علوی
سنت های حسنه مردم دیارهای مختلف کم نیستند و هر یک این سنت ها را سینه به سینه به فرزندان خود و نوه های شان منتقل و آنها را حفظ کرده اند و برخی سنت ها نیز در سایه آمدن عصر جدید و زیر پای فناوری از بین رفته است. آن روزها که صدای حیوانات اهلی را می شد از کوچه پس کوچه های شهر شنید، دیگر کمتر در خاطر جوانان و میان سالان باقی مانده است و فقط آن هایی که گیس سپید کرده اند، شاید هنوز هم در گوش شان صدایی ناخودآگاه می پیچد. پیرمردان و پیرزنان آن روزگاران که در خانه های شان به روی همه باز بود، دلی به فراخی دریا داشتند و دست همدیگر را در هنگام داشتن ها و نداشتن ها می گرفتند. گذشت آن روزهایی که همسایه از حال همسایه خبر داشت و هر وقت افراد ناراحتی و گرفتاری داشتند قبل از آن که به نزدیک ترین فامیل خود بگویند، همسایه ها از آن خبردار می شدند چنان که سنتی حسنه هم داشتند و آن موقع ها که بیشتر مردم حیوانات اهلی مانند گاو و گوسفند در حیاط های بزرگ خود نگهداری می کردند، سهم شیر دوشیده از گاوهای خود را به دیگری می دادند.
باورها و آیین های سنتی هر شهری یادآور سنت های پیشینیان است و با یاد و خاطره آن می توان از سنت های خوب و بد درس گرفت؛ سنت هایی که ریشه در صدها سال پیش دارد.
یکی از رسم هایی که تا 4 دهه پیش در شهر بجنورد و در هر کوی و برزنی به طور روزانه انجام می شد، دوشیدن شیر گاوها بود که صاحبان آن ها به نوبت سهم خود را به یک نفر می دادند.
وقتی سراغ یکی از مادربزرگ ها می رویم و درباره این سنت می پرسیم، لبخندی می زند، دقایقی مکث می کند و می گوید: آن زمان با4 تا 5 همسایه خود «آلشق» و بین هم نوبت گذاشته و روزهایی را مشخص کرده بودیم و شیر را به نوبت به هم قرض می دادیم. «علی پور» بانوی 75 ساله بیان می کند: آن روزها بیشتر مردم در حیاط خانه خود گاو نگهداری و از شیر آن برای مصرف روزانه خود استفاده می کردند و برخی دیگر هم که شیر بیشتری می دوشیدند، آن را می فروختند. وی بیان می کند: آن موقع ها بیشتر خانواده های بجنوردی گاو داشتند و بانوان هنرمند با شیری که از گاوها می دوشیدند، ماست درست می کردند و کره می گرفتند و تولیدات خود را در بازار عرضه می کردند. وی از معروف بودن ماست های چکیده یکی از همسایگان خود سخن می گوید و می افزاید: آن موقع همسایه پیری داشتیم که بسیار باسلیقه بود و از گاوی نگهداری می کرد و شیر آن را می دوشید و همیشه ماست و پنیری درست می کرد که از آن طرف شهر نیز برای خریدن محصولاتش می آمدند و همه از خوردن آنها لذت می بردند.بانویی دیگر هم که از یادآوری این سنت گویی به همان سال ها برمی گردد و خاطراتش زنده می شود، اظهارمی کند: آن موقع ها آن قدر همسایه ها بی ریا بودند که هیچ همسایه ای از حال همسایه خود بی خبر نمی ماند و دوست داشت هر آن چه را که دارد، با همسایه اش قسمت کند. این بانوی کهن سال ادامه می دهد: آن روزها به دلیل آن که بیشتر خانواده ها گاو داشتند از شیر آن، روزانه استفاده می کردند.
از قدیم رسم بود که به جای این که هر خانواده ای روزانه 2 تا 3 لیتر شیر بدوشد و آن مقدار اندک را مایه بزند و به ماست تبدیل کند، سهم شیری را که دوشیده بود به یکی از همسایه ها می داد تا هم زحمت مایه زدن شیر برای تبدیل آن به ماست، کم و هم حس انسان دوستی و همدلی تقویت شود. وی بیان می کند: در مدتی که این کار را انجام می دادم هرگز به خاطر نمی آورم که با همسایه ای بر سر سهمیه شیر بحث و ناراحتی داشته باشیم. هر فردی میزان شیری را که دوشیده بود با وسایلی مانند نخ یا چوب درخت انگور اندازه گیری می کرد تا زمانی که قرار است شیر پس داده شود به طور دقیق و همان اندازه باشد.
این سنت حسنه به گفته «احسان حصاری مقدم» پژوهشگر فرهنگ عامه تا دهه 50 ادامه داشته است. وی بیان می کند: سنت «آلشق» بین زنان مرسوم بود. دوشیدن شیر گاو، کاری زنانه بود و حتی افراد متمول هم در حیاط خانه خود از گاو نگهداری می کردند. وی می افزاید: مردم در آن زمان سنتی بین خود داشتند تا هر روز هر خانواده ای ناچار نباشد مقدار اندک شیری را که از گاوهایش می دوشد، برای فروش به بازار ببرد یا همان مقدار اندک را مایه بزند به همین دلیل بین همسایه ها نوبت گذاشته می شد و هر روز همسایه ها شیر دوشیده شده سهم خود را به یک نفر می دادند. هر کدام ارتفاع شیر را در «اینی ساقان» با چوب درخت «مو»(انگور) اندازه گیری می کردند و گره چوب درخت انگور را نشانه می گذاشتند و وقتی نوبت یکی از آن ها فرا می رسید همان مقدار شیر را به او پس می دادند.
وی اظهارمی کند: آن موقع مردم گاوهای خود را صبح زود در 2 نقطه شهر به دست افرادی می سپردند که گاو ها را به چرا می بردند. یکی از این محل ها بالاتر از کوچه «حنایی» فعلی و یکی دیگر هم سمت نیروگاه بود که این افراد حدود 400 تا 500 گاو را به «النگ» و کشتزاری که پایین تر از چهارراه «جوادیه» فعلی بود، می بردند. این پژوهشگر ادامه می دهد: افرادی که گاو ها را به چرا میبردند مراقب گاوها بودند تا گم نشوند و گاوها را به سمت «شید قلی خان» (شط قلی خان) می بردند و گاوها از آب شط می نوشیدند و از علف های چمنزار می خوردند و غروب که می شد آن ها را برمی گرداندند و در آخر نیز همه اجرت را به او می دادند.
وی اظهارمی کند: غروب که گاوها برمی گشتند بانوان خانه، شیر گاو را در ظرف استوانه ای بزرگی که لبه آن یکی، دو سانتی متر برگشته بود و به آن «اینی ساقان» می گفتند، می دوشیدند و مقدار آن را اندازه گیری می کردند تا به فردی که نوبتش بود، بدهند و این گونه این سنت تا حدود دهه 50 حفظ شد.