صدیقی- حریفانش روی رینگ در مقابلش حرفی برای گفتن نداشتند و در کمترین زمان از صحنه رقابت حذف می شدند. مشت زن حرفه ای و مربی باشگاه بود و سکوهای قهرمانی کشور و آسیا را مدتی فتح کرد اما در یک بزنگاه مشت بر گیج گاه خود و زندگی اش فرود آورد و با اعتیاد از بلندای افتخار و قهرمانی به خواری کشیده شد. می گوید: تحصیلات عالیه دارد و برای خودش اعتباری نزد فامیل و دوستانش داشت اما در یک اتفاق تلخ با از دست دادن جگر گوشه اش از رینگ ورزش خارج و در باتلاق افیونی گرفتار شد ودر نهایت از قهرمان آسیا به یک دزد مبدل گشت. در ادامه گفت و گوی خبرنگار ما را با قهرمان دیروز آسیا و سارق و زندانی امروز می خوانید.
به چه جرمی در حبس هستی؟
به جرم سرقت تجهیزات مخابراتی دستگیر وزندانی شدم.
آیا اعتیاد و سابقه کیفری داری؟
اعتیاد داشتم اما سابقه کیفری نه. اولین بارم بود که دست به سرقت می زدم.
آیا متاهل هستی و فرزند داری؟
2 فرزند داشتم. دخترم فوت کرد، در واقع به خاطر دوستی خیابانی خودکشی کرد و الان یک پسر دارم.
شغل و تحصیلاتت چه بود؟
مربی بوکس و در باشگاهی مشغول به کار بودم. فوق لیسانس تربیت بدنی دارم اما همه زحماتم را برباد دادم.
چرا به سراغ اعتیاد رفتی؟
تا قبل از این که دخترم فوت نکرده بود، با دود میانه ای نداشتم. ورزشکار بودم و زندگی بر وفق مرادم بود. دخترم 13 ساله و کم کم به خاطر مشغله کاری خودم و همسرم و کمبود محبت وارد بیراهه دوستی خیابانی شد. بعد از آن هر چقدر سعی کردم، او را به راه درست برگردانم اما فایده ای نداشت. مدام از خانه فرار می کرد و با یک پسر غریبه در ارتباط بود. تا این که دخترم فریب دوست خیابانی اش را خورد و دست به کار خطرناکی زد و به زندگی اش پایان داد. بعد از فوت دخترم زندگی و اعصابم به هم ریخت و دیگر آدم سابق نشدم. برای تسکین دردهایم و رهایی از این واقعه تلخ به مواد پناه بردم که همین ماجرا من را در منجلاب فرو برد.
مربی باشگاه بودی چرا دست به سرقت زدی؟
بعد از این که اعتیاد پیدا کردم، همه چیز از مدار درست خارج شد. بی نظم و پرخاشگر شدم چون ورزش با مواد میانه ای نداشت و تمرکز بالایی می خواست برای همین کم کم از باشگاه رانده و بیکار شدم. به خاطر پرکردن جای خالی دخترمان تصمیم گرفتیم صاحب یک فرزند دیگر شویم که خدا به ما یک پسر داد. بعد از تولد او اوضاع مالی ام به هم ریخت و حتی از عهده تامین هزینه شیرخشک و پوشک آن بر نمی آمدم. از طرف دیگر هزینه اعتیادم بالا رفته بود و کسی حاضر نبود به من پول قرض دهد.
یکی از دوستانم که در کار سرقت تجهیزات مخابرات در شهرهای بزرگ مثل تهران بود، پیشنهاد همکاری داد و من هم چون مغزم درست کار نمی کرد و بیکار بودم قبول کردم وبا او راهی تهران شدم. هر بار پس از سرقت مدتی نزد خانواده ام برمی گشتم و بعد از ته کشیدن پول ها دوباره به سراغ سرقت می رفتم.
موقع سرقت همدست داشتی؟
اکثر سرقت ها گروهی بود. چون تنهایی کاری از دست کسی بر نمی آمد. گروه مان اغلب 4 نفره بود و مدام با خودرو مقابل کیوسک و دکل های مخابراتی می رفتیم و با تخریب قفل جعبه های مخابراتی در یک بزنگاه باتری و بردهای آن ها را به یغما می بردیم.
اموال سرقتی را چه کار می کردید؟
بعد از سرقت تجهیزات مخابراتی آن ها را به چند مالخر که از قبل می شناختیم، می فروختیم. چون به پول احتیاج داشتیم مجبور بودیم اموال سرقتی را به نصف قیمت یا کمتر به مالخر بفروشیم و از طرفی جا برای نگهداری کابل و سایر اجناس سرقتی نداشتیم و سریع به هر قیمتی آن ها را می فروختیم.
چند بار دست به سرقت زدید؟
در طول حدود یک سال بیش از 50 بار دست به سرقت زدیم و در نهایت روزی حین سرقت دستگیر و روانه زندان شدیم.
پول اموال سرقتی را چه کار می کردی؟
پول حرام اصلا برکت ندارد. همه پول ها را یا خرج دکتر و دارو یا خرج مواد و رفیق بازی می کردم و خیری از پول ها ندیدم.
خانواده ات بعد از زندانی شدنت چه کار کردند؟
زندگی ام رو به نابودی رفت. دخترم با فوتش ما را داغدار کرد و الان با زندانی شدنم همسرم حاضر نیست به زندگی با من ادامه بدهد. دلم برای پسر خردسالم تنگ شده اما شرمسار هستم. ورزشکار بودن بدجوری مرا مغرور کرد و به زمین زد. فکر می کردم چون ورزشکار و نایب قهرمان آسیا هستم، هر کاری را می توانم انجام و مشکلات را مثل حریفان روی رینگ شکست دهم اما اشتباه کردم و غرورم باعث شد به گیج گاه زندگی ام مشت بزنم و از هستی ساقط شوم.