نمای نزدیک
تعداد بازدید : 7
نگاهی به ۶ شخصیت مهم «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟»
سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» یکی از مهم ترین سریالهای «سروش صحت» به لحاظ شخصیتپردازی است و میتوان درباره تک تک کاراکترهای آن حرف زد. حالا که پخش این سریال به پایان رسیده و کاراکترها برایمان شناخته شدهاند، ویژگیهای مختلف ۶ شخصیت مهم و جذاب آن را بررسی کردیم.
شاهین ربانی
بازیگر: علی مصفا
شخصیت اصلی سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» «شاهین ربانی» بود؛ شخصیتی پر از حفرههای ذهنی، پر از ترس و عذاب وجدان که نه خودش را میشناخت و نه توانایی داشت آن طور که باید با دیگران ارتباط بگیرد. او به خاطر تصادفی که کرده و باعث مرگ عمویش شده نمیتواند خودش را ببخشد و ترسهایش به دیگر احساساتش اجازه رشد نمیدهند. «شاهین» مدام دنبال جلب توجه بود اما شیوه ابراز علاقه و بروز احساسات را بلد نبود؛ به خودش هم دروغ میگفت و واقعیات را آن گونه که تمایل داشت به یاد میسپارد. «شاهین» مثل «حبیب» سریال «لیسانسهها» به هر دختری میرسید علاقهمند میشد اما طوری وانمود میکرد که همه عاشقش میشوند و او علاقهای به آن ها ندارد. بخش مهمی از ماجراهای داستان «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» در ماتریکس ذهن او پیش میرفت. «شاهین» مدام به حفرههای ذهنیاش کشیده و آن جا با مسائلش مواجه میشد.
جلال ربانی
بازیگر: قدرتا... ایزدی
بخش مهمی از بار جذابیت سریال روی دوش شخصیت «جلال» بود؛ پدری با لهجه شیرین اصفهانی که رفتار مهرآمیزی با پدر و دوست پدرش داشت و سر همه چیز با بچههایش کنار میآمد. او به لحاظ روحی و روانی در مقایسه با جوان ترها بسیار سالمتر و باانگیزهتر بود و سعی میکرد با تعریف فیلمها و داستانهای مختلف، راه زندگی را به فرزندانش یادآوری کند. انگار میدانست از زندگی چه میخواهد و مدت زمان مایوس شدنش از یک مسئله، بیشتر از چند ساعت نبود. با کوچک ترین اتفاقی خوشحال میشد و کم پیش میآمد عصبانیتش را بروز دهد. از میان شخصیتهای سریال، بیشتر از همه با خاطرات نوزادی و کودکی تا بزرگسالی او مواجه بودیم.
نیما ربانی
بازیگر: مجید یوسفی
«نیما» در سریال «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» مجموعهای از ویژگیهای مختلف شخصیتهای جذاب سریالهای «سروش صحت» را در خودش جمع کرده بود. یکی از مهم ترین ویژگیهای «نیما» این بود که مدام از سوی نامزدش تحقیر میشد و پشت سر هم بدبیاری میآورد، با این حال اعتماد به نفس زیادی داشت و با این که مدام همه نادیدهاش میگرفتند و مدام خرابکاری میکرد اما سرخورده نمیشد و کماکان این اعتماد به نفس را حفظ میکرد. او به عنوان فردی معرفی میشد که تعهدی به کارش ندارد، مدام رئیسش را قال میگذاشت و از دفتر بیرون میرفت و مدام اخراج میشد.
شهرام ربانی
بازیگر: کاظم سیاحی
«شهرام ربانی» خواننده جمع بود و گمان میکرد همه او را با آهنگ «گلپونه نعناپونه» میشناسند. او «سیروان خسروی» را رقیب اصلی خودش میدانست و به نظرش بیشتر از آن چه باید تحویلش گرفتهاند. «شهرام» از موسیقی درآمدی نداشت، مسافرکشی میکرد و آه در بساط نداشت و همین که «رضا یزدانی» از او خواست که کنارش آهنگ بخواند چنان از خود بیخود شد که گذشتهاش را فراموش کرد. در بخش مهمی از سریال دیدیم که او عاشق «مرجان» است و تمام تلاشش را میکرد تا «مرجان» به او روی خوش نشان دهد اما همین که دو نفر تحویلش گرفتند و کنار «رضا یزدانی» خواند، خلقوخویش عوض شد و پیشنهاد ازدواجش به «مرجان» را فراموش کرد و دیگر حاضر نبود جواب سوالهایش را بدهد. «شهرام» نمونه بارز یک فرد خودشیفته بود که احساسات هیچکسی جز خودش برایش مهم نبود.
گلی
بازیگر: آناهیتا افشار
«گلی» حرصدربیارترین شخصیت سریال بود! «گلی» یک نمونه از افرادی است که تلاشی برای بهبود احوالشان نمیکنند اما گویا فقط همین که از دیگران ایراد بگیرند و سنگ جلوی پای آن ها بیندازند احساس بهتری دارند! «گلی» دلش میخواست مدام در مرکز توجه باشد و همه چیز مو به مو مطابق انتظارش پیش رود و چون می دید چنین اتفاقی نمیافتد مدام در حال بحث و جدل و دعوا بود. یکی از نکات جالب این شخصیت، زوج بازیگری بودن با «نیما» بود؛ کاراکتری بیخیال که به همه چیز بیاهمیت بود و اصلاً نمیدانست باید چطور دل او را به دست بیاورد برای همین هم «گلی» یک روز خوش کنار او نداشت.
رسولی
بازیگر: محمد نادری
«رسولی» رئیس «نیما» بود اما معمولاً همه جا حضور داشت و هر بار یکی از اعضای این خانواده از دستش شاکی بود. او شخصیتی غیرقابل پیشبینی داشت که همین موضوع عامل جذابیتش بود. معمولاً جدی و به اصطلاح عصا قورتداده بود و دلش میخواست ثروت و قدرتش را به رخ همه بکشد، اما به طور ناگهانی رفتارهای عجیبی از خودش نشان میداد. نکته جالب این جا بود که «رسولی» هم مثل «شاهین» در حفرههای ذهنیاش حضور داشت و همیشه از دست «شاهین» فرار میکرد. این نشان میداد که او هم مشکلات ذهنی و روحی زیادی داشت.