ماجرای مردی که همه افتخاراتش دود شد
تعداد بازدید : 119
ضربه فنی در زمین هوس و طمع
صدیقی
پر از آشوب است و نگرانی در چشمانش موج می زند. روزگاری سکوهای قهرمانی را یکی پس از دیگری فتح می کرد اما در یک غفلت با پیروی از هوس اسیر نگاه های شیطانی یک زن شد و از بلندای افتخار به زیر افتاد و همه افتخاراتش دود شد. حالا مدام به دوران طلایی ورزشی اش فکر می کند که چطور حریفان را یک به یک ضربه فنی و از میدان خارج می کرد اما در یک بزنگاه اسیر دود شد و با پک زدن به مواد از میدان افتخار رانده و ضربه فنی شد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با مرد ورزشکار زندانی 45 ساله می خوانید.
چند وقت است و به چه جرمی در زندان هستی؟
حدود 8 سال است که به خاطر قاچاق مواد، درگیری و البته برقراری ارتباط نامشروع در زندان هستم.
ماجرای درگیری ات چه بود؟
ماجرای درگیری ام به روزی برمی گردد که مربی زن باشگاه را به خانه اش رساندم و اصلاً تا آن موقع اطلاع نداشتم که او متاهل است. بعد از این که جلوی در خانه رسیدیم ناگهان با 2 مرد غریبه رو به رو و به خاطر چرایی سوار کردن مربی زن با آن ها درگیر شدم. 2 مرد غریبه زخمی شدند و بعد معلوم شد که یکی همسر و دیگری برادر زن بودند و کار به شکایت و دادگاه کشید.
ورزشکار بودی؟
باشگاه پرورش اندام داشتم.15 سال بود که به صورت حرفه ای در این رشته فعالیت می کردم و به خاطر پشتکاری که در این زمینه داشتم چندین دوره قهرمان کشور شدم و عناوین مختلفی را کسب کردم.
چطور شد به سمت اعتیاد کشیده شدی؟
همه این ماجراها و بلاهایی که سرم آمد زیر سر مربی باشگاهم است. اوایل شروع کارش به من گفت که از شوهرش جدا شده است و به خاطر همین فریب دوستی با او را خوردم و زندگی ام در سراشیبی سقوط قرار گرفت. این مربی باشگاه اعتیاد داشت و با حیله و نیرنگ مرا فریب داد و با بفرما و تعارف هایش که با یک و چند دود آدم معتاد نمی شود، در باتلاق اعتیاد گرفتار شدم.
بعد از اعتیادت چه اتفاقی در زندگی ات افتاد؟
زمانی که به واسطه زن حیله گر اعتیادم هر روز زیادتر شد به مصرف مواد صنعتی روی آوردم و زندگی ام بعد از آن به قهقرا رفت. به خاطر شدت خماری و اعتیادم به مواد صنعتی سر کار نرفتم و هزینه هایم بالا رفت و بعد از مدتی مجبور شدم هر دو باشگاه زنانه و مردانه ام را بفروشم. بعد از کنار گذاشتن بحث ورزش سراغ مسافرکشی رفتم. مدتی با ماشین مسافر و به پیشنهاد یکی از دوستان نارفیق ام در لا به لای این کار مواد هم جا به جا می کردم. در واقع موادها سفارش مشتریان بود و من با خودروی شخصی ام به در خانه شان می بردم. این ماجرا مدتی ادامه داشت تا این که روزی مربی سابق باشگاهم دوباره به من زنگ زد که او را به شکل دربست تا جایی برسانم. بعد از این اتفاق بود که با برادر و شوهرش که می گفت با همسرش ارتباط دارم درگیر شدیم و بعد از دستگیری مواد داخل خودرو هم کشف شد.
متاهلی و فرزند داری؟
بله، متاهلم و 2 فرزند دارم. تا مقطع فوق دیپلم ادامه تحصیل دادم که با زندانی شدنم از ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر بازماندم اما در زندان سعی می کنم دوباره ادامه تحصیل بدهم.
تا کی باید در زندان بمانی؟
تقریباً مدت حبس ام تمام شده است. با پرداخت دیه رضایت 2 شاکی را گرفتم اما به خاطر برقراری ارتباط نامشروع مدتی به حبس ام اضافه شد.
خانواده ات بعد از زندانی شدنت چه سرنوشتی پیدا کردند؟
همسرم بابت این اتفاقات به شدت سختی کشید و با وجود این همه گرفتاری از 2 فرزندم مراقبت کرد و الان هم از طریق کار در یک دامداری زندگی خود را اداره می کند.
فکر می کنی مقصر این گرفتاری ها چه کسی است؟
اول از همه خودم مقصر هستم زیرا با غرور جوانی و پیروی از هوس و طمع سرنوشتم را به سوی تاریکی سوق دادم. نباید افسار زندگی ام را به دست یک زن شیطان صفت می دادم تا این گونه زندگی ام را به خاک سیاه بنشاند. اگر کمی عزت نفس در پیش می گرفتم و به دنبال هوا و هوس و طمع نمی رفتم الان این سرنوشت من نبود. من به جای زندان باید سکوهای قهرمانی را یکی پس از دیگری فتح می کردم و مایه افتخار خانواده ام می بودم نه مایه شرمساری آن ها.