گروه گزارش
صدای شیون مرد و زن از هر کوی و برزن می آمد؛ «ایران» بی پدر شده بود، دردی جانکاه و دلتنگی یار، آرام و قرار را از صاحبان عزا گرفته بود. هنگام اعلام رحلت امام خمینی(ره)، بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی ایران از شبکه اول سیما، همه در ماتم فرو رفتند، به سر و صورت خود زدند و برای دلداری دادن و عزاداری به کوچه ها و خیابان ها آمدند تا با یکدیگر همدردی کنند.
همه جا غم بود و اشک و صحبت از پیوستن روح خدا به خدا و خداحافظی با پیر جماران بود که جمعیت میلیونی را به پایتخت کشاند تا در مراسم تشییع و خاک سپاری پیکر پاکش شرکت کنند.
صاحب عزا، تمام ایران بود؛ کشوری که در انقلاب 57 با رهنمودها و مجاهدت های این بزرگ مرد به پیروزی رسید و بعد از انقلاب، زیر سایه این پدر دوراندیش و فرزانه رشد کرد و امروز بالندگی اش را مدیون سنگ بنایی است که او گذاشته و تحت رهبری حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت ا... العظمی خامنه ای، در اوج افتخار و بالندگی قرار دارد.
حالا ما مانده ایم با خاطره آن روزی که اگرچه تلخ و غمبار بود اما روزی تاریخی و اوج عظمت دلدادگان، شیفتگان و رهروان راهش در مراسم تشییع و خاک سپاری امام (ره)در دفتر تاریخ این مرز و بوم ثبت شد. با وجود گذشت بیش از 3 دهه، خاطره آن روز تلخ و غمبار در ذهن مردان و زنان کشورمان باقی مانده است. جمعیتی که حضور بی شمارشان در قاب دوربین های داخلی و خارجی نشست و امروز می توان با مراجعه به آن ها و البته با شنیدن خاطرات آن دوران یک بار دیگر عزاداری برای ارتحال بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی را مرور کنیم.
اشک های روی برگه های امتحان
«محمدی» یکی از شهروندان بجنوردی است که در سال 68 در حال خدمت در کسوت معلمی بود. او با اشاره به این که خبر رحلت امام(ره) را یکی از همکارانش از طریق تلفن به وی داد، می گوید: در حال تصحیح برگه های امتحانی دانش آموزانم بودم وبا شنیدن این خبر آن قدر گریه کردم که جای اشک هایم روی برگه های امتحان مانده بود و تا ساعت های زیادی بغض امان نمی داد تمرکزم را بازیابم و بتوانم کارهایم را انجام دهم.
او فردای همان روز با 2 نفر از همکارانش به گفته خودش به زور خودشان را در خودروی شخصی ناظم مدرسه جا می دهند و 6 نفری با پیکان راهی تهران می شوند تا در مراسم تشییع پیکر امام (ره) شرکت کنند.
دنیا هم برای شان سیاه شده بود، مثل لباس های شان؛ پرچم های سیاه که با وزش نسیم گرم خرداد حرکت می کرد، خبر ناگوار را دوباره برایت مرور می کرد. او برای تحولی عظیم در سرزمینی که در دست رژیم ستمگر طاغوت بود، آمد و حالا با سفر خود به دنیای ابدی، یک دنیا غصه را برای دلدادگان خود باقی گذاشت؛ به خصوص آن هایی که در روستاها و شهرستان های دور از تهران بودند این دوری را تاب نمی آوردند و هر طوری بود دوست داشتند خودشان را برای وداع با رهبر فقیدشان برسانند.
عشق به امام خمینی(ره) بود که بسیاری از شهروندان بجنوردی را در دل شب به آن جا رساند و انتظار چقدر طولانی بود برای آخرین دیدار.
بی پناهی
«ایزانلو» شهروندی که در زمان رحلت امام در روستای شان مشغول زراعت بود، با شنیدن این خبر، سراسیمه خود را به شهر می رساند و شهر در حال تدارک برای عزاداری بود. پرده ها و پرچم های سیاه در همه جا دیده می شد. او طاقت نمی آورد در شهر بماند و به عزاداری در این جا بسنده کند و با پیغام ، خانواده اش را در جریان سفرش به تهران می گذارد.
او درباره این سفر خاطره انگیزش می گوید: خوب شد رفتم، اگر نمی رفتم آرزویش به دلم می ماند، همان طور که آرزوی شهادت در دلم ماند.
او که 2 نفر از دوستان همرزمش را در جبهه از دست داده است، می افزاید: ما جوانان انقلابی که در پیش از انقلاب و بعد از آن، رهنمودهای امام خمینی(ره) را آویزه گوش مان کرده بودیم وقتی خبر رحلت ایشان را شنیدیم گویا یتیم شدیم. حس و حالم را در آن لحظه که این خبر را شنیدم نمی توانم بیان کنم. احساس خلأ و بی پناهی می کردم و گویا دنیا برایم به پایان رسیده بود.
اوج عظمت عزاداری
در عین حال، «غلامرضا نوروزی» یکی دیگر از شهروندان بجنوردی با بیان بخشی از خاطره خود در 14 خرداد 68 می گوید: زمانی که این خبر غم انگیز را شنیدم همراه همسر و مادر همسرم سوار اتوبوس شدیم و خودمان را به مصلای تهران رساندیم اما ازدحام جمعیت آن قدر بالا بود که مراسم به روز بعد موکول شد و ما به همراه بقیه عاشقان امام(ره) در همان جا ماندیم.
او که به دلیل جمعیت زیاد، از دور نظاره گر محفظه شیشه ای که پیکر مطهر امام(ره) در آن قرار داشت، بود ادامه می دهد: در مسیری که حرکت می کردیم تا خودمان را به محل برگزاری مراسم برسانیم، خیلی از پیرزنان و پیرمردانی را می دیدیم که در گوشه ای نشسته بودند و گریه می کردند. بعضی از شرکت کنندگان گل دست شان بود و برخی عکس امام(ره). همه جا حال و هوای عجیبی داشت که وصف ناپذیر است و با زبان نمی توان آن ها را بیان کرد.
او اظهار می کند: حتی آفتاب سوزان و جمعیت خروشان هم نمی توانست جلوی قدم های عزاداران را بگیرد و آن قدر در اوج عظمت عزاداری غرق شده بودیم که اصلا متوجه نشدیم مسیر طولانی را کی و چگونه سپری کرده و به مقصد رسیده ایم.
او که تاکنون در تمام مراسم بزرگداشت سالگرد ارتحال امام(ره) شرکت کرده است، می افزاید: از دور دست هلیکوپتر حامل پیکر امام(ره) را دیدم که آمد اما به دلیل جمعیت زیاد نتوانست بنشیند و دوباره پرواز کرد. عزاداران از خود بیخود شده بودند و طاقت دور شدن از امام شان را نداشتند.
او که در مراسم تشییع پیکر شهید سپهبد «سلیمانی» نیز شرکت کرده بود، تصریح می کند: این 2 مراسم بزرگ ترین مراسم تشییع در تاریخ انقلاب اسلامی و نشان دهنده ارادت این سرزمین به این 2 بزرگواری است که اگر چه اکنون در میان ما نیستند اما آثارشان و یادشان همچنان باقی و جاری است.
او با اشاره به این که کسانی که خانه های شان در مسیر عزاداران بود، درهای شان را باز کرده بودند و بین مردم آب پخش می کردند، می گوید: مردم همه سنگ تمام گذاشتند و در میان آن ها حتی افرادی بودند که اگر چه دل شان با نظام نبود اما از این اتفاق غمگین شده و به خیل عزاداران پیوسته بودند.
هق هق گریه در خانه
«شعبانی» هم که در آن زمان دانش آموز کلاس سوم راهنمایی بود، می گوید: فصل امتحانات بود و سخت در حال درس خواندن و آماده کردن خود برای امتحان ریاضی بودم، دختر همسایه مان که همکلاسی بودیم، صدایم کرد و خبر رحلت امام(ره) را داد. تا این موضوع را به پدر و مادرم گفتم شوکه شدند اما باور نکردند و وقتی تلویزیون را روشن کردند هر 2 با صدای بلند زیر گریه زدند؛ گریه های بی امان و اشک های بی پایان.
بعد از یک ساعت همراه والدینش به خیابان می روند و کسبه و بسیاری از شهروندان لباس سیاه پوشیده و در حال سیاه پوش کردن شهر بودند.
«روح ا...»
یکی دیگر از شهروندان که در همان زمان نخستین فرزندش به دنیا آمده بود، می گوید: یک روز قبل از رحلت امام (ره)، خداوند به ما پسری عطا کرد که برای انتخاب اسم دچار تردید شده بودیم اما با شنیدن خبر رحلت جانگداز امام بزرگوارمان، به یاد ایشان تصمیم گرفتیم نام «روح ا...» را روی فرزندمان بگذاریم.
«جعفری» با تاکید بر این که ما هر چه داریم از امام (ره) داریم، می افزاید: هر سال برای مراسم سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) به مرقد ایشان می رفتم اما متاسفانه امسال شرایط کرونایی اجازه برگزاری این مراسم را نمی دهد بنابراین در خانه خودم یاد و خاطرش را زنده نگه می دارم.
روز غمبار ایران در چهاردهم خرداد سال 1368 در تقویم به ثبت رسید تا هر سال در این روز به عزای بزرگ مردی بنشینیم که بت طاغوت را با خردمندی و دوراندیشی شکست و برای مان استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی را به ارمغان آورد. حالا با وجود گذشت 31 سال از رحلت امام خمینی(ره) این ارمغان گران قدرش را ارج می نهیم و با جان و دل از آن صیانت می کنیم. یاد و خاطره رهبر کبیر و فقید ایران اسلامی گرامی باد.