حیدرزاده
عشق به امام حسین(ع) و شور حسینی با فرا رسیدن ماه محرم چندین برابر می شود و شور و اشتیاق عاشقان و ارادتمندان به امام حسین(ع) که یک سال را برای آمدن محرمی دیگر و عزاداری گذرانده اند، بیشتر می کند.
اگرچه با آمدن مهمان ناخوانده ای به نام کرونا، محرم امسال مانند سال های گذشته نخواهد بود اما عاشقان امام حسین(ع) در هیئت ها، حسینیه ها، تکایا و مساجد با رعایت پروتکل های بهداشتی تلاش می کنند بدون این که مشکلی ایجاد شود مراسم عزاداری دهه اول محرم و سالار شهیدان را به نحو احسن و حتی پرشورتر از گذشته برگزار کنند.
نوحه خوانی
اشتیاق جوانان برای شرکت در مراسم دهه اول محرم از همان گذشته تاکنون حفظ و سنگ تمام گذاشتن برای این آیین معنوی سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است به طوری که جوانان دیروزی از روزهایی می گویند که برای کمک به بزرگ ترها، آستین های شان را بالا می زدند و هر کاری از دست شان بر می آمد انجام می دادند.یکی از آن ها «عزیزی» است که با به خاطر آوردن آن روزها می گوید: با توجه به این که صدایم برای نوحه خوانی به قول دوستانم صاف و زلال بود تشویق شدم ایام محرم در مسجد روستای مان نوحه بخوانم. او با اشاره به این که در قدیم بلندگوها را قبل از فرارسیدن ماه محرم تعمیر می کردند، می افزاید: گاهی اوقات بلندگو وسط کار خراب می شد و باید صدای مداح یا نوحه سرا آن قدر رسا و بلند بود که این نقص را جبران می کرد.
بساط حلیم
«بجنوردی» یکی از بانوان سالمند دوران کودکی اش را مرور می کند؛ آن ایامی را که در ماه محرم دل توی دلش نبود، چادر گل گلی اش را سرش می کرد و همراه مادربزرگش به مسجد محله می رفت. به قول خودش در «بالا خانه» مسجد که برای زنان در نظر گرفته شده بود، قدبلندی می کرد تا از پشت نرده ها، سینه و زنجیر زنی مردان را تماشا کند. بعد بساط حلیم در این مسجد کوچک کاهگلی پهن می شد و او و دوستانش کاسه های روحی را که از شدت داغ بودن دست شان را می سوزاند، می گرفتند.
آماده کردن مساجد برای ماه محرم
«وطنی» یکی دیگر از شهروندان بجنوردی هم با اشاره به این که یک هفته قبل از ماه محرم ما زنان همسایه چادرهای مان را به کمرمان می بستیم و مسجد را آب و جارو می کردیم، می گوید: آن زمان جارو برقی نبود، ابتدا روی فرش های مسجد را که بیشترشان گلیم یا نمد بودند با جاروی خیس آب می پاشیدیم و سپس آن ها را جارو می کردیم.
همدلی و هم نوایی
حال و هوای شهر از نظر «محمدی» این شهروند میانسال، اگرچه در ایام محرم برای سوگواری سالار شهیدان مملو از حزن و اندوه بود اما همدلی و هم نوایی در این ماه بین مردم موج می زد. دستگیری از نیازمندان، کمک کردن به یکدیگر و گرفتن گوشه کارهای حسینیه از سوی هر یک از اهالی مثال زدنی بود. او که بیش از هفتاد سال دارد، به نذورات مردم اشاره می کند و می افزاید: سر سفره شام که پس از عزاداری در مسجد پهن می شد، فقیر، غنی، پیر و جوان در کنار یکدیگر می نشستند و همین امر موجب دوستی و صمیمیت می شد.
فطیر پزی
به گفته یکی دیگر از شهروندان بجنوردی، پختن فطیر، قتلمه و حلوا توسط بانوان در ایام محرم و پخش کردن آن ها به عنوان نذری در بیشتر محله ها دیده می شد.
پا بوسی امام هشتم(ع)
«حسینی» یکی دیگر از شهروندانی است که با یادآوری حال و هوای بجنورد قدیم در ایام محرم به فعالیت خود در هیئت ها و احساس معنوی و روحانی که در او ایجاد می شد، اشاره می کند و با بیان این که هر چه دارم از امام حسین(ع) دارم، می افزاید: یکی از مهم ترین کارهایی که هیئت ها انجام می دادند آماده شدن برای اعزام عزاداران به مشهد مقدس به مناسبت چهل و هشتم بود و همه هر چه در چنته داشتند می گذاشتند تا عزاداری در شأن سالار شهیدان برگزار شود.
او ادامه می دهد: در مشهد در حسینیه جمع می شدیم، عزاداری می کردیم، به پابوسی امام رضا(ع) می رفتیم و به جوانانی که همراه ما بودند توصیه می کردیم راه ما را ادامه دهند.
سیاه پوش کردن حسینیه ها
«قاسم مهرنیا» پیر غلام بجنوردی هم نقبی به خاطرات جوانی خود در ایام محرم آن سال ها می زند؛ خاطراتی که گویا با شنیدن آن ها فیلم کوتاهی را از نظر می گذرانید. او از تدارک دیدن برای برپایی مراسم دهه اول محرم و هیاهوی مومنانی که تلاش می کردند مراسم آبرومندانه ای را به یاد سید الشهدا (ع) برگزار کنند و از او شفاعت بخواهند، می گوید. به گفته این مداح اهل بیت(ع)، چند روز به ماه محرم مانده بود، هیئت ها در محله ها، همسایه ها و اعضای خودشان را دعوت و نظرخواهی می کردند و در همان جا کمک های مردمی برای برگزاری مراسم دهه اول محرم جمع آوری می شد. پس از آن حسینیه را گردگیری و نظافت می کردند، اگر به رنگ نیاز داشت انجام می دادند و آن را سیاه پوش می کردند.
او می گوید: مراسم عزاداری از اول ماه محرم در حسینیه ها شروع می شد و قبل از اطعام، واعظ می آمد و در مورد محرم مرثیه ای را می خواند و عزاداران سینه می زدند. معمولا مرسوم بود از شب هفتم محرم، هیئت ها دسته روی می کردند و به هیئت های دیگر می رفتند و عزاداری می کردند، تا شب تاسوعا برنامه این گونه بود.او می افزاید: هیئت ها در روز تاسوعا از مقابل هیئت خودشان حرکت می کردند و به سوی مساجد می رفتند و در مسجد جامع مرتضوی مجلس شان را ختم می کردند. بعد به سمت حسینیه خود می رفتند و پذیرایی(ناهار) می شدند، غروب که شب عاشورا بود در حسینیه ها در یک محل شمع روشن می کردند و مردم اگر نذری داشتند کمک می کردند. بعد از شام به طرف امامزاده سلطان سید عباس(ع) می رفتند، عزاداری می کردند و بعد به سمت حسینیه خود بر می گشتند.
تصویرسازی روز عاشورا
او خاطرنشان می کند: در زمان های قدیم که ما جوان بودیم در هیئت ها شبیه خوانی هم بود و به شکل دسته روی آن را انجام می دادند. آن زمان بجنورد 7 حسینیه داشت. روز عاشورا هیئت ها به سمت امامزاده دسته روی می کردند، شبیه خوان ها سوار بر اسب و اولیا خوانها با لباس سبز، اشقیا خوان ها با لباس قرمز و عده ای هم با لباس سفید و زرد بودند. او اضافه می کند: زمانی که هیئت ها به امامزاده می رسیدند، مکان های گودی در آن جا بود که سینه زنی و نوحه خوانی در آن مکان انجام می شد بعد نوبت به شبیه خوانی می رسید و در عرض 3 ساعت ماجرای عاشورا را از زمانی که اتفاق افتاد از شهادت حر تا امام حسین(ع) نشان می دادند.
او می گوید: در سومین روز شهادت امام حسین(ع) هیئتها به شکل متحد حرکت می کردند، یک عده در جلوی هیئت های سینه زنی و زنجیر زنی، بیل و کلنگ دست شان بود و لباس عربی پوشیده بودند و طایفه بنی اسد را نشان می داد که برای کفن و دفن شهدا می رفتند. این هیئت به یکی، 2 مسجد می رفت و برنامه شان در مسجد جامع تمام می شد تا روز اربعین.
این خادم حسینی اظهارمی کند: در روز اربعین، مراسم سینه زنی به شکل متحد در می آمد و به مسجد حاج آقا مرتضوی می رفتند و با توجه به این که عزاداران باید برای مراسم چهل و هشتم و رفتن به مشهد مقدس آماده می شدند، مرحوم آیت ا... مرتضوی در مورد شهادت امام حسن(ع)، امام رضا(ع) و رحلت پیامبراکرم(ص) صحبت و مردم را برای اجرای برنامه های پایان ماه صفر تشویق می کرد و به این ترتیب هیئت ها برای عزاداری پایان ماه صفر آماده می شدند.
«مهرنیا» می افزاید: هیئتی ها معمولا 26 یا 27 صفر به مشهد می رفتند، آن زمان 7 تا هیئت بیشتر نداشتیم و در قالب هیئت متحده حسینی شهرستان بجنورد با 15، 16 و گاهی 20 اتوبوس به مشهد می رفتند و در حسینیه بزازها اقامت می کردند و بعد از این که عزاداری تمام می شد به بجنورد باز می گشتند.