- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
افشره
چشمانت را ببند، گوش هایت را بگیر و با همه ندیدن ها و نشنیدن ها در خیابان های شهر قدم بردار. خسته می شوی، غم به دلت هجوم می آورد و ناامیدی به سراغت می آید و درست وسط قلبت می نشیند. تازه می فهمی که این شهر جایی برای تو ندارد چه بسا برای همیشه پشت در ناامیدی بمانی، طاقت این درد را نداری اما هستند افرادی که نمی بینند، نمی شنوند، راه نمی روند و سخن نمی گویند اما همتی مضاعف دارند و عزمی جزم برای موفق شدن. رنگین کمانی از زنان تحصیل کرده هستند که با وجود معلولیت های مختلف بخشی از چرخ تولید را می چرخانند، برخی های شان امید را می نویسند و حتی درس قهرمانی می دهند. برخی ها هم به نا توانی نه گفته اند و هم خود ورزش و هم قهرمان پروری می کنند.
چشم دلت روشن، تو که با تاریکی چشمانت، چشم انتظار یاری ننشسته ای و از تمام سدهای نامهربانی گذشته ای. خانه ات آباد، تو که بدون پایی برای رفتن، راه روشن را در پیش گرفته ای و چرخ موفقیت را می چرخانی. ساز زندگی ات کوک، تو که از شنیدن صدای زندگی محرومی اما هر روز با صدای زنگ تلاش از خواب برمی خیزی و به سمت توانستن قدم بر می داری، فراتر از نامی هستی که با خود یدک می کشی با همه کمبودها و نبودنها گاهی درسی هستی برای بعضی از افرادی که از نعمت سلامت جسم برخوردار هستند. با همه این ها خوب می دانم که جای خالی عصا و ویلچرت بدجور بر سنگ فرش خیابان خودنمایی می کند، می دانم که سمفونی اندوه پشت پلک هایت در حال نواخته شدن است و دلت دردمند تمام چیزهایی است که جای شان در زندگی ات خالی است. می دانم که می توانی چرا که توانستن را آغاز کرده ای، عزمت را جزم کن چرا که چرخ جهان با چرخ ویلچرت می چرخد.
در این گزارش به سراغ بلندهمتانی رفته ایم که قصیده بلند توانایی و قافیه ای خوش وزن را برای شعر پویش و امید سروده اند.
خانه «مهر و امید پویان مینو» یکی از آشیانه هایی است که پروانه هایی با معلولیت های مختلف در آن گرد هم آمده اند تا شعری نو بسرایند، شعری در وصف توانستن، در وصف بهار در زمستان، خورشید تابان در خزان، اینجا گوشه ای از شهر صدای چرخ خیاطی ناشنوایان بلندتر از هر جای دیگری شنیده می شود، گنج این خانه در دست تعداد زیادی از معلولان است که برخی نه می بینند، نه می شنوند، نه یارای سخن گفتن دارند و نه پایی برای رفتن با این حال هر روز صبح سوز پاییز را می شکافند و برای لبخندی دلنشین کنار هم جمع می شوند و رنگین کمانی از زنان تحصیل کرده هستند که با وجود معلولیت های مختلف بخشی از چرخ های تولید را می چرخانند، برخی هایشان امید را می نویسند و حتی درس قهرمانی می دهند.«شراره خاکشور» یکی از پروانه های عضو این خانه می گوید: سال ها عضو تیم والیبال نشسته بانوان بودم و از همان طریق با این مکان آشنا شدم و بدون وقفه و با امید کارم را در این مرکز شروع کردم.
وی با بیان این که در حال حاضر عضو تیم تیر اندازی با کمان معلولان و جانبازان است، اظهارمی کند: عاشق کارم هستم و نمی توانم از آن دور باشم، کار در من ریشه دوانده و به من جانی دوباره داده است.
نگاهش مهربان و صدایش محکم است، افتخار از صدایش می بارد، با این حال از در این خانه که بیرون می رود با همه انرژی که دارد برخی کمبودها مکدرش می کند، روحش را می خراشد و جای نگاه برخی ها را خالی می بیند.
تمام امیدش خانه مهر است و تمام آینده اش ماندن در این کار است. یکی دیگر از معلولان این مرکز ناشنواست و قدرت تکلم هم ندارد با این حال با انگشتان دستش می گوید: 7 سال است که توانایی خود را کشف کرده و اینک برای کودکان عروسک های رنگارنگ می بافد.
سکوتش سنگین است اما برق نگاهش با کامواهای رنگی و صدای تیک تیک دستگاه که گره می خورد آتشی از شوق بلند می شود و لبخند را بر لبانت می نشاند.«مریم وحیدی» نویسنده مهربان این گروه است، سال ها ناامیدی را تجربه کرده و شاید درهای امید را به روی خود بسته، اما با تصمیمی روی همت خود ایستاده و چرخ ویلچر خود را به سوی این خانه چرخانده است و اینک در بخش بسته بندی این خانه کار می کند.
این معلول توانمند می گوید: 6 سال است که در این مکان کار می کنم و در این مدت در کنار کار توانستم کتابی با عنوان «روزنه ای در تاریکی» را به چاپ برسانم.او هم معتقد است که ورای این خانه، رنگ خاکستری بر خیابان ها و شهر نشسته است و جایی برای معلولان نیست. لبخندش اما معنی دیگری دارد، دلت را با خودش می برد به جایی دور، جایی در افق، یک روز پاییزی و ناخواسته گم می شوی در آرامش نگاه شان. چند نابینای مطلق می شناسید که عزم خود را جزم کرده اند تا از در خانه بیرون بیایند و به شهر سلامی بکنند، کم هستند این قشر از معلولان که زندگیشان در تاریکی مطلق خلاصه شده است و تاریکی کمبود ها هم بر زندگی آن ها سایه انداخته است. اما یکی هست که با وجود نابینایی مطلق سر سجاده نماز نشسته است و همانجا از روشنی دلش می گوید، از این که هیچ گاه ناامید نبوده و این گونه بوده که راهش به این مکان ختم شده است، دستانش می بینند و انجام می دهند، دنیا زیر انگشتانش مفهوم دیگری دارد، راز گل سرخ را می داند، راز برگ، راز صدای سپیدار در باد، راز موفقیت را. با همه امیدش حرف می زند، او مسئول بسته بندی لباس های جراحی است، رقص رنگ آبی و سبز در دستانش غوغا می کند. هر گوشه این خانه، آشیانه کوچک برای پرستوها و پروانه هاست، 8 نفر در اتاق بسته بندی کار می کنند، همه معلول جسمی و حرکتی هستند و یک کم بینا را هم در کنار خود دارند، مدرک تحصیلی شان کارشناسی و کارشناسی ارشد است، اما بازار بی رحم کار آن ها را به اتاقک بسته بندی کشانده است. سخت است که کارشناس ارشد نرم افزار باشی و لباس های دوخته شده به دست دوستانت را بسته بندی کنی، سخت است که توانایی ات پشت درهای بسته بماند با این حال همه شاداب و شاد هستند، شیرین ترین لحظات شان به گفته آن ها در کنار هم بودن های هر روزه و کار در محیطی امن و تلخ ترین خاطرات شان مبهم است اما همه از مرگ ناخواسته یکی از همکارانشان غمگین هستند، نابینایی که مسیر روشن آسمان را گرفت و رفت.
بنای این خانه با جمع خیرانی نیک اندیش مستحکم شده و معلولان را پناه داده است. یک سوی این خانه سکوت مطلق است و فقط صدای خوردن سوزن به صفحه چرخ شنیده می شود، اینجا در سکوت همه چیز رنگ زندگی دارد. اینجا گوشه ای از این شهر پروانه ها خانه دارند، بالی برای پرواز نیست اما همتی برای بلند شدن وجود دارد.
ورزشکار قهرمان پرور
«امید جوادی فر» یکی دیگر از معلولان استان است که جبر زمانه و تاراج حادثه او را چرخ نشین کرده، دارای ضایعه نخاعی و 8 سال است که دیگر کسی صدای پایش را بر سنگ فرش خیابان نشنیده است، با همه بحران های روحی و مصائب ناتوانی اما جرقه امید در زندگی اش زده شده و امروز یکی از بهترین مربی های جودوی استان است.
این مربی معلول می گوید: در گذشته مربی تیم کوراش و جودو بودم بعد از حادثه ای دچار ناامیدی و یاس شدم و بحران سختی را سپری کردم اما این ناتوان شدن نتوانست مانع ادامه کارم شود، یک روز خواسته شدم و خواسته را اجابت کردم. وی با بیان این که با تمام توانم برای پرورش استعدادها تلاش می کنم، اظهارمی کند: شاگردانی دارم که قهرمانان جهان هستند یکی از شاگردانم در روزهای گذشته در مسابقات جهانی کوراش دوم شد، یک دیگر از شاگردانم قهرمان جوانان جهان شد و دیگری هم مدال قهرمانی آسیا را دارد. هیچ چیز برای خودش نمی خواهد، تمام فکرش تامین امکانات برای شاگردانش است و البته بهترین خاطراتش هم با قهرمانی شاگردانش گره خورده است، 45 سال دارد و هنوز امیدوار است که شاگردان بهتری به ورزش کشور تقدیم کند و امید دارد که روزی این استعداد ها دیده شوند. این مربی توانمند اما از بی توجهی به قهرمان ها گلایه دارد با این حال دست از تلاش برای رسیدن به قله موفقیت برنداشته است. کم نیستند معلولان توانمند استان که نام برخی از آن ها بر قله موفقیت ثبت شده است.
نه به ناامیدی
در هر سنی که باشید وقتی سرودن شعر توانستن را آغاز کرده باشید، سرتان را از پشت دیوار موانع بلند می کنید و روزنه امید را می یابید، شور امید که به دل تان بیفتد دیگر نمی توانید یک جا بند شوید فرقی هم نمی کند که کوچک باشید یا بزرگ، معلول یا از سلامت کامل جسمانی برخوردار باشید. «مارال سهرابی» یکی از کم توانان جسمی و حرکتی استان است که شور ورزش در دلش خانه کرده و هیچ گاه نگاه ناتوان به خود نداشته، دانش آموزی 12 ساله است اما به اندازه یک انسان بالغ امید دارد. از خردسالی عاشق پویایی و تحرک بوده و با این که معلولیت شدید حرکتی دارد اما چندی است توانسته وارد دنیای حرفه ای ورزش شود و اینک چند ماهی است که تلاش سرسختانه خود را برای قهرمان شدن آغاز کرده است. اولین زن کامپوند کار استان در رشته تیر اندازی با کمان است و بدون وقفه تمرین های خود را برای رسیدن به هدف انجام می دهد. مادر این دانش آموز می گوید: با این که او هم مانند همه معلولان جامعه درگیر مسائل و مشکلات است اما هیچ گاه نشنیدم که ناامید شود یا بگوید نمی توانم، بی وقفه امید دارد و شور زندگی و تحرک را می توان به خوبی در او دید.وی ادامه می دهد: با دانش آموزان معمولی در مدرسه ای معمولی درس می خواند و خستگی را نمی پذیرد و در کنار ورزش و درس فعالیت های فوق برنامه زیادی را انجام می دهد. وی می افزاید: آرزوهای زیادی داردو از نشستن در کنج خانه خوشحال نمی شود، همین امید و باور به خود هم باعث شده تا در تمرین های اولیه ورزشی بسیار موفق ظاهر شود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
مرتضوی - موزه فرش در انتظار مصوبه کمیته سامان دهی فضاهای اداری است.«سویدانلویی» مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری خراسان شمالی در گفت و گو با خبرنگار ما با بیان این که انتقال فرش های نفیس از موزه عمارت مفخم و در نظر گرفتن فضایی برای به نمایش گذاشتن فرش ها منتظر تشکیل کمیته سامان دهی فضاهای اداری است، تصریح کرد: با برگزاری جلسه و تصویب آن می توان فضایی را برای به نمایش گذاشتن 20 تخته فرش نفیس اجاره کرد. گزارش خبرنگار ما حاکی است، پیش از این رئیس سازمان برنامه و بودجه خراسان شمالی در گفت و گو با خبرنگار ما به نشست رئیس مرکز ملی فرش با نمایندگان استان ها و قول ایجاد نمایشگاه و موزه فرش از سوی استاندار خراسان شمالی اشاره کرده و گفته بود: با این وجود تا زمان ساخت فضای مورد نظر، باید اداره کل میراث فرهنگی استان و سازمان صنعت، معدن و تجارت با همکاری یکدیگر مکانی را در نظر بگیرند و به طور موقت اجاره کنند.«پور عیسی» ادامه داده بود: سازمان برنامه و بودجه هزینه اجاره را تا ساخت نمایشگاه و موزه پرداخت می کند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صدیقی-برف و باران از اواخر روز پنج شنبه استان را فرا می گیرد که با این وضعیت جوی ناپایدار در منطقه حاکم خواهد شد. رئیس پیش بینی اداره کل هواشناسی خراسان شمالی با بیان این که بررسی نقشه های پیش یابی هواشناسی بیانگر جوی پایدار تا روز پنج شنبه در استان است، افزود: با ورود سامانه بارشی از اواخر روز پنج شنبه، وزش باد شدید، افزایش ابر و برای روز جمعه تا اوایل هفته آتی بارش برف و باران و مه صبحگاهی پیش بینی می شود. «هاشمی»گفت: دمای هوا از امروز تا روز پنج شنبه 8درجه افزایش می یابد که با توجه به نفوذ هوای سرد، مجدداً دمای هوا از روز جمعه تا اوایل هفته کاهش خواهد یافت. به گزارش خبرنگار ما و بر اساس اطلاعات اداره کل هواشناسی طی 24 ساعت منتهی به صبح روز گذشته، بجنورد دارای کمینه دمای منفی 8 و بیشینه دمای 6درجه سانتی گراد بالای صفر بود که در همین مدت کوسه دارای کمینه دمای منفی 12 درجه سانتی گراد سردترین و جاجرم با بیشینه دمای 10درجه سانتی گراد بالای صفر، گرم ترین نقطه استان بود.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
صدیقی- اگر مدیریت پارک پردیسان باباامان با روند کنونی کمبود اعتبارات و نبود سرمایه گذار بخش خصوصی پیش برود بنا بر تصمیم سازمان حفاظت محیط زیست کشور، این پارک به ناچار تعطیل خواهد شد. مدیرکل حفاظت محیط زیست خراسان شمالی با بیان این مطلب افزود: با توان و بضاعت کم مالی همچنان به مدیریت پارک پردیسان بجنورد ادامه می دهیم که تامین مالی آن بعضی از مواقع با کسر بخشی از حقوق و مزایای کارکنان این اداره برای خرید علوفه و مایحتاج دیگر حیات وحش صورت می گیرد که با ادامه این روند به ناچار پارک پردیسان تعطیل خواهد شد و گونه های جانوری آن به مناطق بخش خصوصی در کشور انتقال داده خواهند شد. «مطهری» با بیان این که فقط مدیریت پارک پردیسان بجنورد در اختیار این اداره کل و مالکیت آن در اختیار نهاد دیگری است اظهارکرد: باید اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان هر چه زودتر تکلیف مالکیت پارک پردیسان را روشن کند که چه کسی مالک این عرصه است. وی ادامه داد: در سال های گذشته طی یک صورت جلسه، اداره کل منابع طبیعی و آبخیزداری استان 350هکتار از پلاک عرصه باباامان، باغ ایلخانی، را باید به اداره شهرسازی واگذار می کرد اما بدون مجوز به محیط زیست واگذار شد که نباید این اتفاق می افتاد و در حال حاضر به خاطر این تصمیم غلط تعیین مالکیت پارک پردیسان در یک پروسه بوروکراسی پیچیده اداری گیر افتاده است. وی با بیان این که وضعیت حیات وحش پارک پردیسان بجنورد مناسب است و مشکل خاصی ندارد، افزود: وظیفه اصلی محیط زیست نگهداری از این گونه پارک ها یا پارک جنگلی و شهری نیست و فقط وظیفه حفاظت از پارک های ملی و مناطق حفاظت و قرق شده چهارگانه و قانونی را دارد. «مطهری» با بیان این که سامان دهی چنین مراکزی در سطح کشور از سوی سازمان حفاظت محیط زیست در دست اجراست و تعدادی نیز به خاطر نبود بخش خصوصی تعطیل شده است، اعلام کرد: اگر بخش خصوصی یا شهرداری ها در سطح استان که دارای زیر ساخت مناسب برای نگهداری از این گونه جانوران وحشی هستند اعلام آمادگی کنند، این اداره کل هم آمادگی دارد حیات وحش پارک پردیسان را به آن ها واگذار کند و در غیر این صورت با ادامه روند مشکلات و کمبود اعتبارات، پارک پردیسان به ناچار در آینده ای نزدیک تعطیل خواهد شد.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
نزدیک به 3 سال است که از به بار نشستن آرزوی دیرینه هنرمندان موسیقی مقامی می گذرد؛ آرزویی که بالاخره بعد از 6 سال انتظار در اسفند 93 گل داد و روبان مکتبخانه موسیقی با حضور مسئولان بریده شد و این گونه بارقه های امید بر روح و جان اهالی موسیقی جا خوش کرد و آن ها دلخوش شدند به این که از این پس جایی برای انتقال گنجینه های ذهنی شان دارند. حالا روزها و ماه های زیادی از این اتفاق میمون می گذرد، اما هنوز چراغ این خانه روشن نشده است تا نوای موسیقی در آن طنین انداز شود. هر چند از نگاه اهالی موسیقی این رویا قصد ندارد پایانی یابد اما متولیان امر نظر دیگری دارند و تلاش می کنند تا سر و سامانی به فضای فعلی دهند و چراغ این خانه را برای همیشه روشن نگه دارند.
حالا «آنا مراد رستگاری» خوب به خاطر دارد که چگونه مراسمی بزرگ برای راه اندازی مکتبخانه موسیقی با حضور مسئولانی از کشور برگزار شد و بعد از آن در این سرا بسته ماند و هیچ هنرمندی برای آموزش موسیقی قدم در این خانه نگذاشت.
او که سال هاست دستی در هنر دارد و کارنامه درخشانی در موسیقی ترکمنی از خود به جا گذاشته و برای حفظ هنر خود رنج های زیادی را به جان خریده است، از وعده بی سرانجام مسئولان می گوید که حالا 3 سال از تحقق آن می گذرد و هر بار که از راه اندازی آن خبر می گیرد، پاسخ می شنود که خبری نیست. «رستگاری» از این که خوشحالی و خرسندی اهالی موسیقی چند روزی بیش دوام نداشت سخن می گوید و اضافه می کند: بارها علاقهمندان به موسیقی، از چگونگی فعالیت در این سرا از ما سوال کردند، اما از این که چگونه می توان در این فضا فعالیت کرد، مطلع نیستیم.
او بر این باور است که فعالیت در عرصه موسیقی عشق می خواهد و می افزاید: از زمانی که خودم را شناختم ندیدم فردی دستم را بگیرد، اما حالا که بسترهای این چنینی فراهم شده است، کاش مسئولان به فکر باشند.
او چشم امیدش برای فعالیت های موسیقی را مکتبخانه می داند و آن را تنها مأمنی برای فعالان موسیقی مقامی می داند که می شود روی آن حساب و شاگردانی را تربیت کرد.
«حسین ولی نژاد» هم که حالا خود آموزشگاه موسیقی دارد، از این که شرایط برای فعالیت در این زمینه به سختی فراهم می شود و نمی توان از عهده هزینه های اجاره مکان بر آمد، سخن می گوید و می افزاید: مکتبخانه موسیقی انتظاری بود که سرانجامی برای اهالی موسیقی نداشت و نتوانست آرزوهای اهالی موسیقی را برآورده کند.
«روشن گل افروز» هم که در زمره بخشی هایی است که تلاش کرده تا آن چه را که سینه به سینه به او رسیده حفظ کند، از این که هیچ توجهی به جایگاه بخشی ها نمی شود و آموزشی نیز در این زمینه وجود ندارد، گلایه دارد.
او بر این باور است که با این که موسیقی خراسان شمالی جهانی است اما رونقی را در این زمینه شاهد نیستیم و مکتبخانه موسیقی نیز تنها یک نام بود، بدون آن که اتفاقی در دل آن شکل بگیرد.
او معتقد است: اگر قرار است آموزشی در این زمینه شکل بگیرد باید درست و اصولی باشد و بخشی تربیت شود. صرفاً با آموزش دوتار راه به جایی نمی بریم، زیرا اصالت موسیقی مقامی فراتر از این هاست و نباید به سادگی از کنار این مقوله گذشت.«هوشنگ جاوید» هم که ید طولایی در پژوهش موسیقی مقامی دارد و در زمره نخستین افرادی است که اساسنامه ای را به منظور تدوین شیوه های آموزشی و منابع موسیقی مقامی تهیه کرده است پیش از این از بی مهری مسئولان گلایه کرده و معتقد بود: مکتبخانه موسیقی می تواند اتفاق عظیمی را در این عرصه رقم بزند به شرط این که شیوه حمایت و آموزش درست باشد.
با این همه به نظر می رسد اداره ارشاد استان این بار عزمش را جزم کرده تا بعد از وقفه ای تقریبا 3 ساله و با تغییر فضای فعلی سرای موسیقی قفل این خانه را بشکند و زمینه را برای حضور اهالی موسیقی فراهم کند.
«ابوالحسن حیدری» سرپرست معاونت هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی خراسان شمالی از برگزاری جلسهای با معاون فرهنگی شهرداری بجنورد برای تغییر فضای مکتبخانه موسیقی سخن می گوید و از تصمیم برای تعیین مدیریت این مکان بعد از رایزنی با اعضای شورای موسیقی در هفته جاری خبر می دهد. وی به درخواست های مکرر اهالی موسیقی برای ایجاد آموزشگاه اشاره می کند و می افزاید: با تعیین مدیریت، جدولی منظم برای فعالیت سرای موسیقی تهیه می شود.
او معتقد است: تا زمانی که مدیر به شکل ثابت حضور نداشته باشد، نمی توان انتظار فعالیت مداوم داشت. وی اظهار می کند: در نظر داریم علاوه بر فضای سنتی برای آموزش، فضایی را در قالب کلاس آموزشی در اختیار مدرسان طبق شیوه آموزش افراد و علاقه مندان قرار دهیم.«حیدری» این قول را به اهالی موسیقی می دهد که پایان ماه جاری شاهد راه اندازی سرای موسیقی خواهیم بود.
با این که خراسان شمالی نخستین استانی بود که برای راه اندازی این مکتبخانه اعلام آمادگی کرد و تلاش های آن ها پس از 6 سال به ثمر نشست، اما این روزها اهالی موسیقی پشت درهای بسته مانده اند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
طبق بررسی های صورت گرفته هم اکنون 30 مرکز بدون مجوز و غیر استاندارد توزیع گاز ال پی جی در بجنورد شناسایی شده است که هیچ نظارتی بر آنان وجود ندارد در حالی که می توانند خطر آفرین باشند بنابر این می طلبد اقدامی در این رابطه انجام شود.سرپرست سازمان آتش نشانی بجنورد با بیان این مطلب از دادستان بجنورد درخواست کرد تا به مسئله وجود 30 مرکز غیر استاندارد و ناایمن توزیع گاز ال پی جی برای خودروها ورود پیدا کند. «مجیدگریوانی» گفت: این مراکز توزیع بدون مجوز از نهادی به شارژ سیلندرهای مایع خودروها اقدام می کنند و این اقدام ایمنی افراد را به خطر می اندازد.وی با بیان این که این واحدها به صورت پراکنده در سطح شهر فعالیت دارند و بعضا دچار حادثه شده اند تصریح کرد: آتش نشانی اهرم قانونی برای برخورد با این واحدهای ناایمن ندارد.وی تجمیع این واحدها را راهکار دیگری برای سامان دهی این مراکز دانست و اظهارکرد: گاز ال پی جی سنگین است و پس از انتشار در هوا، برای مدتی در فضا باقی می ماند و به همین دلیل خطر آن نسبت به گاز سی ان جی که سبک تر است بیشتر است.سرپرست سازمان آتش نشانی بجنورد همچنین با گلایه از نبود مرکزی برای معاینه فنی خودروهای گازسوز در بجنورد بیان کرد: اکنون مالکان خودروهای دوگانه سوز در این استان برای انجام معاینه فنی مجبور به سفر به مشهد هستند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
خسته و تنها و گویا سال هاست برق امید در چشمانش خاموش شده است. به جای این که پسرانش عصای دستش باشند خوره جانش شده اند، پسرانی که با هزار دسیسه و نیرنگ تمام دارایی پدر و مادرشان را تصاحب کردند. داستان زندگی اش را ورق می زند و از هر یک ماجرای تلخ غم و انگیزی را روایت می کند و ادامه می دهد: نه به آن روزهایی که خنده از لبانم محو نمی شد و نه به حالا که مدتهاست به واسطه بچه های نااهلم خنده بر لبانم خشک شده و خوشی از زندگی ام رخت بسته و ماتم جای آن را گرفته است. من و همسرم هر دو بی سواد بودیم و در یک روستای خوش آب و هوا زندگی می کردیم.
از نظر مالی به واسطه زمین های کشاورزی زیاد وضعیت خوبی و در منطقه برای خودمان برو و بیایی داشتیم. بعد از گذشت مدتی از زندگی مشترکمان صاحب 4فرزند پسر و دو دختر شدیم. با به دنیا آمدن فرزندان پسر، سر از پا نمی شناختیم چرا که اعتقاد داشتیم زمان پیری عصای دست مان خواهند شد اما غافل از این که بلای جان مان می شوند.
همسرم به خاطر سن و سالی که از او گذشته بود و برای تسکین دردهایش مواد مصرف می کرد.
خیلی طول نکشید که هر 4فرزند پسرم تشکیل خانواده دادند و صاحب زن و فرزند و به علت رفیق بازی آلوده به مواد شدند و بعد از این اتفاق آنها هر بار با حیله های جدید و هنگام مصرف شوهرم زیر پای او می نشستند و از بی سوادی اش سوءاستفاده می کردند و با تهیه یک قولنامه جعلی خرید زمین جلوی همسرم تظاهر می کردند که برای انجام کارهای اداری به امضای او احتیاج دارند و با این ترفند هر بار قسمتی از زمین های کشاورزی را از چنگ پدرشان در می آوردند و خرج مواد خود می کردند. زمانی که یکی از پسرهایم دست به کلاهبرداری از پدرش می زد با مطلع شدن بقیه برادرهایش از این موضوع آن ها هم دست به کار می شدند و تک تک هر بار با ترفند های مختلف از قبیل گرفتن مجوز ساخت و امتیاز آب و برق با تهیه یک قولنامه جعلی از پدرشان امضا می گرفتند و زمین را تصاحب می کردند. شوهرم وقتی متوجه می شد به خاطر حفظ آبرو از شکایت و حتی گفتن ماجرا نزد بستگان خودداری می کرد. کار به فروش غیر قانونی زمین ختم نشد. روزی یکی از پسرهایم نزد پدرش آمد و با بهانه این که فصل شخم و کاشت محصول نزدیک است از پدرش خواست به خاطر این که او پیر و سالخورده است تراکتور و تمام ادوات کشاورزی را به شهر ببرد تا با تعمیر آن ها زمان کشت مشکلی نداشته باشیم.
پسرم با این ترفند، تراکتور به همراه بقیه ادوات کشاورزی را به شهر برد و بعد از آن دیگر از او خبری نشد. مدتی از این کار پسرم گذشت زمانی که همسرم درباره چرایی برنگرداندن تراکتور و ادوات از او سوال کرد در جواب پدرش گفت که کار تعمیر ادوات زمانبر است و با گفتن این حرفها پدرش را دست به سر کرد. بعد از این دست و آن دست کردن پسرم، همسرم زمانی که دید با انتظار به جایی نمی رسد خودش پیگیر ماجرا شد.
در کمال تعجب متوجه شدیم که پسرم همان روز اول تراکتور و تمام ادوات کشاورزی را به جای تسویه بدهی اش به طلبکارش داده بود. زمانی متوجه ماجرا شدیم که کار از کار گذشته بود، مدتی بعد از این ماجرا روزی پسر کوچکترم نزد پدرش آمد و با حقه زیرکانه ای از او خواست برای جلوگیری از کلاهبرداری برادرانش تمام پول های نقد حاصل از فروش محصولات را به حساب بانکی اش واریز کند و او هم برای این کار به خاطر بی سواد بودن پدرش کمک خواهد کرد.
روز بعد پسرم همراه پدرش برای باز کردن حساب به بانک رفتند و تمام پول را به حساب بانکی او ریختند. مدتی از باز کردن حساب در بانک گذشت و بعد از این ماجرا پسرم هر بار که برای دیدار به خانه ما می آمد به همراه خودش کلی وسایل و موادغذایی می آورد و علاوه بر آن ها مقداری پول به ما می داد.
من و همسرم هر باراز این اتفاق شگفت زده و خوشحال می شدیم و به هم می گفتیم که خدا را شکر حداقل یکی از پسرهای مان سر به راه شده است و می تواند عصای دست مان باشد. خوش باوری ما زیاد طول نکشید. روزی به اتفاق همسرم برای برداشت پول به بانک مراجعه کردیم در کمال تعجب دیدیم مقدار ناچیزی پول در حساب مانده است.
بعد از پیگیری متوجه شدیم زمان افتتاح حساب، پسرم از بی سوادی پدرش سوءاستفاده کرده و علاوه بر نام پدرش، اسم خودش را هم به عنوان نفر دوم برداشت کننده از حساب قید کرده بود و از این طریق توانسته از حساب برداشت کند. تازه بعد از این موضوع متوجه ماجرای محبت های پی درپی دروغین پسرمان شدیم. پسر سومم وقتی متوجه این موضوع شد روزی که من در خانه نبودم از ضعف پدرش که زمان مصرف مواد از خود بی خود می شد استفاده کرد و با حیله مشارکت در ساخت مسکن، زمین گران قیمت داخل شهر را با تهیه یک قولنامه جعلی از چنگ مان در آورد. بعد از این همه اتفاق های تلخ که بچه های مان سرمان آوردند ما هر روز بیش از گذشته خانه نشین شدیم.
بعد از مدتی شوهرم کارهای زشت پسران مان را تحمل نکرد و از غصه دق و فوت کرد.
با فوت همسرم زندگی ام غروب کرد و بی یاور شدم و هر روز شاهد درگیری بین پسرهایم سر تقسیم ارث و میراث باقی مانده بودم. بعد از فوت همسرم پسرهایم علاوه بر بالا کشیدن سهم ارث خواهرانشان، خانه ای را هم که در آن ساکن بودم با یک قولنامه جعلی که امضای شوهرم در آن بود از من گرفتند و مرا از خانه بیرون کردند. وقتی اطرافیان متوجه این اتفاق دردناک شدند به پسرهایم اعتراض کردند و آن ها را تحت فشار قرار دادند تا این که آن ها به ناچار درگوشه ای از حیات یک انباری کوچک به من دادند تا در آن جا ساکن شوم، خانه ای که نه لوله کشی گاز و نه وسایل گرمایشی دارد. با شروع فصل سرما شب ها از شدت سرما تا صبح می لرزم و برای تنهایی خودم می گریم.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.
شیرازی - یک مدال نقره توسط «حامد رشیدی» کوراش کار هم استانی در دهمین دوره رقابت های قهرمانی جهان کسب شد. پیش از این، «بهزاد وحدانی» در این مسابقات صاحب گردن آویز برنز شده بود.رئیس هیئت جودو و کوراش خراسان شمالی به خبرنگار ما گفت: در وزن منهای 90 کیلوگرم «حامد رشیدی» پس از استراحت در دور نخست، در دور بعد، حریفی از رومانی را با شکست بدرقه کرد و در ادامه نماینده عراق را از پیش رو برداشت و با پیروزی برابر نماینده کشور کره جنوبی فینالیست شد اما با قبول شکست در فینال، مدال نقره را کسب کرد.«کوروش خسرویار» افزود: کوراش کاران کشورمان در مجموع در این رقابت ها موفق به کسب 5 نشان رنگارنگ شدند.وی تصریح کرد: کوراش کاران استان باید خود را برای حضور در بازی های آسیایی که به طور رسمی برگزار می شود، آماده کنند تا بتوانند اولین مدال های کوراش استان را در بازی های آسیایی به دست آورند.
- ضمن تشکر از بیان دیدگاه خود به اطلاع شما رسانده می شود که دیدگاه شما پس از تایید نویسنده این مطلب منتشر خواهد شد.
- دیدگاه ها ویرایش نمی شوند.
- از ایمیل شما فقط جهت تشخیص هویت استفاده خواهد شد.
- دیدگاه های تبلیغاتی ، اسپم و مغایر عرف تایید نمی شوند.