سرو خوش قامت ما از چه زمین افتاده؟
کو نشانی ز سوار به زمین افتاده؟
ارباً ارباً شده و پیکر او گم گشته
یوسف گم شده ما ، سر او گم گشته؟
نانجیبان سیاهی به کمین آمده اند
خنجر از پشت زدند و سر کین آمده اند
داغ دل تازه شده، روضه عباس کجاست؟
آن علمدار حرم، نوحه عباس کجاست؟
عنقریب است که این سینه به فریاد آید
شرحه شرحه ز سر کینه به فریاد آید
هان چه شد قامت رعنای نگار دل ما؟
جگر خون شده از ناله زار دل ما
آن دلاور که چو ققنوس، سرش سوخته است
مالک اشتر حیدر، جگرش سوخته است
اشک هم در غم آن یل به جنون آمده است
چشم گریان ، وسط معرکه خون آمده است
این چه بغضی است که یک باره فغان می خواهد؟
روضه قاسم و گودال، امان می خواهد؟
این چه زخمی است که مالک به تنش بخشیده؟
داغ مسمار شده بر کفنش خشکیده؟
این چه انگشتر لعلی است، از او جامانده؟
چه نشانی است که در تربت او وامانده؟
دفتر عشق دوباره ورقی خورده مگر؟
کربلا باز دوباره شرر آورده مگر؟
ای امیر حرم و شیر دلاور قاسم
هیبت و شوکت ما، مرد تناور قاسم
ای رجزخوان حریم حرم مرتضوی
عاشق و دلشده صحن حریم رضوی
زره و خنجر و شمشیر، چه ارزان شده است
این همه دل ز فراقش ، چه پریشان شده است
مردم صور و حلب، منتظر سردارند
در پس نفرت آن داعشیان بر دارند
مرز ما عشق و جنون است، اگر بگذارند
علقمه قصه خون است ، اگر بگذارند
این که معجر به سر مادرمان هست هنوز
در پس غیرت سردار دلیر است هنوز
این که اهریمن از آن مرد مکدر گشته
چشم ما روشن از آن مرد منور گشته
این که ما مرثیه خوان پر پروانه شدیم
داغدار نفس افتاده دردانه شدیم
همه تکفیری و داعش به قفس افتادند
از هراس یل بیشه به نفس افتادند
عشق ما در کنف دست سلیمانی هاست
تن بی دست و سرش هدیه کرمانی هاست
حمید قربانی جم