چه انگیزه ای شما را به سمت بازی در نقش جهان سریال «زیر همکف» سوق داد؟
«بهمن گودرزی» از دوستانم است و در گذشته دو فیلم سینمایی برایش نوشتم که ساخت. وقتی قصه را برایم تعریف کرد بامزه بود یعنی پیچ های قصه برایم باحال بود. دو نقش در ذهنش بود که در نهایت سر نقش جهان یا همان جهانگیر که دزد است، به توافق رسیدیم. خودم هم این نقش را خیلی دوست دارم و تا به حال این گونه نقشی را بازی نکرده ام. گودرزی در شکل گیری شخصیت خیلی کمک ام کرد. تیم خوبی از تهیه کننده گرفته تا مدیر تولید، کارگردان، فیلم بردار و ... داریم. معتقدم وقتی سر کاری می روی که همه استخوان ترکانده اند و قدیمی این حرفه هستند، خودت را به گروه می سپاری و با خیال راحت پیش می روی.
گفته می شود برخی نقش می خرند یا با پارتی وارد این حرفه می شوند.
نمی دانم. من 4 تله فیلم و سه سریال ساخته ام و در به در به دنبال سرمایه گذار هستم تا فیلم سینمایی بسازم، بعد فردی که فیلم کوتاه هم نساخته سرمایه گذار دارد و معلوم نیست معادله چگونه است؟! هیچ چیز سرجای خودش نیست. من هم در تئاتر و هم در تلویزیون پیشنهاد دارم و خیلی از کارها را رد می کنم و ترجیح می دهم کم کار کنم اما کار خوب انجام دهم.
در بازیگری بیشتر پیشنهاد دارید یا کارگردانی؟
وقتی «ناخنک» را ساختم سه پیشنهاد خوب ساخت سریال به من داده شد و از این بابت خیلی خوشحال بودم. متاسفانه به برهه بی پولی سازمان خوردیم و با این که مدیران خیلی به من لطف دارند و همچنین تهیه کنندگانی به من پیشنهاد کار دادند ولی سریالی نساختم. بیشتر نویسندگی و کارگردانی به من پیشنهاد داده می شود و دوستان همه می دانند حیطه بازیگری برایم دغدغه نیست و در هر کاری بازی نمی کنم.
علاقه دارید چه نقش هایی را تجربه کنید؟
دوست دارم در نقشی که بتوانم خودم را در آن نشان دهم و با کار دیگرم فرق کند بازی کنم. «زیر همکف» با دیگر بازی هایم کاملاً متفاوت است.
این تفاوت ها در نقش «جهان» در چه بود؟
می توانم 4، 5 بازیگر را نام ببرم که این فیلم شان شبیه آن یکی دیگر است. نقش جهان سریال «زیر همکف» متفاوت و حتی راه رفتنش هم متفاوت با دیگر نقش هاست یا تکیه کلام و برخوردش با موضوعات و پررو بودنش و از این طرف آدم بد قصه نیست. جهان در نهایت در قصه قرار است به یک خوبی برسد که این استحاله باید به خوبی دربیاید و بازیگری همین هایش سخت است.
خیلی ها از دور به حرفه بازیگری نگاه و تصور می کنند که حرفه آسان و شادی است.
بازیگری خیلی سخت است؛ سختی بازیگری این است که شما روزی که قرارداد می بندی قسمت دهم را بر اساس لوکیشن «رج» می زنند و باید بازی کنی. «زیر همکف» از آن سریال هاست که همیشه در ذهنم می ماند.
دوست دارید چطور در یادها بمانید؟
مردم به خاطر رک بودن و صداقتم به من احترام میگذارند، یعنی از صراحت لهجه ام و صداقتم که ادا در نمی آورم حرف می زنند. دوست دارم همین گونه که مردم دوستم دارند در ذهن ها بمانم. صادقانه کار می کنم، درست راهم را می روم و بدون هیچ باند و باند بازی و لابی و سفارشی خودم را بالا می کشم. به قول خدا بیامرز حمید سمندریان «این قدر باید خوب باشی که التماست را بکنند».
از زنده یاد «حمید سمندریان» یاد کردید که بازیگری را نزد او آموزش دیدید؛ چه چیزی از این استاد یاد گرفتید؟
همه آن چه را که به شما گفتم آموخته هایم از این استاد است. زمانی شما تئوری بازیگری یاد می گیرید و زمانی درس انسانیت می آموزید. در این حرفه باید صبر ایوب داشته باشی. اوایل متوجه این جمله نمی شدم اما اکنون که سنم بالا رفته متوجه شده ام که باید در حرفه بازیگری صبور باشی و پوست کلفت!
حرفه بازیگری هم مانند روزنامه نگاری سخت است.
همه کارها متاسفانه سخت شده است و اگر آدم ها سر جای خود بودند این اتفاق نمی افتاد. من در سال 1374 وارد این حرفه شدم و با وجود این که شرایط سخت بود ولی در دهه های 60 و 70 فیلم های خوبی داشتیم. به یاد دارم سال ها یک گوشه می ایستادم تا بتوانم صحنه را ببینم و آرزوی من و امثال من که دستیار بودیم این بود که روزی بگویند ماشین ات آماده است تا تو را به خانه ببرد. خودمان از سر لوکیشن در ساعت 4 به منزل می رفتیم و این مسیر سخت شیرین بود چون برای رسیدن به معشوق تلاش می کردم. هزاران بار با من تماس گرفته و گفته اند پسر ما را هم در گوشه ای بگذار تا دستیارت باشد، در صورتی که نه تنها کارگردانی و دستیاری بلکه حتی چایی دادن در حرفه ما بلد بودن می خواهد.
این حرفه از دور برای بعضی از مردم قشنگ است.
بله؛ مردم هم تقصیر ندارند. معتقدم که در هنر پارتی بازی نیست چون در نهایت مردم هنرت را قضاوت می کنند و اگر خوب نباشی بعد از چند سال حذف می شوی.
امیدوارم جوانان علاقه مند مصاحبه تان را بخوانند و بدانند چه سختی هایی را متحمل شدید و مثلاً کلاس های بازیگری انجمن سینمای جوان بود که سبب شد نقش کوتاهی در سریال «در پناه تو» بگیرید و کمکم خودتان را بالا بکشید.
همین طور است و از آن روزها به نیکی یاد می کنم. هنوز که هنوز است در این حرفه کسی دستم را نگرفته و نگفته آقا بیا برو این کار را انجام بده. هنوز هم می دوم و تلاش می کنم. تازه من آدم کم رویی در این حرفه هستم و روابط آن چنانی ندارم که هر روز بروم دفتر تهیه کننده ای چای بخورم. امیدوارم شرایط خوب شود و وقتی خوب شد مدیران ما را فراموش نکنند و سراغ آدم دیگری نروند.
با وجود عشق به بازی چرا لیسانس روان شناسی بالینی و فوق لیسانس روان شناسی مشاوره گرفتید؟
«حمید لبخنده» بزرگ ترین نقش را داشت و به من گفت که نروی دانشگاه 4 سال کارگردانی بخوانی بلکه برو روان شناسی یا جامعه شناسی بخوان چون بیشتر به دردت می خورد؛ کارگردانی تکنیک است و 70 درصد آن مدیریت.
شما علاقه خاصی به تلویزیون دارید. در مصاحبه ای خواندم که گفته بودید من بیمار تلویزیون هستم.
ما بچه تلویزیون هستیم چون تلویزیون برای ما هزینه کرده است و پول به ما داده، ما را معروف و بزرگ کرده و الان باید از ما استفاده کند.
یکی از آیتم های پرطرفدار «ناخنک»، «عصر جدید» بود که خیلی استقبال شد.
رسالت هنرمند این است که به روز باشد .خدا را شکر بازتاب های خوبی داشت. برای «احسان علیخانی» خیلی احترام قائل هستم. وقتی دیده بود خیلی برایش جالب بود. امین حیایی از دوستان قدیمی من است و دکتر حسینی هم هنگام ضبط برنامه آمد.
در پایان بفرمایید با چه اثر یا نقشی به شهرت رسیدید؟
با «خنده بازار» دیده شدم. خیلی دوستش دارم و کار بسیار قوی است و بعد از آن دیگر در تلویزیون چنین برنامه ای تولید نشد. ما هر جای دنیا که بودیم یا مجسمه مان را می ساختند یا قدرمان را می دانستند!