مردی که تیشه به ریشه زندگی مشترکش زد
تعداد بازدید : 162
زندان بعد از زندان به خاطر قاچاق
صدیقی
تنهاتر از همیشه بر خاکستر زندگی مشترکش نشسته است. پندی در کارش نبود و مدام از یک خلاف به سوی خلافی دیگر می رفت. عاقبت بلند پروازی و طمع اش از دست دادن عمر و جوانی اش، آوارگی و از هم پاشیدن خانواده اش، زندان و تنهایی شد. 50 بهار را پشت سر گذاشته بود و بیراهه رفتن جز بدنامی چیزی برایش نداشت. با دست فرمان کج زندگی و خانواده اش را به سوی دره سوق داد و تیشه به ریشه زندگی مشترکش زد. حالا حاصل 5 دهه از عمرش تنهایی و گذراندن عمرش در دوران مرخصی آن هم در انباری یکی از دوستانش است. دیگر تمایل چندانی به آزادی از زندان ندارد زیرا در بیرون از زندان کسی چشم به راهش نیست. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با یک مرد 50 ساله زندانی می خوانید.
چند وقت است در حبس هستی؟
بیش از 8 سال است که به جرم قاچاق مواد صنعتی در زندان هستم. با بیراهه رفتن هایم عمرم را تباه کردم.
سابقه کیفری داشتی؟
چند بار به جرم قاچاق مواد زندانی شدم.
چه حکمی به خاطر قاچاق مواد برایت صادر شد؟
ابتدا به خاطر قاچاق مواد صنعتی حکم اعدام برایم صادر شد. بعد از گذشت چند سال به خاطر ندامت، حکم ام به حبس ابد تقلیل یافت.
هر بار چه مقدار مواد قاچاق می کردی؟
بار اول حدود 5 کیلو مواد سنتی قاچاق کردم که خیلی زود هم دستگیر و راهی زندان شدم. بعد از آزادی از زندان به خاطر اعتیادی که داشتم دوباره سراغ قاچاق مواد رفتم و این بار حدود 20 کیلو تریاک قاچاق کردم. حاصل خلافکاری هایم هم هر بار دستگیری و زندان بود.
تنها به قاچاق مواد اقدام می کردی؟
اوایل تنها بودم چون مقدار مواد کم بود اما با افزایش مقدار مواد با 3 قاچاقچی همکاری کردم تا به حساب خودمان راه صد ساله را یک شبه برویم اما دوباره در حین خرید و فروش مواد دستگیر شدم و الان هم تاوانش را در زندان پس می دهم.
چرا هر بار بعد از آزادی از زندان دوباره سراغ قاچاق مواد می رفتی؟
به خاطر این که شغل مناسب و درآمد مشخصی نداشتم. بعد از آزادی از زندان مدتی بیکار و آس و پاس می شدم و برای همین دوباره سراغ قاچاق مواد می رفتم. کسی به یک آدم معتاد و حبس کشیده اعتماد نمی کند و به او کار نمی دهد. البته حق هم دارند و شاید اگر من هم جای آن ها بودم به یک آدم خلافکار سابقه دار اعتماد نمی کردم.
چگونه به قاچاق مواد اقدام می کردی؟
هر بار با خودروی شخصی به یکی از استان های مرزی می رفتم و به خاطر دوستانی که در آن استان ها داشتم خیلی راحت مواد تهیه و قاچاق می کردم. البته قاچاق مواد زیاد طول نمی کشید و خیلی زود دستگیر می شدم و همه آن چیزی را که از این راه به دست آورده بودم از دست می دادم و دوباره به نقطه اول برمی گشتم.
متاهلی و فرزند هم داری؟
بله 5 فرزند دارم. همسرم به خاطر بیراهه رفتن مداومم از من جدا شد و به دنبال زندگی خودش رفت و از همه مهم تر بچه هایم را هم با خودش برد و آن ها بعد از آن از من متنفر شدند.
شغل ات چه بود؟
شغل ثابتی نداشتم. کارهای متفرقه و بیهوده زیادی انجام می دادم، بعضی مواقع کار ساختمانی می کردم. به خاطر اعتیادم هیچ جا بند نمی شدم و با هیچ کس نمی ساختم و مدام از این شاخه به آن شاخه می پریدم و عاقبت ام زندان و ویرانی زندگی ام شد.
خانواده ات بعد از زندانی شدنت چه کار کردند؟
خانواده ام بعد از زندانی شدنم آن هم برای بار چندم دیگر از دست من خسته شدند. همسرم وقتی دید که من سر به راه نمی شوم و مرتب بعد از هر بار آزاد شدن از زندان به جای این که از گذشته ام دست بکشم دوباره سراغ دوستان خلافکارم و قاچاق مواد می روم طلاقش را گرفت و او و بچه های مان به دنبال زندگی خودشان رفتند.
آیا کسی دنبال کارهای بیرون از زندانت می افتد؟
کسی را ندارم، خانواده ام بودند که مرا ترک کردند و اصلاً سراغی از من نمی گیرند. خانه ام زندان است و هم سلولی هایم خانواده ام شده اند. در زمان مرخصی به خاطر این که جا و مکان و خانواده ای ندارم، اوقاتم را در داخل انباری یکی از دوستانم می گذرانم. به خاطر همین اصلاً رغبتی برای مرخصی رفتن ندارم. در بیرون کسی منتظر من نیست و زندگی ام به خاطر بیراهه رفتن های مکررم از هم پاشید.