صدیقی- با یک اشتباه دردناک چوب حراج به اعتبارش زد و شرمنده شد. در یک بزنگاه در تور شیطان گرفتار و با طناب پوسیده او وارد چاه خلاف و دزدی شد و در ته چاه شرمندگی گیر افتاد. خواست با پول سرقت دست دوستش را بگیرد اما خبر نداشت که خودش محتاج کمک دیگران می شود و خانواده اش را سرشکسته می کند. حالا کاسه چه کنم در دست گرفته است و پشیمانی سودی ندارد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با یک زن زندانی از نظر می گذرانید.
به چه جرمی دستگیر شدی؟
به جرم سرقت راهی زندان شدم. با این کارم آبروی خود و خانواده ام را بردم.
آیا متاهلی و فرزند داری؟
بعد از ازدواج صاحب 2 فرزند شدم که در آستانه تشکیل خانواده هستند.
شغل ات چه بود، آیا سواد داری؟
خانه دار بودم و به زور تا مقطع دیپلم درس خواندم. از نظر اقتصادی خانواده ام ضعیف بودند و آرزوی خیلی چیزها به دلم ماند.
چرا دست به سرقت زدی؟
نمی دانم یک لحظه فریب شیطان را خوردم. در آن موقع اصلا در حال خودم نبودم، همه چیز اتفاقی رخ داد. یک روز زمانی که از خیابان رد می شدم ناگهان چشم ام به یک خانه افتاد که در آن باز بود و چند کودک جلوی خانه در حال بازی بودند. ناگهان یک جرقه شیطانی در ذهنم زده شد و تا به خودم آمدم دیدم داخل خانه هستم. دستپاچه شده بودم و سریع صندوق آرایش را باز کردم که دیدم یک انگشتر طلا داخل آن است، بعد از بررسی کشوی میز مقداری پول نقد برداشتم و سریع از خانه خارج شدم. بعد از این ماجرا انگشتر را فروختم تا با پول آن کار خوبی انجام دهم.
سابقه کیفری و اعتیاد هم داری؟
اعتیاد و سابقه زندانی ندارم. بار اولم بود و در یک لحظه فریب شیطان را خوردم و دست به این کار ناپسند زدم.
برای احتیاج دست به دزدی زدی؟
نه، اصلا به پول احتیاج نداشتم، شوهرم وضع مالی اش بد نیست. در واقع من با پول سرقتی خواستم کار خوبی برای یک دوستم انجام بدهم. شوهر یکی از دوستانم معتاد و بیکار بود و برای هزینه دکتر بچه اش به پول احتیاج داشت. دوستم از من خواست مقداری پول به او قرض بدهم اما زمانی که این موضوع را به شوهرم گفتم، او با پرخاشگری دست رد به سینه ام زد و به من گفت مشکل دیگران به او ربطی ندارد. بعد از آن از سر نادانی به هوای کمک به دوستم دست به حماقت زدم و آبروی خود و خانواده ام را حراج کردم.
چطور شد دستگیر شدی؟
زمانی که می خواستم وارد خانه مالباخته شوم دودل بودم، چند بار از مقابل خانه رد شدم و دوربین های مداربسته یکی از خانه ها تصویر من را ضبط کرده بود. بعد از سرقت، مالباخته پلیس را در جریان گذاشت که خیلی زود دستگیر شدم.
همسر و فرزندانت با این قضیه چگونه برخورد کردند؟
همسرم خیلی ناراحت شد اما وقتی التماس و پشیمانی ام را دید باور کرد که من ناخواسته در یک لحظه فریب شیطان را خوردم و دست به چنین حماقتی زدم. من در 45 سال گذشته اصلا چنین کاری را انجام ندادم. فقط نیت ام کمک به دوستم بود که با این کار خودم را داخل چاه انداختم. دیگر بعد از آن حادثه نمی توانم سرم را در محله بالا بگیرم و شرمنده هستم. از همه بدتر فرزندانم را جلوی دوست و غریبه خجالت زده کردم.
شغل همسرت چیست؟
شوهرم خیلی وقت پیش سر یک سانحه خانه نشین شد و مثل یک چوب خشک اصلاً احساس نداشت. در طول زندگی مشترکم مهر و محبت از شوهرم و حتی پدر و مادرم ندیدم. از روزی که شوهرم خانه نشین شد، من پرستار او شدم در حالی که خودم به پرستاری و محبت احتیاج داشتم. به خاطر کمبود محبت خواستم با محبت به دوستم (آن هم با دزدی) احساس خوشی و سرزندگی کنم اما این کار اشتباهی بود.
برای گرفتن رضایت از شاکی اقدامی انجام دادی؟
چند بار از شاکی ام خواستم به خاطر پشیمانی از سر تقصیرم بگذرد اما جوابی نگرفتم. اگر خودم جای شاکی بودم رضایت می دادم چون آدم در یک لحظه مرتکب اشتباه می شود. اگر سابقه دار بودم و کارم همین بود، شاکی حق داشت رضایت ندهد اما من بارها ابراز پشیمانی کردم که فریب شیطان را خوردم و قول می دهم دیگر دست از پا خطا نکنم.