پارک هایی که بوی «گل» می دهند!
صدیقی
گل می کشند و گل می گویند، صدای قاهقاهشان گاهی تا انتهای پارک و سر خیابان می رسد. دود سیگار را حلقه حلقه و هوا می کنند. شاد می شوند مثل شادی بعد از گل. دروازه شان تور ندارد اما شش دارد. توپ ندارند اما به گفته خودشان توپ می شوند و دنیا دور سرشان به حرکت در می آید. شاد شادند اما نه آن شادی که ما سراغ داریم . شادی پس از «گل» آن ها عالمی دارد. گل های شان رنگی ندارد اما تا دلت بخواهد بو دارد، چه بویی. زمینی نیست و فضایی است. داخل جیب جا نمی شود اما در شش ها چرا.
با آغاز فصل گرما و تابستان فضای اکثر پارک ها پر از هیجان و شور و نشاط از سوی خانواده ها به ویژه کودکان و نوجوانان می شود اما هیجان در برخی پارک ها با بقیه جاها فرق دارد و تفریح آن ها هم متفاوت است. یکی از این پارک ها در حاشیه شمالی شهر بجنورد مدام هیجانی است، ایستگاه فضایی هاست. در گذشته استفاده از هر نوع دودی آن قدر در بین عام عادی نبود و وقتی کسی به مواد مخدر معتاد می شد همه تعجب می کردند، چون دسترسی به مواد مخدر کم بود.
روزگاری سیگار عادی وجهه خاصی داشت اما امروزه تصویر این سیگار دیگر شکسته شده و بیش از آن چه که از سیگار با آن رو به رو می شویم جالب است. وارد پارک که می شویم و قدم از قدم بر می داریم بوی گل را حس می کنیم.
صدای سرفه های پی در پی به گوش می رسد. وقتی نفس می کشیم، نفس مان بوی «گل» می گیرد، بله «گل». جای جای این پارک پر رمز و راز بوی گل می دهد. برخی آن را به اسم های دیگر سیگاری، گراس و ماری جوانا می شناسند و در گوشه و کنار پارک پسرهای 14 تا 20 ساله ای را می بینیم که «گل» را رول می کنند و می کشند.
جوان هستند و هنوز برخی از آن ها پشت لب شان هم سبز نشده است که در گروه های چند نفره روز و شب داخل پارک گرد هم جمع می شوند تا به قول خودشان کاسبی کنند. آن ها به دنبال یک سرخوشی کاذب هستند که با مصرف این گیاه مخدر به دست می آورند.
به گفته اکثر مصرف کنندگان این حس فقط در روزهای اول مصرف وجود دارد و بعد از آن دیگر هیچ خبری از سرخوشی کاذب نیست. البته نباید از ناآگاهی جوان ها چشم پوشی کرد که خیلی از آن ها واقعاً این گیاه را ماده مخدر فرض نمی کنند و بر اساس شنیده ها از دوستان شان که اعتیاد نمی آورد و ضرری به مصرف کننده نمی رساند، به مصرف این ماده مخدر روی می آورند. شاید آن ها شنیده اند که ماری جوانا در برخی کشورهای دیگر مجاز است و حتی از آن به عنوان دارو استفاده می شود به همین دلیل خودشان می گویند چرا ما استفاده نکنیم؟
اگر بد است چرا پس آن جا و در فلان کشور مصرفش آزاد است؟ هشدار دیگران را هم در حد ترساندن خودشان قلمداد می کنند. این ماده مخدر مثل سیگار کشیده می شود و تقریباً بین جوان ها عادی شده است. میگویند بار اول و دوم حال خوبی دارد اما بعد از آن فرد، معتاد «گل» میشود. به گفته یک پزشک متخصص، مشکلات تنفسی و سرفه های شدید، استرس، کاهش اشتها و وزن، عصبانیت، بی قراری، کابوس های شبانه و افسردگی از عوارض مصرف این گیاه مخدر هستند. در داخل پارک که به اتفاق همراهم قدم می زنم نگاه ها رویم زوم می شود. آن ها مرا مشتری فرض می کنند.
کمی آن سوتر، جوانی به ما نزدیک می شود و می گوید: «داداش جنس اعلا دارم. قیمت اش هم از بقیه فروشنده ها کمتر است. می خواهی امتحان کنی؟» وقتی سوال می کنم حال آدم را خوب می کند، می گوید: مثل این که اولین بار است این جا می آیی و انگار تا حالا نزدهای؟ جنس تولید خودمان است، اصل اصل است».
قیمتاش را گرمی می گوید از 5 تا 20 هزار تومان که به گفته خودش برای مصرف چند نفر کفایت می کند. کافی است به آن لب بزنی و به قول خودشان آن بالا بالاها سیر کنی و از این عالم خشن و پر از درد و مشکلات برای لحظاتی فاصله بگیری.
درحین قدم زدن مان چند مشتری وارد پارک می شوند و هر کدام سراغ یک ساقی می روند. جنس گیاهی شان را داخل یک بسته کاغذ از فروشنده می گیرند و در گوشه ای از پارک کز می کنند.
سریع محتوای داخل سیگار را بیرون می کشند و به جای تنباکو، گراس یا همان شاهدانه می ریزند و رول می کنند. بعد آن روشن را می کنند و پکی می زنند و قاه قاه به روی دنیا می خندند.
مدام گفته فروشنده «گل» که خطاب به من گفت جنس تولید خوشان است، ذهنم را قلقلک می دهد.
به گفته یکی از فروشنده ها، البته پارک مذکور تنها محلی نیست که در آن برخی ساقی ها اقدام به فروش ماده مخدر ماری جوانا یا همان گراس می کنند.
به گزارش خبرنگار ما، در برخی محله های دیگر حاشیه شهر نیز فروش گل به وفور به چشم می خورد. شاید این که صرفا بگوییم معتاد مجرم نیست و بیمار است احساس مسئولیت نکرده ایم و فقط جنبه ترس آن را از روی دوش برخی خانواده ها برداشته ایم. درست است «گل» شادی آور است و برای چند ساعت آدم را سرخوش و بی خیال می کند اما تاوان این چند ساعت خوشی دلهره های روزهای بعد از مصرف آن است که دست از سر مصرف کننده بر نمی دارد.
حال خوش تنها بخش وسوسه انگیز این ماجراست. شاید از خودمان پرسیده باشیم برای ایجاد حال خوش و تفریح پاک و سالم، ما برای جوان ها چه کرده ایم که آن ها به سمت شادی های پس از «گل» می روند؟