خرمشهر را خدا آزاد کرد و مردان و زنانی از دیار مقاومت، پایداری و ایستادگی با غیرت خویش خاک خرمشهر را از رد بعثی های دژخیمان پاک کردند و در نبردی بزرگ در بیت المقدسی مقدس، خرمشهر را از چنگال دشمن متخاصم نجات دادند و خونین شهر را فتح کردند.
در این فتح بزرگ، رزمندگانی از خطه خراسان شمالی نیز حضور داشتند 54 مرد با غیرت از این استان در این نبرد جامه شهادت بر تن کردند و برخی جانباز شدند. آن چه در پیش رو دارید برگی از رشادت های آن روزها و خاطراتی از عملیات بیت المقدس است.
سرهنگ «محمد صفری» بازنشسته سپاه و رئیس ستاد بازسازی عتبات عالیات خراسان شمالی است که در عملیات مقدس بیت المقدس فرمانده گروهان بوده و روایتی از آغاز و پایان عملیات دارد. او با بیان این که خوزستان یکی از اهداف مهم صدام بود و رژیم بعثی با پشتیبانی کشورهای خارجی با 3 هدف عمده به خاک ایران تجاوز کرد، می افزاید: از بین بردن نظام جمهوری اسلامی ایران، جداسازی خوزستان از ایران که عرب زبان و دارای ذخایر نفت و گاز است، ارتباط بیشتر به دریا و به دست آوردن کامل اروند این اهداف بود.
وی با بیان این که صدام با این تصورات سال 1975 قطعنامه الجزایر را که زمانی خود امضا کرده بود، پاره کرد، اظهارمی کند: در زمان پاره کردن این قطعنامه صدام اعلام کرد که ایران بخشی از سرزمین او را غصب کرده است بنابراین حملات سراسری خود را در 31 شهریور 59 آغاز کرد.
وی با بیان این که رژیم بعثی لشکرهای قوی، زرهی و مکانیزه خود را به خوزستان اختصاص داد و تلاش کرد طی یک هفته خوزستان را تصرف کند، ادامه می دهد: دو لشکر از فکه به سوی دزفول و اندیمشک حمله اما در کرخه گیر کردند و زمین گیر شدند.
وی ادامه می دهد: نیروهایی از جبهه طلاییه به هویزه و سوسنگرد حمله کردند و از سوی دیگر دو لشکر برای تصرف خوزستان و محاصره آن مشخص شدند که هدف اصلی صدام از این لشکر کشی ها تصرف اهواز بود.
این فرمانده گردان، روایت کاملی از عملیات و اهداف صدام دارد. وی می گوید: حاصل تلاش رژیم بعثی برای تصرف خوزستان تصرف تنها دو شهر از 26 شهر این استان بود که یکی از این دو شهر خرمشهر بود اما این شهر به راحتی به تصرف دشمن در نیامد، مردم خیلی مقاومت کردند و تعداد زیادی از آن ها به شهادت رسیدند، از این رو خرمشهر، خونین شهر نام گرفت.
وی با بیان این که اگر مردم اسلحه و مهمات داشتند خرمشهر به آسانی سقوط نمی کرد، می افزاید: آن زمان بنی صدر به مردم و سپاه مهمات و سلاح نمی داد، اسنادی از این اقدام بنی صدر موجود است به طوری که در نامه ای که در این اسناد وجود دارد فرمانده خوزستان نوشته است: «این چه سازمان رسمی است که به آن اسلحه و مهمات نمی دهند، ما می خواهیم در خرمشهر بجنگیم، جان بدهیم و شهید شویم اما امکان جان دادن نداریم.
اگر 30 خمپاره به ما بدهید خرمشهر را 30 ماه حفظ می کنیم». شهید جهان آرا و بهروز آهنی هم در مصاحبه هایی از مشکلات کمبود سلاح سخن گفتند.
این رزمنده عملیات بیت المقدس، ادامه می دهد: در این شرایط و با وجود مقاومت مردم، خرمشهر سقوط کرد بنابراین برای باز پس گیری خرمشهر برنامه ریزی و عملیات بیت المقدس طراحی شد.
سرهنگ «صفری» ادامه می دهد: عملیات بیت المقدس، عملیاتی مشترک بین سپاه و ارتش بود. حدود 80 تا 90 گردان از سپاه و 50 گردان از ارتش در این عملیات شرکت کردند و برای شروع عملیات دو راهکار پیشنهاد شد. یک راهکار حمله از طرف اهواز با تکیه بر جاده اهواز- خرمشهر و راهکار دیگر حمله از شرق کارون، عبور از کارون و زدن پهلو و عقبه به دشمن بود.
وی با بیان این که این 2 راهکار بررسی شد و نیروهای سپاه و ارتش در قالب 4 قرارگاه عملیاتی سازمان دهی شدند، اضافه می کند: قرارگاه قدس، فجر، فتح و نصر این چهار قرارگاه بودند که زیر نظر قرارگاه مرکزی فعالیت می کردند. عملیات 10 اردیبهشت سال 61 با رمز مقدس «یا علی بن ابی طالب(ع)» آغاز شد.
این رزمنده با اشاره به این که عملیات در 4 مرحله طراحی و اجرا شد، اعلام می کند: در مرحله اول یک قرار گاه از سمت رودخانه کرخه کور به عنوان نیروی پشتیبانی « ایزایی» وارد عمل شد و یک قرارگاه از شرق کارون به عنوان حمله اصلی عملیات را آغاز کرد.
وی خاطرنشان می کند: نیروهای ارتش پلی روی کارون ساختند و باعث شدند خودروها و امکانات منتقل شوند و از این پل به عنوان پل پیروزی یاد شد. در مرحله اول عملیات 2 قرار گاه موفق شدند از کارون به جاده اهواز- خرمشهر برسند.
به گفته وی، مرحله دوم عملیات از 16 اردیبهشت سال 61 آغاز شد و 2 قرارگاه عملیات را ادامه دادند و به سمت دژ مرکزی پیش رفتند و حدفاصل اهواز تا دژ مرزی را در 3 روز تصرف کردند و به این ترتیب عقبه دشمن را بستند. در این زمان 2 تا از لشکرهای عراق که در کرخه کور و هویزه قرار داشتند وقتی احساس کردند که عقبه ندارند به دستور صدام عقب نشینی کردند و مسیر پیشروی قرارگاه قدس که من هم جزو آن بودم باز شد. نیروهای قرار گاه قدس به پیشروی به سمت هویزه، طلاییه و جفیره ادامه دادند و در قرارگاه مستقر شدند.سرهنگ «صفری» ادامه می دهد: 19 اردیبهشت سال 61 در یک چرخش به سمت خرمشهر حدفاصل جاده اهواز-خرمشهر و دژ مرزی با سه قرارگاه دنبال شد و در این مرحله گردان ها نزدیک خرمشهر رسیدند.
وی می افزاید: در یک خرداد سال 61 نیروها موفق شدند پشت سر خرمشهر را ببندند و با بسته شدن عقبه خرمشهر وارد خرمشهر شدند اما عراقی ها موانع زیادی در خرمشهر کار گذاشته بودند؛ موانعی همچون مین و سیم های خاردار و خودروهای فرسوده.
وی ادامه می دهد: دشمن همچنین با قرار دادن تیرآهن و خودروها به شکل عمودی در خرمشهر تصور می کرد که به ایرانی ها اجازه نخواهد داد از طریق هوا به شهر وارد شوند اما بالاخره نیروهای ایرانی عصر دوم خرداد و صبح سوم خرداد سال 61 وارد خرمشهر شدند و سوم خرداد خرمشهر آزاد شد.
وی با بیان این که انبوهی از جمعیت عراقی در داخل خرمشهر بودند، اعلام کرد: در این عملیات 19 هزار عراقی اسیر و 15 هزار نفر مجروح یا کشته شدند. به این ترتیب خرمشهر پس از مدت ها آزاد شد و از خونین شهر دوباره به خرمشهر تبدیل شد.
وی با بیان این که وقتی این پیام به امام (ره) رسید فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد»، به تشریح دلیل این سخن می پردازد و می افزاید: با آن همه نیرو و تجهیزات دشمن آزاد سازی خرمشهر موضوع عادی نبود بلکه اتفاقی مافوق طبیعی بود و خدا به ما کمک کرد.
وی فتح خرمشهر را حاصل توکل رزمندگان می داند و می گوید: در مرحله نخست عملیات آزادسازی خرمشهر از گردان ما خواسته شد به عنوان نیروهای ایذایی و شب هنگام حمله کنیم. وی با بیان این که شهید «شوشتری» به دلیل تجربه بالا و برای جلوگیری از تلفات بالا حاضر به حمله نمی شد، اظهار می کند: در شب دوم نیز به دلیل آن که پل کرخه کور تا ساعت 3 بامداد آماده نشده بود، باز حاضر به حمله نمی شد اما شب سوم دشمن پس از خالی کردن تمام مهمات خود با آتش باری بر سر نیروهای ایرانی، عقب نشینی کرد و این عقب نشینی آغاز پیروزی بزرگ عملیات بیت المقدس شد.
وی سرعت عمل رزمندگان اسلام در این عملیات را ستودنی توصیف می کند و ادامه می دهد: زمانی که این عملیات 10 اردیبهشت 61 آغاز شد، هنوز یک ماه از پایان عملیات فتح المبین نگذشته بود و دشمن حتی ذره ای تصور نمی کرد که نیروهای ایرانی در این مدت کوتاه هم خود را بازسازی کنند و هم مراحل مقدماتی طراحی عملیات را انجام دهند.
سرهنگ «صفری» می افزاید: تصور دشمن بعثی از انگیزه و روحیه ایرانیان، مضحک بود و آنان به خیال خودشان فکر می کردند که با تخریب کامل شهر هویزه، ساکنان این شهر انگیزه ای برای حمله و آزاد سازی آن نخواهند داشت.
این رزمنده و جانباز ادامه می دهد: همزمان با آغاز مرحله چهارم این عملیات از یکم خرداد، دچار مسمومیت شدم و به همین دلیل، برای مداوا به اهواز منتقل شدم که آن جا فهمیدم نامزدم که تازه 4 ماه بود با هم عقد کرده بودیم، همراه یک گروه 12 نفره از پرستاران بجنورد راهی اهواز شده است که با جست و جو او را پیدا کردم.وی ادامه می دهد: نامزدم، خانم منصورخانی، شریفان و تعدادی دیگر از پرستاران بجنوردی یک ماه و تا پایان عملیات بیت المقدس در بیمارستان جندی شاپور ماندند و خدمت کردند.