مسافران قطار بهشت
سلام بر شب زیبای قدر تا سحرش
قطار باغ بهشت است و باز مانده درش
به سمت و سوی دلم آمده است و سوزن بان
فرشته ای است که قرآن گرفته روی سرش
صدا از آینه و سنگ در نمی آید
کسی که غرق تو باشد نمی رسد خبرش
شبی است روزتر از صد هزار سال و دریغ
از این دلی که در این شب شکسته بال و پرش
سیاه نامه تر از خود... تو آبرو دادی
خودت مریز، خودت جمع کن، خودت بخرش
بگیر دست زمین را، زمانه تلخی است
ببر زمین و زمان را به سمت خوب ترش
کجاست آن که به تقدیر خلق آگاه است
سلام و عرض ارادت، به ساحت نظرش
مسافران قطار بهشت در شب قدر
دعا کنید که او باز گردد از سفرش
نغمه مستشار نظامی
بوسه بر پیشانی
سرچشمه فیض، روح ربانی تو
دریای فتوت، دل توفانی تو
با دست نبی رقابتی داشت مگر
آن تیغ که بوسه زد به پیشانی تو
سیدحسن حسینی