دلنوشته های 4 هنرمند تئاتر خراسان شمالى
تعداد بازدید : 11
تئاتر؛ آن چه هست و آن چه باید باشد
گروه فرهنگ و هنر- هر زمان که از تئاتر و تئاتریها سخن به میان میآید همه نگاهها به پایتخت می رسد؛ گویی تهران قلب تئاتر ایران است و دیگر شهرها از وجود آن محروم هستند. با وجود امکانات بسیار و تعدد تماشاخانه ها در تهران، باز هم مشکلات بر تئاتر سایه افکنده است. اما مشکلات و دغدغه ها در تئاتر استان ها خیلی بیشتر از تهران است و حتی برخی استان ها سالن نمایشی برای اجرا ندارند، چه برسد به این که بودجه ای کافی برای اجرای نمایش در اختیارشان قرار گیرد. هنرمندان استان ها همواره برای آرمان و هدف خود تلاش می کنند و هر ساله شاهد درخشش بسیاری از آن ها در جشنواره ها و عرصههای گوناگون تئاتر هستیم.به مناسبت اردیبهشت تئاتر ایران سراغ 4 هنرمند تئاتر خراسان شمالى رفتیم و از آن ها خواستیم دلنوشته های شان را درباره دغدغه ها و مشکلات فعالیت در این عرصه بنویسند و درخواست های شان را براى بهتر شدن و پیشرفت این هنر در استان بیان کنند.نوشته های این هنرمندان پرتلاش را درباره این که تئاتر، آن چه که هست و آن چه که باید باشد، با هم می خوانیم.
احسان کمالی
سلام، «احسان کمالی» هستم، بازیگر و کارگردان تئاتر. سال ۷۵ آغاز بازیگری من در تئاتر دانش آموزی بود و در سال ۷۷ به طور حرفه ای به این هنر وارد شدم. هم اکنون نایب رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان و مدیر تماشاخانه شمس، بازیگر نمایش های رادیویی در صدا و سیمای خراسان شمالی و بعضاً در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران هستم. نمایش های «مهمانسرای دو دنیا»، «این خونه بهم ریخته است» و «باران اگر بخواهد» را کارگردانی کردم. در بیش از ۳۰ تئاتر و نمایش رادیویی در جشنواره های استانی، کشوری و بین المللی ایفای نقش نموده ام .تئاتر حال و روز خوشی ندارد. بعد از جبر کرونا چیزی از گذشته پرشور و میزانسن های متقارن با نورهای خطی و موضعی زیر سایه فیلترهای سبز، قرمز و آبی وجود ندارد. فریاد بازیگر در اغمای هنری و خاک صندلی های تماشاخانه ها به آهی تبدیل شد که گریبان همه اهل هنر را گرفت. با تقریباً عادی شدن اوضاع کرونا، تئاتر جانی گرفت به اندازه کودکی پریده از خواب. تئاتر داشت فراموش می شد و اگر اندک رفقای همیشه تماشاگر برای 2، 3 تئاتر بعد از کرونا نبودند شاید سالن هم تعطیل می شد برای انبار اداره. پول نیست، هزینه ها پوست می کند! حمایت به قناعت است و ذوق هنرمند، خاکستری. همه تب و تاب تئاتر به رخ کشیدن است. دریغ از فضای تبلیغ. شهر خیلی وقت است پوستری به ابعاد بیلبورد در خود ندیده است. کجاست چهره های نام آشنای تئاتر ایران تا در جولانگاه شمس سه اجرا در یک روز برای مردم شهرم روی صحنه داشته باشند؟ جشنواره نیست و معتبر نیست چون پول نیست. جشنواره باشد تا گروه گروه هنرمندان به بجنورد بیایند و یاد می گیریم از هنرشان. جیب مان که نه ولی امکانات مان بهتر می شود برای تولید. می شود دوباره ایستاد و برای جشن تئاتر شهرم و استانم داد بزنم و بگویم: مردم سلام.
عطیه یوسفی
تئاتر از آغاز با عشق متولد شد و ناگفته پیداست که هنرمند همواره با قلبش زندگی می کند تا مخاطبش را به سمت نقطه طلایی فرهنگی و کاوش در انواع تفکرات و جهان بینی ها سوق دهد. به زبان ساده، هنرمند تئاتر تلاش می کند یک مفهوم را با همه سختی ها و مرارت ها به مخاطب القا کند. اما آن چه دوست دارم باشد آشتی و دوستی مردم با تئاتر، خاصه در شهرستان ها و شهرهای کوچک است؛ این که ما مردم را به دیدن تئاتر عادت دهیم آن هم اثری که حرفی برای گفتن دارد.فکر می کنم دیگر وقت آن نیست که به تئاتر فقط به عنوان یک هنر سرگرم کننده نگاه کنیم، نه این که این وجه تئاتر اصلاً نباشد، نه! اما از میان همه پتانسیل ها و قابلیت هایی که تئاتر دارد تنها از یک قابلیت سطحی به عنوان سرگرمی استفاده نکنیم.نمی دانم شاید این تفکر از سمت مدیریت ها روانه تئاتر شد، شاید هم سلیقه مردم! اما سلیقه و مزاج مردم را چه کسی جز خودمان یعنی خود هنرمندان می توانند تغییر دهد؟ آن هم با یک اثر خوب و جذاب که فکر و دیدگاه مخاطب را درگیر کند.
مخاطب فهیم در جهان مدرن نیاز دارد که با یک هنر متعالی مواجه شود. وقتی می شود تئاتر را به عنوان بخشی اثرگذار و جریان ساز در فرهنگ شهرمان ترویج کنیم، چرا که نه؟ رسالت تئاتر چیزی جز این نیست.در این میان البته مشکلات کم نبوده و نیست، مثلاً آموزش اصولی و کارگاه های بازیگری و کارگردانی با اساتید خبره که معمولاً سهم شهرستان نمی شود. جشنواره هایی که بحق از جذاب ترین روزهای هر هنرمندی به شمار می رود، کم رنگ شده است.شاید سال های کرونایی، شاید هم عدم حمایت مادی و معنوی، نمی دانم به چه علت! من فقط می دانم کمبودش احساس می شود.
گاهی فکر می کنم مسئولان و مدیران ما روی تئاتر حساب نمی کنند! مردم ما هنوز برخی با چیپس و پفک به سالن تئاتر می آیند، هنوز گیشه در شهرستان ها معنا ندارد، گاه یک هنرمند، تنها از بیم هزینه ها و استقبالِ کمِ مخاطب از شروع کردن و خلق یک اثر پا پس می کشد! و این یعنی فاصله از آن چه که باید باشد .اما چه می شود کرد؟ سهم هنرمند چیزی جز جسارت و ایده پردازی و خلق اثر نیست و مدیریتش را باید از مسئولان امر طلب کرد.
قدرشناسان این هنر کمند، نه این که نباشند... هستند اما کم!
این روزها حرف گفتنی برای مردم زیاد است، اما نه به زبان ِ واژه و کلام، که اگر همان حرف ساده در زبان هنر جای گیرد پذیرفتنی تر است. نمی شود جامعه و شهری پیشرفته داشت اما هنرش را نادیده گرفت، خاصه هنر نمایش که زبان رساتر و گویاتری برای تبیین دارد
در یک کلام، روی تئاتر حساب کنیم! یک حساب بلند مدت! بعد بنشینیم و تماشا کنیم که چطور آرام آرام سطح فکر و فرهنگ مردم رشد کرده و چقدر ظریف، دیدگاه و سلیقه های شان را به سمتی درست تر و زیباتر هدایت کردید. نه یک باره و ناگهانی! بلکه آرام و بسی عمیق. تئاتر را دست کم نگیریم.«عطیه یوسفی» متولد آخرین روز از آبان ۱۳۷۵، کارشناس ارشد روان شناسی است. وی بازیگری را در رکاب پدر آموخت، با نمایش های دانش آموزی مسیر هنری اش را آغاز کرد و بیش از یک دهه سابقه تئاتری دارد. او در نمایش های «پشت در پنهان است»، «بامای تنها»، «انتظار با بوی نرگس»، «گوهر»، «پیچ تند»، «پالتوی خیس»، «قصه های درگوشی»و «بالستیک زخم» بازی کرده است.
رتبه اول بازیگری استان در مسابقات دانش آموزی برای نمایش انتظار با بوی نرگس، رتبه اول بازیگری کشور در مسابقات کشوری دانش آموزی برای نمایش گوهر، رتبه اول بازیگری اولین جشنواره تئاتر کوتاه خراسان شمالی برای نمایش گوهر، عنوان تقدیر بازیگری در جشنواره تئاتر استانی برای نمایش پالتوی خیس، رتبه سوم بازیگری استان برای نمایش پیچ تند، رتبه اول بازیگری استان برای نمایش قصه های درگوشی (تئاتر برگزیده استان و معرفی شده به دبیرخانه جشنواره فجر) و رتبه سوم بازیگری استان برای نمایش بالستیک زخم از افتخارات این هنرمند است.
«سید علی محمدی»
تئاتر؟ واژه غریبی شده برایم و متأسفانه روز به روز غریبه تر هم می شود. این را که تئاتر الان کجاست یا باید کجا باشد که الان نیست من نمی توانم بگویم چون در جایگاهش نیستم. اما به عنوان کسی که کوچک ترین نقشی در تئاتر داشته، می توانم بگویم رو به زوال است.
خیلی ها از من می پرسند چرا دیگر کار نمی کنی؟ حتی حوصله توضیح دادن شرایط خودم را هم ندارم. حالم اصلاً خوش نیست. خیلی وقت است انگیزه ای برای تئاتر کار کردن ندارم.
احتمالاً باورتان نشود که آخرین نمایشی که تولید شد و من نقشی در آن داشتم برمی گردد به سال ۹۷ که «پلاک ۸» اسمش بود و به کارگردانی «سعید آقایی» و برای «آخرین» جشنواره رضوی که در استان برگزار شد تولید شد. راستی گفتم تئاتر رضوی؟ اصلاً چه شد که از استان رفت؟ کسی می داند؟ من هم نمی دانم. حالا سوال من این جاست، چرا تئاتر کار کنم؟من بیش ۱۰ سال از عمرم را گذاشتم و عاشقانه و صادقانه کار کردم. پله پله و بدون پارتی بازی و این چیزها آمدم جلو تا بالاترین جاهایی که می توانستم رفتم. اما هیچ اتفاقی برایم نیفتاد که دوست داشته باشم بالاتر بروم. خیلی از چیزهای با ارزش زندگی ام را هم از دست دادم، حرف و حدیث هم زیاد شنیدم، از نزدیک ترین عزیزانم تا دورترین ها، اما خب منتی هم سر کسی نیست؛ خودم انتخاب کردم و پای ترکش هایش هم هستم.
حالا دارم روزی بیش از ۱۰ ساعت کار می کنم تا جبران پول در نیاوردن های آن روزهایم بشود.دلم خیلی حرف و درد دارد، اما کهنه شده و مانده و این جا هم زیاد نمی شود حرف زد چون کل روزنامه تان را هم اختصاص بدهید باز هم کم می آید!و در پایان: حال تئاترِ امروز استان، حالِ امروزِ من است؛ فکر کنم خوب نیست.
شروع فعالیت «سید علی محمدی» از سال ۸۷ بود و «ترانه سرزمین من»، «آژیراک»، «روزی که زمین نان می شود»، «خنکای ختم خاطره»، «مرگانگی»، اجراخوانی «سوگ»، «مهمانسرای دو دنیا»، «اسب ها ایستاده می میرند»، «شکلک»، تله فیلم «آلتینای»، «غرب غم زده»، «دایک»، «پلاک۸» و «آواره» از آثاری است که او در آن ها حضور داشته است. «محمدی» در جشنواره هایی همچون فتح خرمشهر، بین المللی فجر، مارتین مک دونا در روسیه، تئاتر رضوی، تئاتر کوتاه کیش، جوی فست اوکراین و جینجر فست روسیه هم حضور داشته و هنرنمایی کرده است.
او جایزه بهترین بازیگر مرد در جشنواره بین المللی تئاتر جوی فست اوکراین با نمایش «دایک» در سال ۹۸ را کسب کرد و کاندیدای بهترین بازیگر مرد در جشنواره سراسری فتح خرمشهر با نمایش «دایک» در سال ۹۷ هم شد.
محمد داورپناه
ضمن تبریک روز جهانی تئاتر به مردم شریف و هنر دوست خراسان شمالی که سال ها به واسطه نمایش های «توره»، ریشه ای عمیق در فرهنگ هنرهای نمایشی دارند، بنده به عنوان کوچک ترین عضو جامعه هنری شهرم افتخار می کنم در کل کشور، مردم خراسان شمالی را، مردم همیشه حامی تئاتر می شمارند و حضور چشمگیر و پرانرژی مردم بارها و بارها در جشنواره های کشوری مثل رضوی و ایثار به رخ جامعه هنری کشور کشیده شده است.
همان گونه که تمام مشاغل بر اثر کرونا زیان های فراوان و غیر قابل جبرانی دیده اند، هنرمندان تئاتر نیز از این قاعده مستثنا نبوده اند بلکه می شود گفت که بیشترین ضرر و زیان را در این سال ها و شرایط سخت اقتصادی که واقعاً درآمد دیگری نیز نداشته اند، دیده اند و به عشق شما مردم مهربان ایستادگی کرده اند، چون اولین مکانی که همیشه در کرونا تعطیل می شود خانه های اجرای تئاتر است. خدا را شکر که هم اکنون در شرایط مساعدتری هستیم. از مردم خوب و حامی می خواهم که بیشتر از گذشته به داد حال بچه های خوب نمایشی برسند فقط و فقط با حضور در سالن های نمایشی و تبلیغ سینه به سینه، چون ولی نعمت تئاتر مردم هستند.
از منابع بزرگ و کوچک، نهادها و ادارات دولتی که بودجه های فرهنگی و هنری خوبی دارند خواهش می کنم که پا به عرصه جادویی تئاتر بگذارند و با حمایت های خود این هنر فاخر را در خدمت خود بگیرند و بهترین بهره برداری را داشته باشند.
متأسفانه هنرمندان ما برای تهیه یک کار به هزاران در بسته می خورند، مواردی همچون مکان تمرین، مکان اجرا، حمایت مالی و حمایت علمی. متأسفانه درست زمانی که در مرکز هنرهای نمایشی قانون تقسیم عادلانه بودجه بین هنرمندان شهرستان و پایتخت به تصویب رسیده است، حداقل در شهرستان بجنورد که از آن خبری نیست و هنرمندان در شهرستان از جیب شخصی نمایش تولید می کنند، ولی هم ترازان ما در پایتخت قراردادهای چند صد میلیونی می بندند.
باشد که روزی این عدالت برقرار باشد که تئاتر این شهر نفسی تازه کند.
«محمد داورپناه» متولد 20 بهمن 1361 بجنورد است. شروع فعالیت حرفه ای او در تئاتر مربوط به سال 1372 بود و بیش از 13 سال با گروه هنری «میلاد» همکاری کرده است.
تاسیس گروه هنری «شیدوش» از سال 1385 و تولید و کارگردانی آثاری هم چون «دارلی»، «بیداری یک رویا»، «در پرتو خورشید»، «مارکو» و «جدال» از فعالیت های شاخص «محمد داورپناه» محسوب می شود.
او جایزه کارگردانی در جشنواره بین المللی حقیقت و جایزه اول جشنواره 3سالانه حوزه هنری کشور و عناوین مختلف منطقه ای و استانی را هم کسب کرده است. تولید مجموعه طنز تلویزیونی برای شبکه شما و تولیدات استانی هم در کارنامه «داورپناه» دیده می شود.