این هنرمند مشهدی را بیشتر به عنوان بازیگر آثار کمدی میشناسیم. قدیمیترها «محمد شیری» را با برنامههایی مانند سیمای اقتصاد که اوایل دهه ۶۰ از شبکه یک پخش میشد به یاد میآورند و امروزیها نقشآفرینی او را در آثاری مانند شبهای برره به یاد دارند. در این شماره به سراغ «محمد شیری»، بازیگر نام آشنا و کاربلد سینما و تلویزیون رفتیم تا با وی سفری به خاطرات گذشتهاش داشته باشیم.
فلاش بکی به گذشته بزنیم، زمانی که در تئاتر زنده یاد هادی اسلامی بازی کردید. این نمایش را به خاطر دارید؟
می توانم از این جا آغاز کنم که در کلاس پنجم دبستان با خواندن یک انشا مورد تشویق معلم و همکلاسی هایم قرار گرفتم. از فردای آن روز مدرسه من را به عنوان مجری برنامه های مختلف انتخاب کرد تا این که شبی به اتفاق دایی ام به دیدن تئاتر رفتیم و ناگهان چیزی از درون من جوشید. من و «بهروز رضوی» هم محله ای بودیم و در محله مان گروه تئاتر تشکیل دادیم. در یکی از تئاترها از استاد گرمسیری دعوت کردند کارمان را ببیند. استاد خیلی از بازی ام خوشش آمد و دستم را گرفت و مرا در آغوش کشید و به اداره تئاتر برد و وارد دنیای حرفه ای کرد. من اصلاً توقع نداشتم، خیلی خوشحال بودم و شروع به مطالعه کردم. در کلاس های بازیگری استادان احمد کاشانی و اسکویی شرکت کردم. اندک اندک جذب تئاتر حرفه ای شدم. هنگام ورود به این حرفه تصور نمی کردم که چهره شناخته شده ای بین مردم شوم. قبل از انقلاب تنها دو کار تصویری انجام دادم و بیشتر روی صحنه تئاتر بازی کردم. بعد از انقلاب فعالیتم مقابل دوربین بیشتر شد.
ورودتان به بازیگری در سینما و تلویزیون چگونه اتفاق افتاد؟
اصلاً به کار تصویر فکر نمی کردم. زنده یاد «علیاصغر سنجری» سریالی با نام کیمیاگر در استودیوی 11 برای شبکه اول سیما ساخت. من در این سریال نقش یک گزمه را داشتم و برای اولین بار در سال 1349 بازی مقابل دوربین را تجربه کردم. سپس در سال 1356 در سریال دیگری بازی کردم.
اوایل انقلاب بازی در تلویزیون را با سریال شروع کردید؟
بله، بعد از انقلاب اولین گروهی بودیم که در شبکه دوم سیما در برنامه «سینما تئاتر60» به همراه فرامرز صدیقی، خسرو شجاع زاده و خیلی از بزرگان اداره تئاتر کار کردیم. این برنامه هفتگی را از سال 1360 تا 1362 روی آنتن بردیم.
«سیمای اقتصاد» را به مدت 10 سال روی آنتن داشتید و جزو خاطرات دوران کودکی و نوجوانی خیلی ها بودید.
ما از سال 1362 تا 1372 این برنامه را اجرا کردیم. نمی دانم چطور شد بعد از 10 سال جلوی پخش برنامه مان را گرفتند. البته نسبت به این برنامه کم لطفی می شود. چندی پیش برنامه های دهه 60 را نشان می دادند و همه برنامه های این دهه به غیر از برنامه ما را پخش کردند.
همان دهه 60 بازی مقابل دوربین سینما را تجربه کردید؟
سینما به من جفا کرد. «ستاره دنباله دار» نخستین فیلمی بود که سال 1360 با اکثر بازیگران بزرگ همچون محمد علی کشاورز، جمشید مشایخی، اکبر زنجان پور، جعفر والی و فخری خوروش بازی کردم. آن موقع بازیگران بلاتکلیف بودند.
فکر می کنید اوج دوران کاری تان در چه سالهایی بود؟
سال 1360 بهترین سال هنری ام محسوب می شود چون دو اتفاق زیبا برایم رخ داد؛ ابتدا تئاتری را در جبهه اجرا کردیم. در این تئاتر زنده یاد رضا کرم رضایی، مجید مظفری و چند نفر از بازیگران مرکز هنرهای نمایشی حضور داشتند. برگشتیم و 6 ماه بعد هم سفری به اروپا داشتیم که برای مان خاطره انگیز بود. این سفر در مقطعی انجام شد که پشت سر ایرانی ها گفته بودند در ایرانیان هنر وجود ندارد. وقتی ما بازی می کردیم هموطنان ما در اروپا واکنش جالبی داشتند و می پرسیدند شما تئاتر و موسیقی دارید؟ خوشبختانه همان مقطع تئاتر، موسیقی و سینمای ما جان گرفت و حرفی برای گفتن داشت. اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد که چند سال بعد فراز و فرود زیاد داشت. برای همین است که می گویم در زمینه هنر در مملکت مان سیاست گذاری مشخصی نداریم. من کاری ندارم سیاست گذار کیست اما می خواهم مثالی بزنم. به یک خیاط می گویند که شما خط و مشی و فرم کارتان این گونه است و فلان رنگ یا کوتاه نمی توانید بدوزید بنابراین او می داند چه کار کند، البته ممکن است برایش سخت باشد اما عاشق کارش است و مجبور است بر اساس این قاعده کار کند. حال در سینما با توجه به مدیریت ها سیاست ها تغییر می کند و بلاتکلیفی خیلی بد است.
برای خلق شخصیت ها و جان بخشیدن به آنها چه می کنید؟
اصولا دوست دارم در بین مردم زندگی کنم. گاهی اوقات که بیکار هستم کلاهی بر سرم می گذارم و لباس مبدلی می پوشم و به قهوه خانه ها و مکان های عمومی که مردم زیاد رفت و آمد می کنند، می روم و از خود آن ها شخصیت ها را می گیرم و ملکه ذهنم می کنم و در نقشی از آن ویژگی ها بهره می برم. روی نقش هایم فکر می کنم تا با یکدیگر متفاوت باشد. به خودم و تماشاچی خیانت نمی کنم و برای بازی در نقش های مختلف وقت می گذارم.
مثلا برای بازی در نقش یک دیوانه در سریال «آخرین روز تابستان» به یک تیمارستان نامه نوشتم تا 48 ساعت در بین دیوانه ها زندگی کنم اما موافقت نکردند.
برای درآوردن نقش ها تحقیق و روی شخصیت فکر می کنم و اگر خوشم نیاید به کارگردان پیشنهاد می دهم نقش کوچک تر را به من بدهد، چون معتقدم بازی به کوچکی و بزرگی نقش نیست و ممکن است در یک سکانس به اندازه تمام فیلم بدرخشی.
چه کاری از شما روی پرده خواهیم دید؟
در فیلم «لازانیا» به کارگردانی حسین قناعت بازی کردهام که در نوبت اکران است.