شعارهای تخته سیاهی دانش آموزان انقلابی
تعداد بازدید : 119
خاطرات راهپیمایی های سال 57 در بجنورد
علی نیا
از بهمن 57 چه خاطره ای دارید؟ کافی است از اطرافیان تان که چند پیراهن از شما بیشتر پاره کرده اند، این را بپرسید. نیاز نیست توضیح بیشتری بدهید، آن ها خاطرات ریز و درشت آن دوران در مدارس بجنورد و شهرهای اطراف را آن چنان برای تان بازگو می کنند که گویا همین دیروز اتفاق افتاده است و با خاطراتی که برای تان می گویند می توانید لحظه های ناب آن دوران را در ذهن تان تصویرسازی کنید.
جنبش های انقلابی از دل مدارس
«احمدی» متولد 15 خرداد 1342 با اشاره به این که هنگام پیروزی انقلاب 15 سال داشت، می گوید: قبل از اتفاقات بهمن 57، خیزش هایی در نقاط مختلف شهر بجنورد توسط گروه های مختلف از آبان شروع شد. به خاطر دارم سال57 دانش آموز سوم راهنمایی بودم و در مدرسه فرخی تحصیل می کردم. بخشی از ساختمان این مدرسه در اختیار تعدادی از دانشجویان بجنورد قرار گرفته بود و نخستین جنبش های انقلابی را با چشم ام می دیدم. وی اضافه می کند: با وجود این که 15 سال داشتم اما پیگیر رفتارها، حرف ها و برنامه های این گروه از دانشجویان انقلابی بودم و تمایل نداشتم وقتم را صرف بازی و تفریح با دوستانم کنم. من و چند تن از دوستانم در حاشیه های راهپیمایی آنان شرکت می کردیم.
وی ادامه می دهد: اولین بار که در راهپیمایی این گروه از دانشجویان شرکت کردیم از چهارراه خوشی تا مدرسه فرخی که الان دارالفنون نام گذاری شده است، رفتیم. به خاطر دارم بعد از راهپیمایی دانشجویان مسیرخاکی را آسفالت کردند، البته این راهپیمایی خاموش نشد و هفته بعد هم ادامه داشت. من و دانش آموزان هم سن و سالم از دور این حرکت ها را نگاه می کردیم و به خاطر سن کمی که داشتیم از سوی دوستان و آشنایان از حضور در این راهپیمایی ها منع می شدیم.
«احمدی» اضافه می کند: به خاطر دارم در راهپیمایی دیگری با این دانشجویان همراه شدیم که نرسیده به میدان کارگر، حدفاصل کوچه شترخانه پاسگاه ژاندارمری بود. همان جا راهپیمایان توقف و نماز ظهر را اقامه کردند. اولین بار بود که در بجنورد این حرکت را می دیدم، وقتی به خانه رفتم و ماجرا را برای اعضای خانواده ام تعریف کردم سیلی خوردم چون می ترسیدند آسیبی به من برسد و دایم می گفتند که ممکن است تیر بخورم.
این استاد تاریخ تصریح می کند: به یاد دارم در آذر شهید «حسن آبادی» در همین جنبش ها به شهادت رسید و من و تعدادی از دانش آموزان برای شرکت در مراسم سوم این شهید، به مدرسه نرفتیم. روز شنبه به خاطر غیبت ام سیلی محکمی از سوی ناظم مدرسه خوردم که دهانم پر از خون شد. از مدرسه فرار کردم و به خاطر شرایط موجود در بحبوحه انقلاب مدارس تعطیل شد و من به روستا رفتم. تصور می کردم در روستا چنین جنبش و خروشی برای انقلاب نیست اما در آن جا هم حرکت ها آغاز شده بود و همراه با جوانان و نوجوانان در روستای حیدرآباد مانه و سملقان و دیگر روستاها علیه رژیم طاغوت شعار می دادیم.
«احمدی» با اشاره به این که این حرکت ها تا 22 بهمن ادامه داشت، می افزاید: رادیویی در مسجد روستا گذاشته بودند و با کمک بلندگو صدایش در کل روستا می پیچید. هنوز حس خوب آن روزها را در وجودم احساس می کنم. صبح 22 بهمن با شعار «ا... اکبر» و «مرگ بر شاه»، اهالی روستاهای اطراف با ماشین، تراکتور و موتورهای شان از روستاها به سمت بجنورد حرکت کردند. بیش از هزار وسیله نقلیه به شکل خودجوش برای حضور در راهپیمایی 22 بهمن آماده شده بودند.
روستاها خالی شده بودند و جوان هایی که توانایی داشتند برای راهپیمایی به بجنورد رفتند.
شعارهای دانش آموزی
«فرهنگ دوست» یکی دیگر از شهروندان بجنوردی گریزی به خاطرات دوران دانش آموزی اش می زند و می گوید: با آغاز اعتراضهای عمومی در پاییز سال ۱۳۵۷ در کشور و در شهرمان بجنورد، دانشآموزان دبیرستان دانش هم با معترضان همراه شدند.
وی با اشاره به این که شعارنویسی روی تخته سیاه قبل از شروع کلاسها در ساعت ۸ یکی از این روشها بود، می افزاید: خدمتگزار مدرسه را موظف کرده بودند برای جلوگیری از پخش اعلامیه، پس از تعطیلی، پنجرهها را کنترل کند تا کسی نتواند زودتر از بقیه وارد کلاسها شود.
وی تصریح می کند:«مرگ بر شاه»، «درود بر خمینی» و «معلم به پاخیز برادرت کشته شد» از جمله شعارهایی بود که دانش آموزان روی تخته سیاه می نوشتند.
وی با اشاره به این که یکی از دانشآموزان در زیر میز و نیمکتهای چوبی پنهان شده و به سرعت به شکستن قاب عکسهای شاه در کل کلاسها اقدام کرده بود، تصریح می کند: صبح فردای آن روز که طبق معمول در صف ایستاده بودیم، مسئولان مدرسه در جست و جوی دانشآموزی بودند که قاب عکسها را شکسته بود. این اقدام که مورد تحسین همه دانشآموزان قرار گرفته بود، انگیزهای شد برای تکرار شعارهایی در مخالفت با رژیم پهلوی در محوطه دبیرستان دانش.
حضور آیت ا... «مهمان نواز» در راهپیمایی
«محمدزاده» یکی دیگر از شهروندان که در آن دوران 40 سال داشت، می گوید: راهپیمایی های گسترده ای در نزدیکی بهمن 57 در شهر بجنورد شکل می گرفت و شعارهای متفاوتی از «مرگ بر شاه» تا «ا... اکبر» توسط مردم در آن روزها داده می شد. به یاد دارم در راهپیمایی مردمی از جلوی ارتش می گذشتیم، عده ای شعارمی دادند و حاج آقا «مهمان نواز» در راهپیمایی ها حضور داشت و حتی شعارهایی را که کمی انحراف داشت به سرعت تغییر می داد.
وی تصریح می کند: بعد از شهادت شهید «حسن آبادی» خروش مردم بجنورد بیشتر شد و در نقاط مختلف شهر راهپیمایی های گروهی انجام می شد. یکی از مسیرهای راهپیمایی از دبیرستان سمیه به سمت میدان شهید بود.
توزیع اعلامیه ها
«مهرنیا» یکی از شهروندان بجنوردی که در آن سال 34ساله بود، با گریزی به خاطرات آن دوران می گوید: بیشتر جوانان در آن زمان به دنبال اعلامیه های امام(ره) بودند و تمام تلاش شان این بود که اعلامیه ها را به صورت مخفیانه در شهر بجنورد تکثیر و توزیع کنند.
اعلامیه ها به صورت دستی تکثیر و شب در حیاط خانه ها توسط جوانان انداخته می شد و تمام تلاش آن ها این بود که اعلامیه ها به دست ماموران ساواک نیفتد.
وی با اشاره به این که شعارنویسی در آن زمان با قلم مو انجام می شد و حتی چند جوان کشیک می دادند تا ماموری در آن اطراف نباشد، اضافه می کند: شعار «مرگ بر شاه» در آن دوران بسیار تکرار می شد و مردم منتظر بودند شعارها از تهران برسد که یکی از این شعارها این بود؛ «وای به حالت بختیار، اگر امام امروز نیاد».
وی با اشاره به این که اوج انقلاب در بجنورد زمانی آغاز شد که «حسن آبادی» شهید شد، می گوید: بعد از شهادت شهید «حسن آبادی» مراسم تشییع پیکر وی در بجنورد به شکل باشکوهی برگزار شد و این مراسم جرقه ای بود برای راهپیمایی های انقلابی در شهر بجنورد.