صدیقی- چند سال است بلاتکلیف هستم و نمیدانم همسرم از من چه می خواهد. دهن بین است و پرتوقع. اصلاً به وضع اقتصادی و مشکلات من توجه نمی کند و مدام سر این اتفاق با من جنگ و جدل دارد. مرد جوان که فقط چند سال از زندگی مشترکش می گذرد، می گوید:سال اول زندگی مان خیلی خوب پیش رفت و همسرم شرایط را درک می کرد و با من راه می آمد اما رفته رفته اخلاقش عوض شد و مدام از زندگی مان ابراز نارضایتی می کرد. او به هیچ چیز قانع نبود و مدام در پی عوض کردن دکوراسیون و وسایل خانه بود.طوری شده بود که خودش هم نمی دانست چه میخواهد و با وجود این که هنوز یک سال از آغاز زندگی مان نمی گذشت اما بهانه می گرفت که پیش دوستان و فامیل اش بابت وسایل کهنه خجالت می کشد. به مناسبت های مختلف برایش کادو و حتی شاخه گل می خریدم و او هم خوشحال بود اما بعد از سال دوم زندگی مشترک مان دیگر قانع نبود و به من برچسب خساست می زد که چرا فلان کادو را برای مادرم یا شخص دیگری خریده ام و بهتر از آن را برایش نمی خرم. همسرم این قدر به همه چیز بدبین شده بود که زمانی که کادوی گران قیمت هم برایش می خریدم به من حمله ور می شد و ادعا می کرد که با این کارم می خواهم او را خام کنم و فریب دهم.
دیگر مستاصل شده بودم و نمی دانستم که همسرم با چه چیزی راضی می شود و بعد از گذشت حدود 4 سال از زندگی مشترک مان زندگی را برای خودش و من تلخ کرده بود. گذشته از وسایل، از خانه ای که در آن سکونت داشتیم هم ایراد می گرفت و می گفت چرا نزدیک خانه مادرش خانه اجاره نمی کنیم. البته بهانه گیری های او بیشتر به خاطر دخالت های مادرش بود چون او نظرش را به همسرم دیکته می کرد و نقش ما را در تصمیم گیری درباره زندگی مشترک مان کم رنگ کرده بود. حتی مادر همسرم از دخترش خواسته بود که از خانه پدرم بیرون بیاییم چون زمانی که او به خانه ما می آمد ابتدا باید یک دور کامل با اعضای خانواده ام احوال پرسی می کرد.
همین دهن بینی همسرم مرا بلاتکلیف کرده بود چون هر بار که از سر کار به خانه برمی گشتم منتظر بودم که درخواست جدیدش را بیان کند، برای همین گوش به زنگ بودم تا در زمان درخواست جدید، موضوع را عوض کنم و نگذارم همسرم دوباره بهانه جدیدی بیاورد. وقتی دیدم که بعد از 4 سال زندگی مشترک اخلاق بد و غر زدن های همسرم تمامی ندارد تصمیم گرفتیم با هم به مشاوره دادگاه خانواده بیاییم.