فیلم هایی با درون مایه زمستان
گروه سینما و تلویزیون- در فیلم های سینمای ایران آثار زیادی وجود دارند که فضای داستانشان با حال و هوای زمستان همخوانی دارد و درون مایه زمستان دارند. در این مطلب برخی از مهم ترین فیلم ها درباره زمستان مورد بررسی قرار گرفته که آیا اگر در این فیلم ها، زمستان و سرما نبود، قصه آن ها می توانست اتفاق بیفتد! با فیلم «بانو» به کارگردانی زنده یاد «داریوش مهرجویی» شروع کردیم و در ادامه به سراغ دو فیلم «خسرو معصومی» رفتیم و با فیلم زیبا و ماندگار «شب یلد» به کارگردانی «کیومرث پوراحمد» مطلب را به پایان بردیم.
بانو
کارگردان: داریوش مهرجویی
«بانو»، شرح احوال زنی است که با حضور مهمانان جدید در خانه خود، در ابتدا احساس خشنودی میکند، ولی به تدریج متوجه دزدیهای یکی از افراد میشود. تمام فیلم در فضای سردِ یک زمستان رخ میدهد؛ زمستانی سخت که انگار خانهی باشکوه «بانو» هم راهی برای گریز از آن ندارد. نمیدانیم اگر «مهرجویی» فیلم را در فصلی جز زمستان به تصویر میکشید، باز هم از همپاشیدگی روحی بانو و نابسامانیهایی زندگیاش تا این اندازه تاثیرگذار بود یا نه؟ اما در ذهن ما آن سرماست که سبب میشود تا بانو که تجربیات جدید روحی را پشت سر گذاشته است، در پایان نتواند همسرش را ببخشد.
اشک سرما
کارگردان: عزیزا... حمیدنژاد
از میان فیلمهایی که داستان آن ها در زمستان میگذرد، این «اشک سرما»ست که این فصل یکی از نقشهای محوری آن است؛ اگر زمستان نبود و آن سرمای سخت، اصلاً درامی در این فیلم شکل نمیگرفت. اگر دلتان برای یک برفِ سنگین تنگ شده است، این فیلم را مشاهده کنید و با روایت عاشقانهای مواجه شوید که در آن یک سرباز متخصص پاکسازی مین، دلداده دختری میشود که مامور یک گروه است. سرباز اما فارغ از هر چیز عاشق دختر است و تلش می کند تا دختر زنده بماند. سرانجام هم تکهای از لباس دختر در برف است که او را به کامِ مرگ میکشد. اگر برف نبود، نه آن عشق و نه این مرگ شکل میگرفت!
عیار ۱۴
کارگردان: پرویز شهبازی
«پرویز شهبازی» کارگردانِ کمکاری است؛ اما همان فیلم هایی هم که ساخته در خاطرهها مانده است. تمام داستانِ فیلم «عیار ۱۴» او در یک شهر سردسیری در زمستان رخ میدهد. نمیخواهیم داستان را بگوییم اما برای این که بتوان نقش زمستان در این فیلم تحسینشده درک کرد، باید به آن صحنه اشاره کرد که دو شخصیت اصلی در یخبندان جاده، با یک تریلر حملکننده بنزین روبهرو میشوند که به دلیل نقص فنی باعث بسته شدن راه شده است. خودروی آنها دچار مشکل می شود و آن دو با تلاش بسیار از خودرو خارج میشوند؛ اما کمی آنسوتر برای تحمل سرمای شدید، لاستیکی را آتش میزنند. آتش لاستیک از راه نشت بنزین، به خودرو میرسد و پس از مشتعلساختن آن، باعث انفجار مهیب تریلر میشود و به مرگ آنها ختم میشود.
زمستان است
کارگردان: رفیع پیتز
فیلم سینمایی «زمستان است» به کارگردانی «رفیع پیتز» یکی دیگر از فیلمهایی است که داستان آن در زمستان میگذرد. این فیلم تلاش میکند از شعر ماندگار «اخوان ثالث» بهره بگیرد و مخاطب را برای داستان آماده کند. «زمستان است» اقتباسی است از داستان بلند «سفر» نوشته «محمود دولت آبادی» است و به نظر میآید که اقتباسی موفق است. «زمستان است» حاصل تلفیقی میان ادبیات داستانی، شعر، موسیقی و سینماست، تلفیقی که هم جنبه فرمی و هم جنبه مضمونی دارد، به همین خاطر، دیدنِ این فیلم ساخته کارگردانی که چندان پُرکار نیست پیشنهاد میشود.
رسم عاشقکشی و باد در علفزارها میپیچد
کارگردان: خسرو معصومی
«خسرو معصومی» در سال 1381 در «رسم عاشقکشی» داستانی را در دلِ جنگلهای شمال و آن هم در سرمای زمستان روایت کرد. «رسم عاشقکشی» داستانِ عاشقانهای است که در زمستانی سخت رخ میدهد. «خسرو معصومی» پنج سال بعد از ساخت «رسم عاشقکشی»، «باد در علفزار میپیچد» هم داستانی دیگر تعریف کرد باز در دلِ جنگلهای شمال و باز در سرمایی سوزان. این بار اما ماجرا بُعد دیگری هم دارد؛ یک عاشق به کمک رقیب خودف یک دختر یخزده را نجات میدهد. فضای سرد و یخزده جنگل کمک بسیاری به روند داستان میکند.
شبهای روشن
کارگردان: فرزاد موتمن
ماجرای استاد، دختری مرموز و پسری که نشانی از او نیست، شاید نمیتوانست جز در شبهای بارانی رقم بخورد. آنها دنبال گمشده خود میگردند و انگار با راه رفتن در شبهای سرد زمستان میتوانند گمشده خود را پیدا کنند. لحظههای عاشقانه و شعر جذابیت زیادی به این فیلم داده و آن را به یکی از جذاب ترین عاشقانههای سینمای ایران تبدیل کرده است.
چند کیلو خرما برای مراسم تدفین
کارگردان: سامان سالور
«چند کیلو خرما برای مراسم تدفین» در فضایی سرد و برفی میگذرد. سرما مکانِ متروکه فیلم را متروکهتر نشان میدهد و چهره انسان هایی را که در آنجا به سر میبرند غریبهتر و دلتنگتر میکند. نمیتوان به دنیای کارگران پمپ بنزین نزدیک شد، اگر آن سرمای گزنده در تمام دوران فیلم حس نمیشد. فیلم بسیار قابل تأمل است و نباید دیدن آن را از دست داد.
دانههای ریز برف
کارگردان: علیرضا امینی
«علیرضا امینی» در این فیلم به دلخوشیهای کارگر جوان درونگرایی میپردازد که هیچ دلخوشی جز دیدن معلم جوانی که به روستا آمده ندارد و در جادهای منتهی به معدن، آرام آرام زیر دانههای ریز برف راه میرود. دیگر معلم روستا از آن جاده عبور نمیکند و کارگر معدن در انزوای محض دچار حالت روحی بدی می شود و دوستش با مشاهده شرایط ناگوار او به یاریش میشتابد و رفتارش کاملاً غمخوارانه و دلسوزانه میشود. غیبت معلم روستا و بیماری، پیوند تازه ای بین دو دوست رقم میزند.
باران
کارگردان: مجید مجیدی
اگر در فیلم «باران»، زمستان نبود اصلاً فیلمی شکل نمیگرفت چون در این برف و سرماست که «باران» میتواند به گونه ای لباس بپوشد که دیگران متوجه نشوند که او یک دختر است. اصلاً فضای زندگی سخت موجود در فیلم، شاید جز در زمستان به خوبی نشان داده نمی شد. فیلم در یک زمستان و در یک ساختمان درحال ساخت شروع میشود.
شب یلدا
کارگردان: کیومرث پوراحمد
تمام فیلم «شب یلدا» در خانه «حامد» میگذرد پس خبری از خیابان و جادههای برفی و باد و طوفان نیست اما «حامد» مردی عاشق و تنهاست که ناچار شده است زن و تنها دخترش را به خاطر خواسته همسرش به خارج از کشور بفرستد. «مهناز» همسر «حامد» با او اطلاع می دهد برای گرفتن اقامت، باید از «حامد» طلاق بگیرد. «حامد» یک سال را در وضعیت سردرگمی و افسردگی میگذراند. با توجه به موضوع فیلم، «شب یلدا» به طولانی بودن تنهایی «حامد» و طولانی ترین شب سال می تواند اشاره ای داشته باشد.