قیچی دخالت خانواده ها روی زندگی مشترک زوج جوان
صدیقی
زندگی مشترک زوج جوان که مدام با دخالت های خانواده های شان همراه بود بعد از گذشت 6 سال به بن بست خورد و سر از دادگاه خانواده در آوردند. زوج جوان با هم نسبت فامیلی داشتند و حاصل زندگی شان یک فرزند است.
به گفته مرد خانواده که کم سن و سال است ماجرا از این قرار است که ۶ سال بود زندگی مشترک شان به میدانی برای کش و قوس خانواده او و همسرش تبدیل شده بود. با وجود کم سن و سال بودن شان، به خاطر نسبت فامیلی نزدیک دختر و پسر جوان پای سفره عقد نشستند.
همسر مرد جوان به خاطر پشتیبانی مادرش مدام به او و خانواده اش توهین می کند و آه مادر شوهر را درمی آورد و از طرفی مادر شوهر نیز پسرش را تحریک می کند تا در جواب توهین زنش به مادر همسرش بی احترامی کند تا بی حساب شوند.
زوج جوان درآمد خاصی نداشتند و متکی به کمک خانواده های شان برای امرارمعاش و به همین دلیل تصمیم گیرندگان اصلی خانواده های شان بودند و سر هر ماجرایی آن ها باید نظر می دادند.
در زمان به دنیا آمدن فرزند زوج جوان، کشمکش بین خانواده ها برای انتخاب اسم آغاز شد و سر این اتفاق شعله های اختلاف بالا گرفت و بیش از گذشته افسار زندگی زوج جوان در دست مادرشوهر و مادرزن افتاد.
همسر مرد جوان مدام از مادرش مشاوره می گرفت و حتی برای ترتیب دادن یک مهمانی باید مادرش مهر تایید می زد و اگر او نظر مساعدی نداشت آن مهمانی کنسل می شد.
مرد جوان می گوید: همسرم اعتقاد داشت اولویت با پدر و مادرش است و شوهر در رده دوم قرار دارد برای همین با هم درگیر بودیم و اعصاب مان خرد می شد.
همه این ماجراها و کشمکش ها به خاطر مستقل نبودن از نظر مالی و همچنین سن کم مان بود و مدام تحت تاثیر حرف های بزرگ ترهای مان قرار می گرفتیم و اجازه می دادیم آن ها برای ما تصمیم بگیرند. وقتی دیدم بعد از به دنیا آمدن فرزندمان با دخالت های خانواده ها حق نداشتیم حتی تر و خشک کردن نوزاد را بدون کسب اجازه آن ها انجام دهیم کاسه صبرم لبریز شد و دیدم ادامه این وضعیت برایم مقدور نیست.
برای همین به دادگاه خانواده آمده ام تا با کمک گرفتن از مشاوران این مرکز به دخالت های بی مورد خانواده های مان در زندگی مشترک مان پایان دهم یا تصمیم دیگری بگیرم.