ایوان کربلا
زخمی تر از غروب تو آن شب ستاره بود
دریای موج های غمت بی کناره بود
وقتی قلم ز غربت تو یا حسین(ع) نوشت
اشک از مدار چشم فلک در فواره بود
آن جا که همرهان تو ساحل نشین شدند
جسم تو در میان پاره پاره بود
روح گلاب از دهان لاله ها چکید
از بس که زخم های تنت بی شماره بود
آن جا کنار علقمه ما بین نخل ها
سقا به خون نشسته دلش پر شراره بود
در انتظار طفل سفر کرده روی دست
یک مادر خمیده قد و گاهواره بود
از حجم شعله های خیام و هرای غم
عرش خدا تپید و خدا در نظاره بود
زینب(س) به سوی خیمه سجاد(ع) می دوید
در باورش شروع عزایی دوباره بود
با خون نوشته بر سر ایوان کربلا
متن قیام تو به قیامت اشاره بود
وقتی «مرید» دفتر سوگت مرور کرد
زخمی تر از غروب تو آن شب ستاره بود
داراب بدخشان
غزل خون
بنویسید که در علقمه محشر شد و بعد...
بنویسید که دنیا همه خنجر شد و بعد...
بنویسید که نی ها غزل خون خواندند
سر هر نیزه پر از خون کبوتر شد و بعد...
بنویسید که از کینه شمشیر زنان
ارباً اربا بدن شبه پیمبر شد و بعد...
بنویسید که قد پسری سرو شد و
طعمه نعل ستوران سر و پیکر شد و بعد...
بنویسید که یک تیر سه سر زوزه کشان
ناگهان سهم گلوی علی اصغر شد و بعد...
بنویسید در آن لحظه بیابان لرزید
«و اذا زلزلت...» صحنه محشر شد و بعد...
بنویسید که تا نیمه راه آب آمد
تیری آن گاه نثار دل ساغر شد و بعد...
بنویسید که در گوشه گودال چه شد
که از این صحنه پریشان دل مادر شد و بعد...
بنویسید ز ده مرد سواره، گودال
بنویسید هدف پیکر بی سر شد و بعد...
استخوان های تنی آه! چه شد؟ ننویسید
غرق خون شد تن و با خاک برابر شد و بعد...
ناصر دوستی