نازلی حیدرزاده
دستی زمخت از لای پنجره بیرون می آید، پول را از دست پشت پنجره می گیرد و درکمتر از 5 ثانیه بعد، بسته کوچکی را درون همان دست دراز شده می گذارد. آن طور که همسایه ها می گویند این پنجره زمستان و تابستان نمی شناسد؛ پنجره ای که در تمام فصل ها باز است.
پنجره معروف
در پیچ کوچه، داخل خودرو نشسته ایم و از فاصله نزدیک، به این پنجره که به گفته راننده از سال ها قبل بسیار معروف است زل زده ایم. رفت و آمد در این کوچه که یکی از صدها کوچه حاشیه شهر است تا حدودی بالاست. هر کس گذرش به این جا می افتد معلوم است برای چه آمده؛ انواع مواد مخدر همین جاست، پشت همین پنجره معروف و کافی است فقط اسمش را ببری و مبلغ اش را پرداخت کنی، چند ثانیه دیگر آن را در کف دستت خواهی داشت!
این جا کسی به تو با شک نگاه نمی کند. نیاز نیست لباس هایت مانند کارتن خواب ها و قیافه ات مثل معتادان باشد. در و دیوار این کوچه، از همه قشرها با همه نوع شکل و شمایل را به خود دیده است، پس می توانی بنشینی و نظاره گر آن هایی باشی که به راحتی و حتی در روز روشن برای تهیه مواد مخدر خود به این جا مراجعه می کنند.اگر چه این محله در دل شهر نیست اما خیلی از مراجعه کنندگان به آن، از دل شهر آمده اند تا به قول خودشان دوای دردشان را از این مکان تهیه کنند؛ البته بعضی از آن ها که محدودیت و البته پول بیشتری دارند، مواد مخدر را بیش از نیازشان می خرند تا کمتر مراجعه کنند.
سریع آمد و رفت
نزدیک ظهر و هوا در حال داغ شدن است که خودرویی ته کوچه پیدا می شود، دو دختر بسیار جوان روی صندلی های عقب نشسته و سرشان را پایین انداخته اند تا کمتر در معرض دید باشند. راننده که پسر جوان تری است از خودرو پیاده می شود و بعد از این که مکث کوتاهی می کند خودش را به سرعت به همان پنجره باز می رساند و با سرعت بیشتر آن جا را ترک می کند. کسی به جز ما رفت و آمدهای این کوچه را نمی پاید و توزیع مواد مخدر در این کوچه آن قدر طبیعی است که جرئت نمی کنیم به همسایه ای که تازه از راه رسیده و در حال باز کردن در منزل است نزدیک شویم و گپ و گفتی داشته باشیم. گویی این جا همه یک رنگ هستند و هر کس هم وارد این جا میشود جزو همان قماش محسوب می شود پس ترجیح می دهیم هنوز بیشتر انگشت نما نشده ایم این کوچه را ترک کنیم.
دست خالی برنمی گردید!
بوی فاضلاب پخش شده در کوچه پشتی، حاصل شست و شوی قالیچه ای است که توسط بانویی لگد مال شده و حالا با کمک پسر بچه اش در تلاش است آن را روی دیوار کوتاه منزل شان پهن کند تا به گفته خودش آبش کشیده شود و بعد آن را روی ایوان پهن کند تا خشک شود. او درباره وضعیت فروش مواد مخدر در این محله می گوید: کوچه ای که الان از آن جا می آیید قلب فروش مواد مخدر در این محله است و از هر نوعی که بخواهید در آن جا می توانید پیدا کنید. امکان ندارد دست خالی برگردید، خودتان بروید امتحان کنید و به طور شانسی اسم ماده مخدری را ببرید، خواهید دید در کمتر از چند ثانیه برای تان فراهم می کنند.
او که از زندگی در این محله دل خوشی ندارد، به همسر معتاد خود اشاره می کند و ادامه می دهد: بارها از زندگی در این مکان به دلیل رفت و آمد افراد خلافکار و بیگانه گلایه کرده و از همسرم خواسته ام این جا را اجاره دهیم و در جای دیگری ساکن شویم اما او به این دلیل که مواد مخدر مورد نیازش دم دستش است، زیر بار نمی رود.
او با بیان این که صاحبان برخی خانه های این محله، خرده فروش هستند، از مسئولان انتظار دارد با شناسایی این افراد و دستگیری شان، جلوی فعالیت آن ها را در شهر بگیرند زیرا به گفته او بسیاری از این افراد با تهیه مواد مخدر، در معابر شهر و پارک ها تردد می کنند و به شکل خیلی حرفه ای مواد مخدر را به فروش می رسانند.او خاطرنشان می کند: گاهی خرده فروشان با شنیدن صدای مانور ماموران برای پاک سازی محله ها از قاچاقچیان مواد مخدر، درون سوراخ های شان پنهان می شوند به خصوص وقتی می شنوند یکی از همکاران شان دستگیر شده است، تا مدتی آفتابی نمی شوند اما از آن جایی که درآمدشان فقط از راه فروش مواد مخدر است، بعد از این که آب ها از آسیاب افتاد دوباره کارشان را از سر می گیرند.
سیاه و سفید
این جا گویی زمان به عقب برگشته است، همه چیز سیاه و سفید است و نه خورشید طلایی رنگ پاشیده و نه درختی وجود دارد که با برگ هایش، به محیط کمی رنگ سبز ببخشد. یکی دیگر از محله های حاشیه شهر که جای پای قاچاقچیان را از سال های گذشته با خود به همراه دارد، درد می کشد از جا به جایی مواد افیونی که دامن برخی خانواده ها را آلوده کرده است.
خانه هایی به زور سرپا ایستاده اند تا پناهی باشند برای صاحبان شان و کسی چه می داند شاید بعضی از آن ها حتی یک صاحبخانه سالم نیز ندیده اند و هر کس که آمده و رفته، اعتیاد داشته یا فروشنده مواد بوده است.این جا هم افراد ناشناس که بیشترشان راکب موتورسیکلت هستند در رفت و آمد هستند، در یکی از خانه ها را می زنند، بعد از رد و بدل کردن جنس، می روند تا زمانی که خماری فشار بیاورد و دوباره دست به جیب شوند و مواد مخدرشان را از این جا تهیه کنند.کمی آن طرف تر 3 پسر بچه به دنبال توپ می گردند؛ فارغ از دنیایی که بزرگ ترهای شان در این محیط برای آن ها تدارک دیده اند. با خود فکر می کنم، می توان کودکی فروشندگان مواد مخدر را در این جا هم دید!
شغل موروثی!
یکی از ساکنان این محله از خانه کاهگلی اش بیرون می آید و درباره وضعیت آلودگی این منطقه از نظر فروش مواد مخدر می گوید: بیشتر اهالی این جا مصرف کننده یا فروشنده مواد مخدر هستند.
او به یکی از خانه ها اشاره و اضافه می کند: همسایه ما خانوادگی مواد می فروشند و گویی شغل شان موروثی است زیرا پدربزرگ شان نیز که تا چند سال قبل زنده بود مواد مخدر می فروخت.
به گفته او، مشتریان این خانه شب و روز نمی شناسند، حتی نیمه های شب نیز برای تهیه مواد مراجعه می کنند و موجب سلب آرامش همسایه ها می شوند.
نگرانی برای آینده کودکان
یکی دیگر از ساکنان هم با ابراز نگرانی از آینده کودکانی که در این محله زندگی می کنند، می گوید: خرید و فروش مواد مخدر در این جا آن قدر طبیعی شده است که فرزندان مان با دیدن بسته های موادی که رد و بدل می شود تعجب نمی کنند و هر چه برای شان توضیح می دهیم و هوشیارشان می کنیم بی فایده است.
او می افزاید: زمانی که مدارس باز بود موضوع اعتیاد و قاچاق مواد مخدر در این محله را با مدیر مدرسه فرزندم مطرح کردم اما او گفت که از دست ما کاری بر نمی آید و باید نیروی انتظامی را در جریان قرار دهید.
او با اشاره به این که مناطق محروم و حاشیه شهر بیشترین آلودگی را از نظر مواد مخدر دارند، ادامه می دهد: پاک سازی محله ها از فروشندگان مواد مخدر باید به شکل ماهانه انجام شود تا افرادی که از این طریق امرار معاش می کنند این قدر خوش خیال نباشند و فکری به حال خود کنند تا افرادی مانند ما که خانواده سالمی هستیم و به دلیل درآمد پایین حاشیه نشین شده ایم در مناطق آلوده زندگی نکنیم.
فروش مواد مخدر، مثل نقل و نبات
پاتوق مشتریان مواد مخدر، که برخی از آن ها مصرف کننده و برخی نیز فروشنده سیار مواد مخدر هستند، سوپرمارکتی در یکی دیگر از محله های حاشیه شهر است؛ مغازه ای کوچک که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد در آن وجود دارد که مهم ترین آن، تریاک است.
دیو افیون، مشتری پر و پا قرص این جاست و به گفته یکی از رهگذران، صاحب این مغازه برای پنهان کردن شغل اصلی اش که همان فروش مواد مخدر است این مغازه را برای خود راه انداخته تا کارش خیلی تابلو نباشد.
او می گوید: فروش مواد مخدر در این مغازه مثل نقل و نبات است و حتی برخی والدین، فرزندشان را برای تهیه مواد مخدر به این مغازه می فرستند و البته بعضی ها نیز حساب دفتری دارند و هر وقت پول دست شان بیاید تسویه حساب می کنند.
صحبت های راننده همراهم را که در یک تاکسی تلفنی کار می کند مرور می کنم؛ او که بارها مسافرانی را از داخل شهر به این گونه محله ها رسانده و دوباره به مبدأ بازگردانده و بعدها متوجه داستان شده، معتقد است که برخی محله های حاشیه بجنورد از نظر فروش مواد مخدر بیشتر آلوده هستند و باید بیشتر بر آنها نظارت شود تا امکان دسترسی آسان افراد به این مواد خانمان سوز از بین برود.
بستن پنجره
آن طور که دکتر «محمدعلی شجاعی»، استاندار خراسان شمالی روز یک شنبه در شورای هماهنگی مبارزه با مواد مخدر استان اعلام کرده بود آمار شیوع اعتیاد در استان بر اساس آنالیز جمعیتی شهری، روستایی و محله ای تهیه شده است.
بر اساس سند پیشگیری از اعتیاداستان و آمار و ارقام مربوط به آنالیز جمعیتی، برنامه جامع عملیاتی تا ۱۵ روز آینده ابلاغ می شود.
به گفته او، متوسط شیوع اعتیاد دراستان ۱۱,۵۸ درصد است، ضمن این که شیوع اعتیاد در مناطق روستایی ۱۴ درصد و بالاتر از مناطق شهری است. البته او در این جلسه تاکید کرده که باید محله به محله گزارش اقدامات داشت و از کلی نگری پرهیز کرد.
به گفته او، اعتبارات دستگاه های اجرایی استان در مبارزه با مواد مخدر باید جمع بندی و در یک طرح جامع هزینه شود.
حالا باید دید آیا برنامه ای برای بستن پنجره هایی که مواد مخدر از طریق آن ها بین افراد رد و بدل و به راحتی توزیع می شود وجود دارد یا باید منتظر گشوده شدن پنجره های بیشتر به سوی تاریکی باشیم؟