صدیقی
آتش انتقام او را کور و وارد بیراهه کرد. روزی در کار زرگری و اوضاعش وفق مراد بود اما در یک بزنگاه در تله یک نارفیق افتاد و راهی زندان شد. همسرش به خاطر زندانی شدن از او جدا شد و مرد به خاطر این ماجرا از زن ها کینه به دل گرفت و وارد یک بازی خطرناک شد. مرد زندانی طعمه هایش را سوار خودرو و با چرب زبانی خود را طلاساز و خریدار سکه و دلار معرفی می کرد و با این ترفند کلاه آن ها را بر می داشت و فرار می کرد. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با یک زندانی 51 ساله از نظر می گذرانید.
چرا زندانی شدی؟
به جرم کلاهبرداری و سرقت و البته زورگیری زندانی شدم.
آیا سابقه کیفری و اعتیاد داری؟
بله، یک بار به خاطر صدور چک بی محل زندانی شدم. البته اعتیاد نداشتم اما تفننی مواد مصرف می کردم.
آیا متاهلی و فرزند داری؟
2 تا فرزند دارم اما از همسرم جدا شده ام. در واقع همسرم بعد از زندانی شدنم درخواست طلاق داد و جدا شد.
شغل ات چه بود و چقدر سواد داری؟
دیپلم ردی هستم و در کار زرگری و طلا سازی بودم. اوضاع مالی ام خوب بود اما سر یک کلاهبرداری به خاک سیاه نشستم.
ماجرای ورشکستگی ات چه بود؟
من در کار فروشندگی طلاجات و دلار بودم. اوضاع مالی خوبی داشتم تا این که روزی یکی از هم صنفی هایم که به او اعتماد داشتم به من پیشنهاد انجام کاری را داد. من بدون فکر طلاها را در اختیارش گذاشتم، در واقع به او فروختم. اما بعد از چند روز متوجه شدم او با طلاها فرار کرده و به خارج از کشور رفته است. سر این ماجرا چک هایم برگشت خورد و به زندان افتادم.
دلیل جدایی همسرت از تو چه بود؟
بعد از این که به خاطر بدهی به زندان افتادم، بدجور تحت فشار روحی و روانی بودم و فکرم مدام درگیر بدهی و طلبکارها بود و اصلاً فکرش را نمی کردم که همسرم در چنین موقعیتی بخواهد از پشت به من خنجر بزند. در زندان دادخواست طلاق همسرم به دستم رسید، بدجوری به هم ریختم و بدون معطلی درخواستش را قبول کردم و طلاقش دادم.
بعد از آزادی از زندان چرا به سمت کلاهبرداری رفتی؟
بعد از این که با فروش خانه و خودرویم رضایت شاکیان را جلب کردم و از زندان آزاد شدم هر جا رفتم کسی حاضر نشد به خاطر سابقه کیفری ام به من کار بدهد چون در صنف زرگری اعتماد حرف اول را می زند. از طرفی 2 فرزند دانشجو داشتم که هزینه آن ها بالا بود و برای همین مسیر خلاف را انتخاب کردم.
چرا فقط از خانم ها کلاهبرداری می کردی؟
به خاطر کینه ای که از خانم ها داشتم، دست به این کار زدم. زمانی که در بدترین دوران و لحظات زندگی ام در زندان بودم، همسرم به جای کمک از پشت به من خنجر زد و با گرفتن طلاق من را تنها گذاشت. شاید اگر بیرون از زندان همسرم با من این کار را می کرد، زیاد از او دلخور نمی شدم، سر این ماجرا خیلی کینه به دل و تصمیم گرفتم از خانم ها انتقام بگیرم.
نحوه کلاهبرداریت از زنان چطور بود؟
روزها به بهانه مسافرکشی در خیابان ها دور می زدم و در مسیر هر خانمی را که می دیدم، برایش بوق می زدم. اگر او دست بلند می کرد، سوارش می کردم. البته من به آن ها نمی گفتم مسافرکش هستم و خودم را طلاساز و فروشنده ارز و دلار معرفی می کردم. تعدادی از خانم ها بعد از شنیدن حرف هایم می گفتند مجرد هستند به همین دلیل شماره های مان را رد و بدل می کردیم. روز بعد به بهانه آشنایی بیشتر با طعمه ام به یک رستوران شیک می رفتم تا سر شام یا ناهار او را فریب دهم. به فریب خوردگان پیشنهاد می دادم چون در کار دلار و فروشندگی طلاجات هستم، هر مبلغی را که در اختیارم بگذارند، حدود یک و نیم برابر آن را در عرض چند روز به آن ها باز می گردانم. اغلب خانم ها طمع می کردند و در تله من می افتادند. به خاطر این که اعتمادشان به من بیشتر شود، شمش و طلای بدلی را که در خودرو داشتم به عنوان ضمانت به آن ها می دادم تا بعد از این که پول یا طلای شان را با مبلغ اضافی برگرداندم، آن ها را به من پس دهند. بعد از گرفتن پول نقد یا طلا از مال باختگان ناپدید می شدم و دیگر پاسخگو نبودم. البته برخی ها طلاهای شان را به من می دادند تا بعد از تعمیر بازگردانم اما این امر اتفاق نمی افتاد. البته روزی بعد از این که یک خانم را سوار کردم، با چرب زبانی و تعریف و تمجید خواستم طلاهایش را از چنگ اش در بیاورم اما او فریب نخورد و به ناچار او را به یک خیابان خلوت بردم و با توسل به زور طلاهایش را گرفتم و پا به فرار گذاشتم.
چه توصیه ای برای فریب نخوردن خانم ها دارید؟
از خانم ها می خواهم به هیچ وجه فریب الفاظ زیبا و ظاهر دیگران را نخورند و اعتماد بی جا نکنند. من مقصر بودم اما برخی خانم ها هم بی تقصیر نبودند چون طمع و به موقعیت اجتماعی دروغین من نگاه می کردند تا شاید با ازدواج با من به آرزوهای شان برسند اما این ها خیال واهی بود.