از بخاری های کنده ای تا گلوله های زغالی
تعداد بازدید : 25
تونلی به خاطرات زمستان 50 سال پیش بجنوردی ها
علی نیا
«وقتی صبح یک روز سرد زمستانی در حیاط را باز می کنی و با یک دیوار برفی رو به رو می شوی که آن سوی پیاده رو مشخص نیست و مجبور می شوی از تونل برفی رفت و آمد کنی که دست ساخته اهالی محله خودت است، چه حالی پیدا می کنی؟ هم خوشحال از دیدن این همه برف و هم ناراحت از این که با کوهی از برف و سرما چه کنم...»؛ این سکانسی از یک فیلم ساخته شده در مناطق قطبی نیست، بخشی از خاطرات یکی از شهروندان قدیمی از زمستان 50 سال پیش بجنورد است.
«قاسم مهرنیا» متولد سال 1324 یکی از شهروندان بجنوردی است که خاطرات 50 سال پیش زمستان بجنورد را برای ما بازگو می کند. او می افزاید: زمستان دهه 50 تفاوت بسیاری با زمستان های کنونی داشت؛ در آن روزها برف زیادی می بارید و ساکنان بجنورد مجبور بودند پشت بام های شان را روزی 2 بار برف روبی کنند. با طلوع خورشید و گرم شدن هوا برف روبی پشت بام ها آغاز و برف های جمع آوری شده در معابر ریخته می شد؛ اهالی با انبوهی از برف در کوچه و خیابان های شان روبه رو می شدند، رفت و آمد سخت می شد و تنها راه باریکی وسط معابر برای رفت و آمد باقی می ماند و در برخی از نقاط تونل برفی زده می شد، تا رفت و آمد به راحتی انجام شود.
وی با اشاره به این که اکنون به دلیل رفت و آمد زیاد در خیابان ها برف و یخ ها نسبت به قدیم خیلی زود آب می شود، می افزاید: در گذشته ماندگاری برف ها زیاد بود و حتی تا عید نوروز شاهد برف های یخ زده روی زمین بودیم و به مرور زمان آب می شدند.
وی یادآورمی شود: بخاری های کنده ای در بجنورد مورد استقبال مردم قرار گرفته بود و حتی بخاری های تولیدی از بجنورد به شهرهای دیگر صادر می شد و گرمایش خوبی داشت، البته عده ای از شهروندان از بخاری های خاک اره ای استفاده می کردند.
این شهروند بجنوردی می افزاید: در زمستان آن روزها با بارش برف اخت شده بودیم و حتی از مخلوط شیره انگور با برف با لذت استفاده می کردیم ولی اکنون خوردن شیره انگور تا حدودی بین خانواده ها کم رنگ یا به فراموشی سپرده شده است. با وجود این که در قدیم امکانات و تنقلات کمی برای روزهای زمستان داشتیم، اما مادران مان این تنقلات را تهیه می کردند و شب های سرد و طولانی زمستان را با آن ها سپری می کردیم؛ در فصل تابستان، دانه های هندوانه و خربزه را بعد از شست و شو و خشک کردن برای روزهای زمستان نگه می داشتند، با کمی نمک شور می کردند و تفت می دادند.
گلوله های مذاب
«محمد مهنانی» متولد سال 1328 یکی دیگر از شهروندان نام آشنای بجنوردی است. او نیز ما را با صحبت های گرمش به روزهای سرد زمستان های قدیم می برد و می گوید: طبیعتاً وقتی به گذشته برمی گردیم بیش از هر چیزی میزان بارش ها جالب توجه است و در مقایسه با سال های اخیر دوران پرآبی را شاهد بودیم. در سال های اخیر کمبود بارش ها ما را با برف های ماندگار بیگانه کرده بود و حتی در برخی سال ها بچه ها از پشت شیشه فقط به بارش پراکنده برف نگاه می کردند و بعضی از اوقات کودکان ما برفی ندیده بودند.
وی تصریح می کند: با وجود این که آن دوران سرما استخوان سوز بود، اما به اندازه الان ما را اذیت نمی کرد. تصور کنید در این روزهای سرد اگر گاز نداشته باشیم اذیت می شویم، اما قدیم از گاز خبری نبود و از زغال کرسی استفاده و خیلی راحت سرمای استخوان سوز را تحمل می کردیم. در دهه 40 روستانشینان لوله ای به اندازه توپ پلاستیکی با خاکه زغال می ساختند و به عنوان یک سوخت خوب از آن استفاده می کردند. وی در تشریح ساخت گلوله های زغالی می گوید: خاکه زغال را با کمی آب به اندازه ای ورز می دادند که قدرت چسبندگی پیدا کند، آن را آتش می زدند و داخل منقلی قرار می دادند، بعد از ساعت ها سوختن به گلوله قرمزی از آتش تبدیل می شد و چیزی برای شعله ور شدن نداشت. گلوله مذاب را در منقلی می گذاشتند و رویش خاکستر می ریختند و تقریبا ارتباطش با اکسیژن کم می شد اما گرمای بسیار زیادی داشت، آن را زیر کرسی می گذاشتند و با گذشت زمان از حجم گلوله کم می شد. در کنار منقل، آتش گیر بود که خاکستر روی زغال را بعد از سوختن کنار می زدند تا دوباره آتش بگیرد. زیر کرسی کاملا داغ می شد، این روند ادامه داشت و روزها برای تامین گرمای شبانه گلوله های مذاب زغالی را تهیه می کردند. انرژی گرمایی که از این زغال مذاب شده ساطع می شد تا صبح گرمای مورد نیاز را تامین می کرد و این گلوله تا صبح به اندازه گردو می شد.
یخچال های ارکان
«محمد رضا معظمی» یکی دیگر از شهروندان بجنوردی سرد و گرم چشیده روزگار که متولد سال 1325 است، می گوید: در قدیم و حدود 50 سال پیش در دامنه های کوه و دره های سمت ارکان برف روی هم انباشته و به نام یخچال های ارکان شناخته می شد. در آن زمان بارش برف به حدی بود که تا ماه ها در این منطقه ذخیره یخ داشتیم و حتی برای تامین بستنی برخی از ساکنان بجنورد به آن جا می رفتند و یخ مورد نیازشان را می آوردند.
وی تصریح می کند: در قدیم خبری از کارخانه یخ نبود و برف های انباشته شده در دامنه کوه ها را با تبر می کندند، با الاغ حمل می کردند و به شهر می آوردند و در روزهایی که هوا مساعد بود بستنی درست می کردند.
برفانداز ها و سرساب گفتن ها
«احسان حصاری مقدم» یکی دیگر از شهروندان بجنوردی و از پژوهشگران فرهنگ عامه می گوید: برفاندازها که تا روز قبل از بارش برف شغل دیگری داشتند، در کوچههای خلوت با صدایی آهنگین، عبارت «برفانداز، برفانداز» را تکرار میکردند. لحظاتی بعد آنان بالای پشت بام بودند و با هر بار ریختن برف به کوچه، این کلمهها به گوش رهگذران میرسید؛ «سَرَساب، سَرَساب(سرحساب)»، باخبر، باخبر.
وی می افزاید: با وجود تداوم سرمای سخت و طولانی در آن سالها، بساط فروش سیبزمینی و بلال(ذرت جوشیده)، باقلی، نخود، لبو، چغندر، شلغم وچوزمه کنار پیادهروها از پای توپ تا دروازه قبله (میدان کارگر) پهن بود و فروشندگان سیار، با تکرار عبارتهای آهنگین مانند: «نخود بخور کشتی بگیر، با آدمای مَشتی بگیر...» تلاش میکردند نظر رهگذران را برای خوردن آن ها جلب کنند.وی با اشاره به این که فرنی، آش رشته، مستووه و حلوای محلی هم در دکانها پخته میشد، ادامه می دهد: شیرداغ، قبل از اذان صبح کنار مسجد امام خمینی(ره) (شیخ رجبعلی سابق) و مقابل گاراژهای مسافربری و بعدها در محدوده میدان کارگر به فروش میرسید.