مریم ضیغمی- «مهدیه نساج» کارگردانی سینما خوانده است و فوق لیسانس روان شناسی بالینی دارد. از تئاتر وارد عرصه بازیگری شد و اکنون در تلویزیون و سینما فعالیت می کند. این بازیگر جوان سینما و تلویزیون تاکنون در سریال هایی همچون آسپرین، رخساره، زیر پای مادر و مینو به ایفای نقش پرداخته است. به بهانه بازی خوبش در سریال «بیگانه ای با من است» گفت و گویی با او کردیم که در ادامه می خوانید.
وقتی با شما تماس گرفتم در حال مشاوره دادن بودید، آیا به عنوان حرفه اصلی به آن نگاه می کنید؟
خیر، شغل دوم من مشاوره دادن است. من لیسانس سینما و فوق لیسانس روان شناسی بالینی دارم. معتقدم اگر کنار بازیگری شغل دیگری نداشته باشی زندگی سخت می شود به این دلیل که بازیگری حرفه ای برای پول درآوردن نیست. اگر به شغل بازیگری برای امرار معاش فکر کنی کلاهت پس معرکه است و اگر به این حرفه به عنوان شغل اصلی نگاه کنی مجبور می شوی هر پیشنهادی را بپذیری، به همین دلیل من هر 2 را به موازات هم پیش می برم و هر کاری که دوست و به نقشی علاقه داشته باشم، می پذیرم.
در دوران کرونا پیشنهاد بازی دارید؟
بله، من و همسرم اکنون همدان هستیم و قرار است نقش زن و شوهر را در یک فیلم سینمایی بازی کنیم، این اولین نقش مقابل مان است. تاکنون خیلی اتفاقی در پروژه های مختلف بازی کرده ایم ولی مقابل هم نبودیم.
از سریال بیگانه ای با من است و حضورتان در این سریال و نقدهایی که میشود، چقدر راضی هستید؟
جامعه آماری دقیق نمیتواند باشد چون معمولاً آن هایی که خوششان میآید نمیآیند چیزی بگویند ولی تاکنون بازخوردهای خیلی خوبی دریافت کرده ام. این نقش خیلی برایم ریسک داشت چون روزی که با من قرارداد بسته شد ۲۴ ساعت بعد مقابل دوربین رفتم و در این مدت کوتاه این نقش متفاوت را باید بازی می کردم. صدای من با این کاراکتر متفاوت بود به خصوص فصل اول که جوان تر بود. صدا، لحن، لهجه و میمیک صورت کاملاً با من متفاوت و ریسک بزرگی بود. بازی در نقش مریم که متکدی بود برای من لبه پرتگاه بود یعنی میتوانست خیلی خوب و بد در بیاید. تا این جای کار نسبتاً راضی هستم و خودم را در بازیگری محک اساسی زدم. هیچ وقت رضایت صد درصدی از خودم ندارم.
تجربه با 2 کارگردان سریال، احمد امینی و آرش معیریان چطور بود؟
آقای امینی فصل اول را کارگردانی کرد. از آن جایی که قرار شد فصل های 2 و 3 را ادامه بدهیم و بسازیم و روی آنتن برود آقای امینی حساسیت ویژهای و دوست دارد خودش سر تدوین باشد. برای همین آقای معیریان را برای ساخت فصل های 2 و 3 پیشنهاد داد که او بسازد و خودش سر تدوین کار باشد. من افتخار همکاری با این 2 کارگردان خوب را داشتم و همکاری با آن ها در ذهن ام به یاد مانده است و هر 2 محترم هستند. به لحاظ کاری و اخلاقی من یک سال همکاری خیلی جذابی را در این پروژه سپری کردم.
آیا وقتی نقشی پیشنهاد می شود درباره آن نظر می دهید؟
بستگی دارد به کارگردان که آیا ایده و نظری که می دهم میپذیرد یا خیر؟ برخی کارگردان ها خیلی متکی به متن هستند، بعضی ها نیز آن چه که در ذهن دارند دوست دارند اجرا کنید، اشکالی ندارد، چون خودم کارگردانی سینما خوانده ام حق را به آن ها میدهم چون می دانم کارگردان سلطان صحنه است. بعضی از کارگردان ها هم معتقدند: بازیگر بیشتر در پردازش نقش و دیالوگ هایی که می گوید مشارکت داشته باشد و در این شرایط بازیگر دستش اندکی باز است و می تواند در نقش اش خلاقیت به خرج دهد و خودش را به آن نزدیکتر کند.
ورودتان به این حرفه چگونه اتفاق افتاد؟
کارگردانی سینما خوانده ام و تنها پروژه پایان نامه ام را ساخته بودم. یک روز اتفاقی به دفتر سینمایی یکی از دوستانم رفتم تا از او دوربین اجاره کنم، آن جا از من خواستند برای بازی در سریال «چهل تکه» تست بدهم، گفتند قبل از من از ۴۰۰ نفر تست گرفته بودند، حدود نیم ساعت با عروسک قصه به طور بداهه بازی کردم و در نهایت با من قرارداد بستند و خیلی برایم این اتفاق عجیب بود. این فیلم را بازی کردم و اگرچه ورودم اتفاقی بود اما تصمیم گرفتم برای این که بازیگری را ادامه بدهم از راه درست وارد شوم. همان سال به کلاس های استاد «سمندریان» رفتم و تا سال ۹۴ فقط در تئاتر بازی کردم.
در یک سال در حدود ۲۴ فیلم کوتاه بازی کردم، سپس برای بازی در سریال شبکه خانگی «آسپرین» انتخاب شدم و این اولین کار حرفه ای من محسوب می شد.
آسپرین یکی از سریال های خوب شبکه خانگی بود.
همین طور است و هنوز که هنوز است نود درصد از مردم من را با بازی در سریال آسپرین میشناسند. شاید یکی از دلایل استقبال مردم از آسپرین این بود که تا آن موقع شبکه نمایش خانگی سریال زیادی نمی ساخت. این سریال بعد از شهرزاد در شبکه خانگی توزیع شد و حتی آن قدر تعداد سریال های شبکه خانگی کم بود که همزمان ۲ سریال توزیع نمی شد. هنوز هم در پیام های روزانه از من می پرسند فصل ۲ آسپرین کی ساخته می شود؟
فکر می کنم علاوه بر «آسپرین» با سریال «مینو» هم دیده شدید؟
همین طور است، به خصوص در بین بینندگان جنوب کشور بازخوردهای خوبی داشت اما گویا شبکه خانگی اقبال بیشتری دارد و تماشاچی بیشتر پیگیر است چون اندکی ممیزی هایش با تلویزیون فرق می کند و داستان ها می توانند واقعی تر تعریف شوند. شاید به واسطه همین مسائل با آسپرین بیشتر شناخته شدم تا مینو.
چقدر با همسرتان درباره کارهای تان مشورت و همدیگر را نقد می کنید؟
جالب است بدانید 3 کاری که با هم بازی کردیم، اتفاقی بودند. مشوق و شاید بزرگ ترین و سخت ترین منتقد هم هستیم یعنی ممکن است یک کاری باشد که همه از آن تعریف کرده باشند اما ما می دانیم کسانی که ایراد اساسی می گیرند و به رشدمان کمک می کنند، ما 2 نفر هستیم. خدا را شکر با هم همفکری و هم پوشانی خوبی داریم.
چه چشم اندازی برای آینده بازیگری تان دارید؟
قطعاً وقتی کاری را با عشق انجام می دهید و برایش تلاش می کنید دوست دارید به بهترین اتفاق ها در این حرفه برسید.
امیدوارم اتفاقات جذاب و خوبی برایم بیفتد، من تلاش خودم را می کنم.
حرف پایانی تان با خوانندگان ما.
همکاری در این پروژه برایم لذت بخش بود، از همه مهم تر افتخار داشتم در کنار زنده یاد «پرویز پورحسینی» در آخرین سکانس های بازی شان حضور داشته باشم. با فوت ایشان خیلی غصه دار شدیم به خصوص در سریال صحنه فوت شان را فیلم برداری کرده بودیم. ایشان سر حال، سر زنده و با انرژی بودند و در این کار چیزهای زیادی از ایشان آموختم و نبودشان فقدان بزرگی است. ان شاءا... روح شان در آرامش باشد.