ماجرای راننده ای که اعتماد بی جا کار دستش داد
تعداد بازدید : 202
سواری دادن به داعشی قلابی
مرد جوان با سوار کردن یک فرد ناشناس به خودرویش ماجرای ترسناکی را برای خود رقم زد. به گزارش خبرنگار ما راننده جوانی که در مسیر برگشت به خانه اش یک فرد غریبه را سوار خودرویش کرده بود، از بد اقبالی او، فرد غریبه یک زندانی سابقه دار متوهم و زورگیر از کار درآمد.
مرد جوان که به شدت ترسیده و وحشت کرده بود درباره چگونگی این اتفاق گفت: شبی از یک چهار راه خلوت در حال عبور بودم که یک مرد مسن هندوانه به دست را دیدم و دلم به حال او سوخت و وقتی از او مسیر خانه اش را سوال کردم و متوجه شدم مسیرمان یکی است، او را سوار کردم.
وی افزود: بعد از گذشت مدت کوتاهی فرد غریبه سر صحبت را باز و از خودرویم تعریف کرد و از من پرسید که آیا قصد فروش ماشینم را دارم ؟ من ساده لوح بی درنگ از پیشنهاد او استقبال کردم و او به بهانه تست خودرو پشت فرمان نشست و با هم به راه مان ادامه دادیم.
وی اظهارکرد: هنوز چند دقیقه ای از رانندگی مرد غریبه نگذشته بود که او با لحن خاصی به من گفت او یک داعشی است.
زمانی که حرفش را شنیدم به گمان این که او شوخی می کند خندیدم ولی ناگهان او عصبانی شد و با گذاشتن چاقو زیر گلویم از من خواست هر چقدر پول دارم به او بدهم.
من که به شدت از این ماجرا وحشت کرده بودم بدون مقاومت دستورش را اطاعت کردم و تلفن همراهم را در اختیارش گذاشتم و به او گفتم پولم درحسابم است و کارت عابر بانک دارم.
مرد سارق، خودرو را به حاشیه شهر هدایت و جلوی یک عابر بانک توقف کرد و از من خواست که هر چقدر موجودی در حسابم است خالی کنم .
وی ادامه داد: بدون مقاومت مقداری پول از عابر بانک برداشتم و در اختیارش گذاشتم. او بعد از دور زدن داخل کوچه ها مقابل یک دکه ایستاد و از من خواست چند بسته سیگار برایش بخرم . من که از شدت ترس قدرت تصمیم گیری نداشتم اصلا فکر فرار به سرم نزد و دستورش را اجرا کردم و با خرید چند بسته سیگار سوار خودرو شدم.
هنگامی که سارق زورگیر بی هدف داخل کوچه ها می چرخید نقشه فرار کشیدم و در یک لحظه زمانی که خودرو در یک دست انداز مکث کوچکی کرد از آن پیاده شدم و به سرعت پا به فرار گذاشتم.
بعد از دور شدن با کمک برادرم پلیس را در جریان گذاشتیم و آن ها بعد از چند ساعت سارق زورگیر را به همراه خودروی سرقتی دستگیر کردند. بعد از دستگیری سارق متوجه شدم که او یک زندانی بند باز است که به مرخصی آمده و بعد از مصرف مواد صنعتی دچار توهم شده است.
این اتفاق ترسناک برای من درس عبرتی شد که دیگر به هر غریبه ای اعتماد و او را سوار خودرویم نکنم زیرا با اعتماد بی جا به فرد غریبه جان و مالم را به خطر انداختم .