سکانس های زندگی«مهرداد اسکویی»؛ از زیارت شیروان تا هلند
تعداد بازدید : 337
نا گفته های بهترین مستند ساز سال جهان
مریم ضیغمی- بیشتر او را به عنوان مستند ساز می شناسند؛ مستند سازی که بیشتر ساخته هایش درباره آسیب های اجتماعی است. پدرش اهل روستای زیارت شیروان است و خودش در روز ملی سینما در تهران به دنیا آمد. او که از سال 1375 پروژه بزرگ عکاسی از چهره های مفاخر هنر ایران را شروع کرده اکنون در خراسان شمالی مشغول انجام عکاسی از چهره های نامدار استان ماست. «مهرداد اسکویی» گویندگی هم می کند و سی دی شعرهایش روانه بازار شده است. او در کنار همه دغدغه ها و سمت هایش سفیر فرهنگی بخش انسان دوستانه سازمان ملل متحد نیز است. به بهانه حضور این هنرمند برجسته در بجنورد که تاکنون جوایز بین المللی بسیاری را به دست آورده و دارای عنوان چهره فرهنگی سال جهان از سوی نهاد فرهنگی «پرنس کلاوس» هلند در سال ۲۰۱۰ و همچنین بهترین مستند ساز سال ۲۰۱۶ جهان در جشنواره «تروفالس» آمریکاست با او یک فنجان چای نوشیدیم و بیش از یک ساعت گپ زدیم.
گویا پدرتان متولد خراسان شمالی است؛ خودتان متولد کدام شهر هستید؟
البته پدربزرگ و مادربزرگم ساکن روستای زیارت از توابع شیروان بودند. زنده یاد پدرم در این خطه متولد شد و کشتی باچوخه می گرفت. در 18 سالگی به تهران مهاجرت کرد و من در سال 1348 در تهران به دنیا آمدم.
عشق و علاقه به فیلم سازی در شما چگونه اتفاق افتاد؟
ما مقطعی ساکن بندر انزلی بودیم و پدرم بسیار اهل مطالعه بود. یکی از اقوام مان، «شکوفه خالقی»، برای گذراندن دوره معلمی به بندر انزلی آمده بود و از 5 سالگی به من خواندن و نوشتن یاد داد. اولین کتاب جدی ام را در 5 سالگی به نام «یوری گاگارین فضانورد بزرگ» خواندم. در آن سن کم کتاب آدم هایی را می خواندم که خیلی بزرگ و معروف بودند و رویا پردازی می کردم و در 18 سالگی دوست داشتم فضانورد شوم.
شما هم مثل خیلی از هنرمندان بازیگری را از مدرسه آغاز کردید؟
بله در دوران نوجوانی تئاتر کار می کردم که آقایی به مدرسه ما آمد و برای بازیگری تئاتر حرفه ای انتخابم کرد. سپس در دوره های مختلفی شرکت و درچندین تئاتر کار کردم. به مطالعات سینمایی و فیلم دیدن علاقهمند و به دلیل همین عشق و علاقه، عضو کم سن و سال کانون فیلم بندرانزلی به ریاست آقای مهران فر شدم.
چه کسی در دوران نوجوانی تان بیشترین تاثیر را روی شما گذاشت؟
به یاد دارم اولین فردی که در کارگاه نمایش فیلم هایش بودم «کیانوش عیاری» بود. «آن سوی آتش» او خیلی روی من تاثیر گذاشت و بعد از اتمام فیلم، آن شب در هوای سرد مسیر طولانی تا خانه را پیاده طی کردم و همین تکانی به من داد و مطالعاتم را بیشتر کردم.
به یاد دارید نخستین فیلم تان را در چند سالگی ساختید؟
در 17 سالگی اولین فیلم 8 میلی متری ام «تولدی دیگر» را با فروش کتابخانه ام ساختم. در زمان سربازی ام 2 فیلم نامه نوشتم؛ فیلم 8 میلی متری «در تاریخ او» را در دفتر انجمن سینمای جوانان ساختم؛ آن زمان به دفتر انجمن می رفتم و با کمک آن ها فیلم می ساختم. وقتی فیلم برداری فیلم ام تمام شد آن را برای جشنواره بین المللی فیلم کوتاه تهران ارسال کردند و 5 جایزه دریافت کرد. این جوایز انگیزه ای شد تا روزانه 10 ساعت بدون خوردن چیزی درباره هنر و سینما مطالعه کنم.
همین تلاش های شبانه روزی تان باعث شد کارگردانی سینما بخوانید؟
بله رتبه 4 کنکور هنر را کسب کردم. بعد از تحصیل در رشته کارگردانی سینما به عنوان اولین فیلم ساز زیر 25 سال ایران، بعد از انقلاب، انجمن سینمای جوانان من را با فیلم ام به سوئیس فرستاد و آن جا بود که دیدم هم سن و سال های من سواد بیشتری دارند و خیلی فیلم های خوبی می سازند. وقتی برگشتم یک دانشگاه، دوربین «یاشیکا اف ایکس تری سوپر 2000» به من داد و این دوربین قصه زندگی حرفه ای من را شروع کرد.
من با این دوربین به سراسر ایران می رفتم و عکس می گرفتم. به ترمینال می رفتم، می پرسیدم برای کجا بلیت دارند و سوار اولین اتوبوس می شدم و بدون این که بدانم کجا می روم می رفتم و با مردم آن منطقه آشنا می شدم. این عکاسی به من کمک کرد تا مردم کشورم را بشناسم. اولین فیلم مستند جدی زندگی ام را با نام «خانه مرداب» ساختم. تاکنون در بیش از 500، 600 فستیوال بین المللی شرکت کرده ام.
چه شد که به عنوان چهره فرهنگی جهان در هلند در سال 2010 انتخاب شدید؟
جمع کننده و پژوهشگر کارت پستال های تصویری تاریخی ایران هستم. در اوج بی پولی و سختی که نمی توانستم فیلم بسازم از هلند با من تماس گرفتند و گفتند جایزه فرهنگی جهان برای چهره هایی که در معرفی فرهنگ خود به جهان کار می کنند به شما تعلق می گیرد و شما یکی از چهره هایی هستید که فیلم های تان بسیار در دنیا تاثیر گذاشته و جوایز زیادی گرفته و اکنون هم پژوهش تاریخ کشورتان را انجام می دهید و 25 هزار یورو جایزه به من تعلق گرفت. با این پول شروع به خرید کارت پستال های تاریخی جهان با موضوع ایران کردم و اکنون یکی از بزرگ ترین مجموعههای کارت پستال را با این موضوع دارم. این ها را در چند کتاب چاپ کرده ام. پژوهشکده ای به نام «میراث تصویری ایران» راه انداخته ام که 12 عضو از رشته های مختلف دارد و روی کتاب ها تحقیق و پژوهش می کنیم. چندین کتاب چاپ کرده ایم و 11 کتاب زیر چاپ داریم.
کارگردانی سینما خوانده اید اما چرا همه شما را به عنوان مستندساز اجتماعی میشناسند؟
احساس می کنم که فیلم ساز هستم. گرایش من فیلم سازی مستند است. چندی پیش 4 دی وی دی از مستندهایم در اروپا درآمد. دو فیلم آخرم در کشورهای مختلف روی پرده سینما اکران شد.
از کدام یک از ساخته های تان لذت مضاعف بردید؟
آثارم مانند فرزندانم هستند. خودم را فقط فیلم ساز نمی دانم بلکه کنشگر فرهنگی هستم. من هم عکاس هستم و هم فیلم ساز و پژوهشگر کارت پستال و عکس های تاریخی و به جهان جدیدی ورود کرده ام و از هنرمندان خودآموخته نقاش و مجسمه ساز که آثار خود را در خیابان عرضه می کنند آثارشان را خریداری می کنم. من گوینده هم هستم و سی دی شعرهای عاشقانه را منتشر می کنم.
آیا به آرزوهایی که در دوران نوجوانی در سر می پروراندید رسیده اید؟
بچه ای پر از رویا بودم و در نوجوانی صدای کسانی بودم که کسی صدای شان را نمی شنید.
آیا فیلم سازی مستند درآمد هم دارد؟
از میزان درآمدم خیلی راضی هستم و سعی می کنم در هر کاری بهترین و قهرمان فیلم زندگی خودم باشم. خیلی خوشحالم که فیلم مستند می سازم و عکاسی می کنم. به عنوان کسی که ورک شاپ های جهانی در استرالیا، آمریکا، زاگرب، لهستان و دیگر کشورها داشتم این فضا را می شناسم. خیلی کم درس می دهم و بیشتر دلم می خواهم تولید کنم اما بر اساس عشق و علاقه و دغدغه ام فیلم می سازم و پولش را هم پیدا می کنم.
اشاره کردید قهرمان فیلم زندگی خودتان هستید؛ می خواهم بدانم اگر دوربین به دست تان بدهند دنیای درون تان را چگونه به تصویر می کشید؟
این کار را نمی کنم. من برای شناخت درون خودم فیلم می سازم. شما وقتی فیلم های من را ببینید قشنگ می فهمید من چه کسی هستم و دنیای درونم چه شکلی است.
چه موضوعی ذهن تان را قلقلک می دهد و دغدغه تان است که آن را به تصویر بکشید؟
سعی می کنم در لحظه زندگی کنم. آن چه برایم اهمیت دارد این است که چگونه لحظه هایم را استخراج کنم.
پایان این یک فنجان چای خودمانی با شما.
آرزوهای خوبی برای آیندگان مملکت ام دارم. من یک نگاه به گذشته و یک نگاه به آینده دارم ولی در حال زندگی می کنم. نگاهم به آینده این است که 50 سال دیگر این بچه ها هنرمندان و چهره های فرهنگی خود را در کتابم بشناسند و بدانند که ایران در150 سال پیش چگونه بود. برای این که بتوانم گذشته را به خوبی به آینده وصل و برای آیندگان داده ای فراهم کنم مجبورم به طور دایم تولید داشته باشم و امیدوارم مردم این منطقه و خطه به عنوان یک سرباز فرهنگی که در خط مقدم هستم از من راضی باشند به خصوص مردم سرزمین پدری ام شیروان.