلی» بازیگر نقش «شمر» بداخلاق است اما عکس آن درست است زیرا این هنرمند شیرازی بسیار خوش اخلاق و خوش خنده است. او در سریالهای ماندگاری همچون «روزی روزگاری»، «مختارنامه»، «تفنگ سرپر» و «جلال الدین» به نقش های متفاوت جان بخشیده است. فیلی روزی «بسیم بیک» و «نسیم بیک» «روزی روزگاری» و روزی «شمر» سریال «مختارنامه» شد. در این شماره به سراغ این هنرمند با اخلاق رفتیم تا درباره فراز و نشیب های زندگی کاری اش بدانیم.
چه چیزی شما را به حرفه بازیگری علاقه مند کرد؟
کلاس سوم ابتدایی خانم معلمی داشتیم که خیلی علاقه داشت یک قصه کتاب فارسی را به صورت نمایش برای والدین مان اجرا کنیم. سر کلاس نحوه اجرا کردن نمایش را توضیح داد و گفت هر کدام تمایل به بازی داریم دست مان را بالا ببریم.
من اصلا نمی دانستم بازیگری چیست و چون اکثر همکلاسی هایم دست شان را بالا بردند من هم دستم را بالا بردم.
در حیاط مدرسه برای والدین مان اجرا کردیم و مورد تشویق شان قرار گرفتیم، به همین دلیل به بازیگری علاقه مند شدم .
زمانی که در هنرستان تحصیل می کردم آن جا دوستی به نام کاوه ضیاء ابراهیمی داشتم که در رادیو فعالیت می کرد.
او پیشنهاد بازی در نمایشی را در مدرسه داد و من در آن بازی کردم.
شنیدم ورزشکار هم بودید.
بله، همان مقطع ژیمناستیک کار می کردم و برایم جدی شد. سپس به سربازی رفتم و در بهبهان با چند دوست شیرازی ام همچون عباس افشاریان و خلیل فروزان که کار نمایش انجام می دادند، آشنا شدم و در مدت خدمت سربازی ام به کار نمایش پرداختم. آن موقع با بچه های موسیقی آشنا و به گیتار علاقه مند شدم و با یکی از دوستانم که موسیقی کار می کرد قرار گذاشتم وقتی به شیراز رفتم به خانه فرهنگ شماره3 مراجعه و برای آموزش گیتار ثبت نام کنم. وقتی از پله های خانه فرهنگ بالا می رفتم ناگهان عباس افشاریان دستم را گرفت و دلیل حضورم را در آن جا جویا شد و من هم توضیح دادم.
او گفت در جای دیگری به تو نیاز دارند، با او وارد اتاقی شدم و دیدم عده ای تمرینات بدنی و صدا انجام می دهند. من را به فردی برای بازی در تئاتری با نام «صیادان» نوشته زنده یاد اکبر رادی معرفی کرد که رضا رادمنش کارگردانش بود. به من نقش سختی دادند و گفتند تمرین می کنیم و در کنار آموزش، بازی در تئاتر حرفه ای را تجربه کردم. بعد از اجرای صحنه ای چهره تازه ای شده بودم و خیلی پیشنهاد بازی داشتم. من از سال 1350 وارد تئاتر حرفه ای شدم و در یک سال در 7 تئاتر بازی کردم.
نخستین فیلمی را که بازی کردید به خاطر دارید؟
بله. در سال 1365 در فیلمی به نام «گشتی ها» نقش یک افسر عراقی را بازی کردم. این فیلم در سینما آفریقا اکران شد و «امرا... احمدجو» از بازی ام خوشش آمد و از من دعوت کرد در فیلم «شاخه های بید» بازی کنم. من به تهران آمدم و در فیلم اش بازی کردم و همان جا به من گفت در سریالش نقش اساسی برایم می نویسد. من تصور می کردم وعده و وعید است اما خلف وعده نکرد و نقش «بسیم بیک» و «نسیم بیک» را در سریال «روزی روزگاری» برایم نوشت. این سریال سبب شد شناخته شوم و خیلی ها باور کنند من هم بازیگر هستم.
فکر می کردید سرنوشت شما به این جا کشیده شود و روزی بازیگر شوید؟
خیر. به این اعتقاد دارم که هر فردی سر راه آدم قرار می گیرد امکان ایجاد تغییر را در سرنوشت انسان دارد.
در این مسیر دوستی دستم را گرفت و مرا به سمت تئاتر سوق داد. سپس سر از سینما و تلویزیون در آوردم. معتقدم خانم معلم کلاس سومم من را عاشق بازیگری کرد و در سرنوشتم تاثیر بسیاری داشت.
بعد از «روزی روزگاری» در سریال «غریق عشق» در میمه اصفهان بازی کردید اما این سریال محبوبیت «روزی روزگاری» را نداشت. دلیل آن چه بود؟
دقیقا همین طور است اما بازی در این سریال برایم خیلی خوب بود چون با دستمزدم توانستم آپارتمانی در نواب بخرم. خدا را شکر بعد از این سریال پیشنهاد های بسیاری داشتم. فیلم نامه ها را می خواندم اگر خوشم نمی آمد رد می کردم اما به مرحله ای رسیدم که در دو سال گذشته بازی در فیلم های تلویزیونی یا کارهای یک روزه را می پذیرفتم چون پول نداشتم. هزینه های زندگی سنگین است و مجبورم بازی در یکی، دو سکانس را بپذیرم تا بتوانم هزینه تحصیل فرزندانم را در دانشگاه پرداخت کنم. داستان زندگی من طولانی است و سه مرتبه از صفر شروع کردم.
در این سال ها آیا شده دوره ای احساس کنید محبوب تر شده اید یا بر عکس با خودتان بگویید به فراموشی سپرده شده ام؟
هیچ زمانی چنین تصوری نداشتم. چون اگر بعد از 5 سال پیشنهاد بازی داشته باشم، به گونه ای بازی می کنم که دیده شود و مردم بپسندند، هرگز فراموش نمی شوم.
اکنون که کم کار هستید، برخورد مردم با شما چطور است؟
آن ها دلیل بیکاری ام را جویا می شوند. پاسخ می دهم بی گناه هستم و اگر پیشنهاد باشد، می پذیرم. چیزی که در این سال ها زجر آور شده، پشت سر هم بد حرف زدن و کار را از هم قاپیدن است. باور کنید پیشنهاد برای بازی در چند کار را داشتم اما دنبالم نیامدند و بعد شنیدم که فیلم برداری به نیمه رسیده است زیرا برخی دوستان پیشنهاد نصف دستمزد من را به دفتر تهیه کننده می دهند.
نمی دانم این چه کاری است که به خودمان هم صدمه وارد می کنیم. در گذشته فضا سالم بود اما اکنون این گونه نیست. متاسفانه دوستان هنرمند خیلی کم همدیگر را می بینند و بیشتر در مراسمی همچون تشییع جنازه یکدیگر را ملاقات می کنیم.