یوسف صدیقى
آفتاب به میانه آسمان رسیده و همهمه ای برپاست. موتورسیکلت هایی سکوت محله را می شکنند و سرازیر بوستان می شوند. صدای سرفه های ممتدشان فضای پارک را پر کرده است و خس خس سینه های شان به گوش می رسد. به خاطر استشمام هوای پاک پا در بوستان نمی گذارند بلکه برای آلوده کردن ریه های شهر و شش های خود وارد این محل می شوند. این بوستان در محله ای خوش آب و هوا قرار دارد که بیشتر ساکنانش را افراد متمول تشکیل می دهند؛ پارک مستطیل شکلی که به خاطر توپوگرافی اش محلی امن برای جولان برخی نوجوانان و جوانان هپروتی شده و صدای اهالی و همسایگان را درآورده است.
انگار این جا درختان هم مانند خانواده ها ناراحتند! گفته می شود برخی خرده فروشان مواد و معتادان لای برخی درختان که شاخ و برگ زیادتری دارند بسته های مشخصی از مواد را جاسازی می کنند؛ گویا درختان «تریاکی» شده اند!
سیگار بر لب ها
روز و شب ندارد و هر موقع که بخواهی می توانی این هپروتی ها را داخل پارک ببینی که در حال به اصطلاح فضانوردی هستند. زندگی اهالی محله و زن و بچه ها را با ترس و استرس عجین کرده اند و گویی حتی پرندگان هم از دست آن ها خسته شده اند و شکواییه دارند. ظهر یکی از روز های گرم تابستان که کرونا تخت گاز در حال تاخت و تاز است وارد یک خیابان در یکی از محله های هسته مرکزی شهر می شوم. بوستان مد نظر از دو طرف شرق و غرب به خیابان اصلی راه پیدا می کند. در بدو ورود صدای سرفه های خشکی را می شنوم که از سینه تعدادی از جوانان که سیگار بر لب دارند بیرون می آید. قاه قاه می خندند و با یکدیگر صحبت می کنند بدون این که متوجه نگاه های سنگین رهگذران باشند. مدام به سیگار پک می زنند و دود ناشی از آن را حلقه کنان از بالای شانه های شان به هوا می فرستند تا سهمی در آلوده کردن هوای این روزهای شهر داشته باشند.
استعمال مواد جلوی چشم رهگذران
اما این تمام ماجرا و حقیقت نیست بلکه اصل داستان، گروهی دیگر از به اصطلاح فضانوردانی هستند که پا را فراتر گذاشته اند و در روز روشن و در حضور چشم های رهگذران مشغول استعمال شیشه و کریستال اند. گروهی حدود 10 نفر از جوانان که اغلب سن شان بین 17تا 22 سال است مشغول استعمال تریاک، شیشه و کریستال هستند و مدام سر مصرف کم و زیاد آن به هم چشم غره می روند. صحنه ای دردناک را در داخل بوستانی که باید محلی برای تفریح و شادابی جوانان و خانواده ها باشد به تماشا گذاشته اند و انگار از کسی هم ابایی ندارند. افرادی که قصد ورود به بوستان برای برطرف کردن خستگی ناشی از مشکلات روزمره شان را دارند با دیدن هپروتی ها خیلی زود با غرولندهای زیر لبی و تکان دادن سر به نشانه تاسف از صحنه دور می شوند.
دورهمی های دودی
دورهمی هایی روزانه از سوی تعدادی پسر جوان و نوجوان نه برای رفع خستگی بلکه برای نشئگی و ساعاتی معلق شدن در فضا و رویا در داخل بوستان برپا و مایه عذاب اهالی می شود؛ نوجوانانی که از تیپ و ظاهرشان پیداست که از خانواده های مرفه هستند و گویی دغدغه ای جز مصرف مواد توهم زا ندارند تا اوقات خود را این گونه تلف کنند. پارک را قرق کرده اند و آن قدر راحت در این پارک به ظاهر به نام خانواده ها اما به کام هپروتی ها مواد توهم زا مصرف می کنند که آدم تعجب می کند و با خود می گوید که شاید این مکان جزو شهر نیست! به غیر از دورهمی کریستالی ها، شیشه ای ها و تریاکی ها دورهمی سیگاری ها که با فاصله معناداری از هم ایستاده اند دیدنی است. مدام «سیگاری» در بین جوان ها در حال چرخیدن و دست به دست شدن است و هر یک با پک زدن آن را به بغل دستی خود می دهد تا همه کهکشان های خیالی را پیمایش کنند. جدا از خطرات مصرف مواد توهم زا خطری مهلک تر به نام «کرونا ویروس» جوان ها را تهدید می کند که با استفاده مشترک از «سیگاری» خیلی راحت در دام این هیولا می افتند اما این خطر اصلاً به چشم مصرف کنندگان مواد توهم زا نمی آید.
سلب آسایش از ساکنان
همسایه های بوستان هم دل پری از این ماجرا دارند. یکی از ساکنان می گوید: مدتی است دیگر اهل خانواده طی روز در ساعات خاصی جرئت پا گذاشتن در داخل پارک را ندارند. از روزی که افرادی سرازیر این پارک شدند استعمال انواع مواد هم در این مکان زیاد شد. هر چند وقت یک بار ماموران سری به این پارک و دورهمی این قشر هپروتی و مزاحم را به هم می زنند اما بعد از گذشت مدتی دوباره همان آش است و همان کاسه.
وی اضافه می کند: وقتی جوان ها و پسرهای کم سن و سال را در حال استعمال مواد توهم زا می بینم دلم می شکند و افسوس جوانی آن ها را می خورم که چطور روزهای طلایی شان را این گونه آتش می زنند.مدام پسرهای جوان در حال رفت و آمد به داخل پارک هستند و اصلاً گذشت زمان برای شان معنا ندارد. افرادی در بیرون از بوستان به همراه کودکان شان پشت دیوارها محو تماشای از خود بی خود شدن ها، نشئگی و حرکات نابهنجار هپروتی ها هستند و از شدت تاسف سری تکان می دهند و برای منحرف کردن دید کودکان شان مسیر را عوض می کنند و به راه خود ادامه می دهند. آفتاب همچنان با گرمای خود عرق شرکت کنندگان در دورهمی را درمی آورد اما آن ها بی توجه به این موضوع گرم سیر و سیاحت در کهکشان های خیالی خود هستند و معلوم هم نیست که چه زمانی از آسمان توهم خود سقوط می کنند و از هستی ساقط می شوند. آن چه در این میان اهمیت دارد توجه بیشتر برخی خانواده ها به خصوص خانواده های متمول به فرزندان خود است که با در اختیار گذاشتن انواع امکانات بدون حسابرسی راه را برای جولان آن ها با دوستان ناباب باز می کنند تا در ازای خوشی کاذب چند دقیقه ای عمر و جوانی خود را هدر دهند.