صدیقی
برای افراد جویای کار دام پهن می کرد، روزی کلاهش را برداشتند او هم تصمیم گرفت با برداشتن کلاه دیگران به نوعی تلافی کند. کارش را با ارثیه پدرش شروع کرد اما در یک بزنگاه اسیر شیطان شد و در جاده سنگلاخ کلاهبرداری و سرقت از دیگران افتاد و آن مال پاک را با آه و نفرین مردم ناپاک کرد. از طریق فضای مجازی با استخدام صوری راننده توانست سر تعدادی از جوانان جویای کار کلاه بگذارد و آن ها را پای پیاده و ناامید به زادگاه شان برگرداند. او چند بار از دست قانون فرار کرد اما در نهایت دستبند قانون بر دستان پسر 26 ساله نقش بست و هم اکنون پشت میله های زندان در حال شمردن روزهای حبس اش است. در ادامه گفت و گوی ما را می خوانید.
به چه جرمی زندانی شدی؟
به جرم کلاهبرداری، فروش مال غیر و سرقت سر از زندان درآوردم.
سابقه کیفری و اعتیاد داری؟
نه اولین باری بود که زندانی شدم و اعتیاد نداشتم، البته گاهی تفننی مواد مصرف می کردم.
شغل ات چه بود؟ آیا متاهل هستی؟
من در کار خرید و فروش خودرو بودم. به خاطر مشغله کاری ام نتوانستم ازدواج کنم، البته من آدم وسواسی هم هستم .
سرمایه اولیه ات را از کجا آوردی؟
سرمایه اولیه ام را با فروش ارثیه پدرم به دست آوردم، اصلا در فاز کلاهبرداری از بقیه نبودم اما یک داستان باعث شد که وارد این بیراهه شوم.
ابتدا با ارث پدرم به کار خرید و فروش و دلالی خودرو مشغول شدم تا این که چند بار از سوی برخی کلاه سرم رفت و پولم را بالا کشیدند. وقتی ترفند کلاهبرداری را یاد گرفتم تصمیم گرفتم با استفاده از چند شگرد جدید از مال باختگان کلاهبرداری و از یک طرف پول از دست رفته ام را جبران و از طرفی تلافی کنم.
روش سرقت ات چگونه بود؟
ترفند اول کلاهبرداری را از طریق فضای مجازی یاد گرفتم، برخی با استخدام های صوری به بهانه های مختلف از افراد پول می گرفتند و بعد غیب شان می زد. من هم تصمیم گرفتم از طریق تبلیغ استخدام یک راننده با خودرو در فضای مجازی از افراد ساده لوح کلاهبرداری کنم. برای لو نرفتن از شهرهای شلوغ و بزرگ شروع می کردم و بعد از این که شخص از شهرستان برای کار تماس می گرفت و متوجه می شدم خودرو دارد او را به تهران یا شهرهای دیگر می کشاندم تا قرارداد کاری ببندم اما هیچ وقت این کار انجام نمی شد. وقتی مال باخته سر قرار می آمد چند روزی او را به طور صوری استخدام می کردم و با او به جاهای مختلف می رفتم و هر بار بستن قرارداد را به بهانه های واهی به آینده موکول می کردم.
بعد از گذشت چند روز از آشنایی با راننده شروع به بهانه گیری می کردم که خودرویش مدل پایین است و در آن راحت نیستم، پیشنهاد می دادم خودرویش را بفروشد و پولش را به حسابم واریز کند و بعد از دادن مبلغ قابل توجهی به او بتواند یک خودروی مدل بالا بخرد تا در رفت و آمدهای درون و برون شهری مشکلی نداشته باشیم.
بعد از این که مال باخته گول حرف هایم را می خورد و خودرویش را می فروخت و مبلغ آن را به حسابم واریز می کرد، دیگر جواب تلفن هایش را نمی دادم و مدتی ناپدید می شدم. پول های داخل حساب را سریع به خاطر ترس از بلوکه شدن خالی و اقدام به خرید سکه و طلا می کردم.
روش های دیگر کلاهبرداری ات چگونه بود؟
وقتی بعد از مدتی از طریق استخدام راننده صوری از تعدادی از افراد کلاهبرداری کردم و پول خوبی گیرم آمد، سراغ گزینه های دیگر از طریق تبلیغات خرید خودرو در فضای مجازی رفتم تا مشتری طمع کند و سر قرار بیاید.
بعد از این که معامله را انجام می دادم و مدارک را از مال باخته می گرفتم، در عوض پول نقد به او سکه و طلا می دادم و مال باخته فکر می کرد سود خوبی کرده اما خبر نداشت همه سکه ها عیارش یکی نیست و ضرر می کند. بعد از معامله سریع خودرو را به یک نفر دیگر می فروختم و طلا و سکه می خریدم تا راحت و بدون دردسر معامله انجام بدهم و از طرفی شانس دستگیر شدنم را به حداقل برسانم.
چگونه دستگیر شدی؟
به خاطر شکایت مال باختگان از سوی پلیس تحت تعقیب قرار گرفتم. چون روش آشنایی من با مشتریان و تبلیغاتم از طریق فضای مجازی بود، پلیس فتا توانست رد من را بزند و روزی حین معامله دستگیر و روانه زندان شدم.
پشیمان نیستی که به جای راه درست دست به خلاف و کلاهبرداری زدی؟
چرا پشیمان هستم اما دیگر دیر شده و آبرویم نزد خانواده و دوستانم رفته است. معلوم نیست باید چند سال از عمرم را تا زمان رضایت همه شاکیان و پرداخت پول های شان پشت میله ها بگذرانم. کاش سرمایه پاک ارثیه پدری ام را آلوده به پول دزدی نمی کردم تا چنین خوار و ذلیل نشوم. فهمیدم که بالاخره هر چقدر فرد زرنگ باشد اما روزی دستبند قانون بر دستانش گره می خورد و جز بی آبرویی و تباه کردن عمرش در زندان چیزی عایدش نمی شود.