دغدغه های جوان های دیروزی و امروزی
علوی
دغدغه های جوان های دیروزی، تفریحات و سرگرمی های شان با جوان های امروزی تفاوتی از زمین تا آسمان داشت. آن روزها زمانی که به اصطلاح پشت لب پسرها سبز می شد و دوره نوجوانی را پشت سر می گذاشتند، دیگر کم کم حساب و کتاب خود را از خانواده جدا می کردند و سراغ یاد گرفتن کسب و کاری می رفتند و هر آن چه کسب می کردند، برای آینده خود پس انداز می کردند تا فردا که خواستند تشکیل خانواده بدهند با زحمت دست خود آینده شان را درست کنند.
آن روزها از خانه های مجردی خبری نبود و مهم ترین تفریح جوان ها زمانی که دور هم جمع می شدند، گپ زدن و برای پسرها هم بیشتر کافه گردی بود. جوان های آن روزی هم کمی از مد پیروی می کردند و پسرها شلوارهای دم پا گشاد می پوشیدند اما همه مد و تفریح شان در همین چیزها خلاصه میشد.
شهروندی بجنوردی که اکنون دوران کهنسالی خود را تجربه می کند، می گوید: آن موقع ها که جوان بودیم یادم است همیشه پدربزرگ یا مادربزرگی که با ما زندگی می کرد، توصیه داشت احترام دیگران را نگه داریم و همین آویزه گوش مان شده بود و حتی اگر به حرفه ای مشغول بودیم و استاد کار با ما خیلی بد حرف می زد یا ما را تنبیه می کرد، باز هم به روی خودمان نمی آوردیم و همیشه سعی می کردیم احترامش را حفظ کنیم. «رسولی» 78 ساله ادامه می دهد: آن موقع ها به محض این که پسرها به سنین جوانی می رسیدند همه اعضای خانواده به دست و پا می افتادند که زودتر به زندگی اش سر و سامانی بدهند و به همین دلیل فهرستی از دختران فامیل، همسایه، دوست و آشنا می نوشتند و آن ها را سبک سنگین می کردند که کدام یک برای همسری مناسب تر است و خودشان بی آن که به پسر حرفی بزنند، راه خانه دختر را در پیش می گرفتند و مراسم خواستگاری را به جا می آوردند، اگر دختر و خانواده اش را از نزدیک می دیدند و مورد پسندشان واقع می شد، بزرگ ترها را خبر می کردند تا کار را به دست بگیرند و این وصلت را به اصطلاح جوش دهند و دو جوان را به هم برسانند.
وی عقیده دارد: آن موقع ها دختر و پسر قبل از ازدواج همدیگر را نمی دیدند و نمی شناختند و بسیاری از آن ها بی آن که حتی در مراسم خواستگاری با هم همکلام شوند، به عقد هم در می آمدند، با این وجود از جایی که مدام در خانواده شنیده بودند که باید راه های سازگاری با همسر را بدانند و تحت هر شرایطی از همدیگر جدا نشوند، سال ها در کنار هم زندگی و حتی بسیاری از آن ها زندگی آرام و خوبی را سپری می کردند.یک بانوی کهن سال هم درباره ازدواج جوانان در زمان قدیم بیان می کند: آن موقع بیشتر دخترها را در دوره نوجوانی راهی خانه بخت می کردند و درباره ازدواج و انتخاب همسر نظرشان را هم نمی پرسیدند.
وی می افزاید: زمانی که من نیز می خواستم ازدواج کنم، فقط دیدم یکی، دو بار خانم هایی به خانه مان آمدند و با مادرم صحبت هایی داشتند، چند روز پس از آن، مردی از بزرگان فامیل همسرم به خانه مان آمد و در وقتی مناسب با پدرم درباره شرایط داماد صحبت کرد و بعد از اعلام موافقت پدرم، بدون آن که نظر من پرسیده شود، قرارها گذاشته شد و یک روز مادرم از من خواست به اتاق دیگری بروم که صورتگری را آورده بودند و گفتند باید کمی سرخاب و سفیداب به صورتت بمالیم و عصر همان روز نیز خانواده داماد همراه با عاقد به خانه مان آمدند و ما را عقد کردند.
وی با بیان این که قدیمی ها صحبت کردن دختر و پسر را قبل از ازدواج بد می دانستند، خاطرنشان می کند: آن موقع ها به دلیل جو حاکم بر خانواده ها هیچ یک از دختران و پسران قبل از ازدواج همدیگر را نمی دیدند و نظرشان در انتخاب همسر دخیل نبود و فقط تعداد اندکی بودند که اگر شیفته و دلباخته فردی می شدند این موضوع را سعی می کردند با هزار ترفند به گوش آن فرد برسانند.
وی خاطرنشان می کند: دختران جوان زمان قدیم، روی حرف بزرگ ترها حرف نمی زدند، همه آن ها از دوران نوجوانی و کودکی پا به پای مادر خود کار می کردند و فوت و فن خانه داری را یاد می گرفتند. برای آن ها پختن انواع شیرینی و غذاهای مختلف و گذاشتن ترشی جات در تابستان ها بزرگ ترین تفریح و سرگرمی به شمار می رفت، به قولی از هر انگشت شان یک هنر می بارید. وی اظهارمی کند: جوان های امروزی بنا به اقتضای زمانه در بیشتر عمرشان درس می خوانند تا بتوانند حرفه ای متناسب با رشته تحصیلی شان بیابند. امروزه دخترها هم پای به پای مردها و پسران در امور مختلف مشغول به کار هستند در صورتی که در زمان قدیم چنین نبود و برخی مردم با ادامه تحصیل دختران شان یا کار کردن آن ها در کنار مردان مخالفت میکردند.
بانویی دیگر هم با بیان این که دخترهای این دوره و زمانه بسیار مستقل تر از گذشته هستند، می افزاید: امروزه بیشتر دختران تا هر ساعت از شب که بخواهند می توانند با دوستان شان بیرون از منزل باشند، به دانشگاه های شهرهای دیگر برای ادامه تحصیل بروند و آزادی ها و تفریح های بسیار متنوعی دارند در صورتی که در زمان ما اجازه داده نمی شد دختر بیرون از خانه باشد و حتی زمانی که بزرگ شده بودیم هم اگر به تنهایی به خانه فامیل یا دوستی می رفتیم باید قبل از غروب آفتاب به خانه برمی گشتیم. وی مهم ترین دغدغه دختران آن روزها را خانه داری می داند و می گوید: آن موقع ها همه بانوان به خانه داری دختران و عروسان خود اهمیت زیادی می دادند بنابراین دخترها از همان دوران کودکی کنار دست مادر خود کار می کردند تا زمانی که به خانه همسرشان می روند بتوانند به تنهایی از عهده خانه داری و بچه داری بربیایند.
وی انتقاد کوچکی هم از جوان های امروزی می کند و می افزاید: آن موقع ها زمانی که دختران ازدواج می کردند و بچه دار می شدند خودشان باید کارهای شان را انجام می دادند، با این وجود داشتن بچه های زیاد را برکت خانه می دانستند و چندین بچه داشتند و آن ها را تر و خشک می کردند اما با این که امکانات رفاهی امروزی بسیار زیاد است و افراد می توانند از مادر خود یا پرستار برای مراقبت از کودک یاری بگیرند ولی تن به بچه دار شدن نمی دهند یا فقط به داشتن یک کودک اکتفا می کنند.
یک جوان دیروزی هم با اشاره به تفاوتهای گوناگون زندگی های گذشته و کنونی اظهارمی کند: برخی جوان های امروزی از آن جایی که سن ازدواج نیز بالا رفته است، مدت زیادی در خانه پدرشان می مانند و از این که خرج و مخارج آن ها را پدر و مادرشان بدهند، ناراحت نمی شوند اما این امر برای جوان های قدیمی مسئله بزرگی بود و اصلاً درست نمی دانستند که پدر و مادر پیرشان خرج آن ها را بدهند، حتی زمانی که کار می کردند اگر توانایی مالی خانواده شان پایین بود هر از گاهی به پدر خود نیز برای تامین مخارج زندگی کمک می کردند.
وی پرداختن به ظاهر و حفظ آراستگی را بین جوانان قدیمی هم مرسوم می داند و اضافه می کند: آن موقع هم جوانان به سر و وضع خود اهمیت زیادی می دادند و دوست داشتند دیده شوند و مورد تایید دیگران قرار گیرند اما این کار هدف اصلی و نهایی آن ها نبود بلکه در کنار آن به کار کردن، کسب درآمد و داشتن زندگی مشترک هم اهمیت می دادند و از همه مهم تر همیشه سعی می کردند احترام بزرگ تر ها را نگه دارند و حرمت موی سپید آن ها را حفظ کنند.
اما جوانان امروزی...
برخی جوانان امروزی عقیده دارند که نفس قدیمی ها از جای گرم بلند می شود! یکی از آن ها می گوید: درست است که در زمان قدیم امکانات زندگی خیلی محدود بود و جوان ها در سختی بودند اما مشکلات امروزی جوان ها به تناسب رشد امکانات افزایش یافته و بسیار بیشتر از قبل شده است.
وی که خود را «رحیمی» معرفی می کند، ادامه می دهد: امروزه مشکلات جوانان دو برابر شده است، مشکلات مختلفی برای ادامه تحصیل و از همه مهم تر پیدا کردن شغل دارند و سال های زیادی از جوانی شان هدر می رود. وی می افزاید: برای داشتن زندگی مشترک حداقل باید چندین سال کار و مقداری پول پس انداز کرد که بتوان از عهده مخارج اولیه و پیش پا افتاد زندگی برآمد و هر چقدرهم که بخواهیم زندگی ساده ای داشته باشیم با گرانی و تورم افسارگسیخته نمی توانیم کاری از پیش ببریم.
دوست این جوان که او را همراهی می کند، هم عقیده دارد: البته اگر مشکلات اقتصادی را کنار بگذاریم انتخاب همسری مناسب کار بسیار دشواری است زیرا امروزه دختر و پسرها افکار و عقاید متفاوتی دارند و با وجود انتظارها و توقع های بیش از حد هر دو، تضمین دوام زندگی شان بسیار دشوار است. «ناطقی» ادامه می دهد: تفریحات جوان های امروزی نیز کاذب است و بیشتر سعی می کنند خودشان را سرگرم کنند.