مریم ضیغمی
سوارکاری و تیراندازی را از دوران کودکی آموخته و اکنون سنگ نوردی حرفه ای است، نقاشی آبرنگ را هم به شکل حرفه ای دنبال می کند و با وجود این که طراحی صنعتی خوانده عشق به بازیگری سبب شده کلاس های بازیگری را بگذراند و بعد از سال 1370 به طور جدی بازیگری را پیگیری کند. در نخستین حضور خود به واسطه بازی در مقابل دوربین «پوریا آذربایجانی» در «این جا همه چیز خوب است» جایزه بهترین بازیگر مکمل زن جشنواره یاس را به خانه برد. «پانته آ سیروس» از آن دست بازیگران گزیده کار است و در آثاری همچون «ساعت ۵ عصر»، «خرگیوش»، «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا» و سریال «شمعدونی» به نقش ها جان بخشید ولی بازی اش چندان دیده نشد. بازی خوب و قدرتمند او در سریال «بانوی سردار» در نقش «بی بی مریم» نخستین سردار زن ایرانی سبب دیده شدن او و بهانه گفت و گوی خودمانی ما با این هنرمند شد.
این روزها با طیف وسیعی از زنان که رو به رو می شوم خیلی از بازی شما و به تصویر کشیده شدن زنی جسور و شجاع در تلویزیون لذت می برند. چه شد که «پانته آ سیروس» با نقش سخت «بی بی مریم» وارد تلویزیون شد؟
خیلی خوشحالم که مصاحبه را خودمانی شروع و مرا از فضای کلیشه ای خارج کردید. هر وقت مصاحبه ای با من چه در خصوص نقاشی و چه بازیگری انجام می شد می گفتم دوست دارم قدرت زن ایرانی را نشان دهم. دلیل این که نقش برایم جذاب شد این بود که متوجه شدم با وجود شخصیت بزرگ و چند بعدی «بی بی مریم» هیچ چیز جدیدی به من اضافه نشد بلکه آن چه را که داشتم صیقل داده شد.
تعامل تان با «پرویز شیخ طادی» به عنوان نویسنده و کارگردان چگونه بود؟
بازیگر پرکاری نیستم به دلیل این که ترجیح می دهم گزیده کار باشم. در سنی وارد سینما، تئاتر و تلویزیون شدم که هدفم معروف شدن و سر و دست شکستن به هر قیمتی نیست و ترجیح می دهم در نقش هایی بازی کنم که دوست شان دارم و برای فیلم نامه احترام قائل شوم .حتی اگر نقش منفی باشد می خواهم تاثیرگذار باشد نه جزئی از یک ترکیب بندی معمولی و صرفاً فرمی. آرزو داشتم در نقش تاریخی، آن هم با اسب، تیر و تفنگ بازی کنم. بازی در نقش های جنگی و تاریخی را دوست دارم. در «بانوی سردار» با کارگردانی رو به رو شدم که همه این ویژگی ها را از من می خواست و آرزویم برآورده شد. خیلی با هم سعی کردیم به بی بی مریم نزدیک شویم.
بازی در نقش بی بی مریم چه مشکلاتی برای تان داشت؟
سریال ما با مشکلات زیادی رو به رو بود. کار در تلویزیون سخت است و سریال تداوم دارد و بازیگر را از همه لحاظ، چه روحی و چه جسمی و فیزیکی خسته می کند. همیشه به همه می گویم که کار سخت از من بخواهند و در کار آسان نمی خواهم بازی کنم؛ با همین رویکرد بود که من سوارکار و تیرانداز شدم و به خاطر همین روحیه سختکوشی است که دوست دارم سنگ نوردی کنم و به کوهنوردی بروم. به انجام کار سخت و جدی علاقه دارم.
چرا با وجود علاقه و عشقی که به بازیگری داشتید طراحی صنعتی خواندید؟
سوال خوبی است. اگر پسر بودم شاید ورود به این حرفه به گونه ای دیگر بود. با وجود این که خانواده ام از من حمایت می کردند اما وقتی برای شان مطرح کردم که می خواهم وارد سینما و تلویزیون شوم مانع شدند و جبهه گیری در مقابل سینما و تلویزیون داشتند. دلم از این جا پر است که سینما و تلویزیون نشان نمی دهد که بازیگران چقدر توانمند هستند و چقدر باید روی خودشان کار کنند.
بازتاب هایی که گرفتید راضی کننده بودند؟
همه به من خیلی لطف داشتند و خیلی راضی هستم. دوست دارم جنبه ای از زنان دیده شود که به آن پرداخته نشده است. آن قدر خوشبخت و خوش شانس بودم که همای سعادت بی بی مریم روی شانه ام نشست تا بتوانم در این نقش که در راستای هدفم بود، بازی کنم.
سوارکاری و تیراندازی را از دوران کودکی آموخته اید؛ درست است؟
بچه که بودم قبل از رفتن به مدرسه اسب داشتم و اسب سوار بیابان هستم و این ورزش را در کوه و دشت و دره آموختم. تیراندازی را هم در آن مقطع یاد گرفتم.
هر هنرمندی از زمان ورودش به این حرفه داستانی دارد؛ داستان ورود «پانته آ سیروس» چه بود؟
خیلی خوش شانس بودم؛ خوش شانسی بدین معنا نیست که در خانه نشسته باشم و به من پیشنهاد بازی بدهند. در زندگی ام به چیزهایی پرداختم که گویی مرا به سمت آرزویم هدایت کردند؛ آرزویم این بود که زن تاثیرگذاری باشم و توانمندی های زنان را نشان دهم. این مسیر را رفتم و ورزش ها و هنرهای مختلف را آموختم و مرا به مسیر بازیگری که خیلی دوستش داشتم سوق داد. به یاد دارم که به من پیشنهاد دادند دوره های دوبله را بگذرانم و بعد از آن حس کردم دوست دارم بازی هم بکنم و در کلاس های بازیگری ثبت نام کردم. بک گراندی از نحوه بیان داشتم و خیلی به کمک ام آمد. پیشنهاد های بازی بسیاری به من ارائه شد تا این که پوریا آذربایجانی به من گفت که برای نقش زن قصه اش، زنی قوی و البته سنتی را می خواهد و این گونه شد که در مسیر بازیگری افتادم.
شما تا به حال در آثاری همچون «ساعت ۵ عصر»، «خرگیوش»، «ارادتمند؛ نازنین، بهاره، تینا»، «اینجا همه چیز خوب است» و «شمعدونی» بازی کرده اید و بازی های تان به تعداد معدود و انگشتشمار بودند؛ این کم کاری به انتخاب سخت نقش ها برمی گردد؟
یکی از دلایلش این است که در هر نقشی بازی نمی کنم. دلیل دیگر آن این است که کارگردان ها و تهیه کنندگان علاقه ای به کار کردن با آدم های جدید ندارند و ترجیح می دهند برای پولی که سرمایه گذاری می کنند ریسک نکنند و از برگشت آن تا حدودی مطمئن باشند در نتیجه از بازیگران معروف و شناخته شده ای که مردم دوست شان دارند استفاده می کنند. یکی دیگر از دلایل آن این است که در این وانفسا که نمی خواستند مرا انتخاب کنند خودم هم آدم سختگیری بودم و اگر بازی در فیلمی را پیشنهاد می دادند که با روحیات من هماهنگ نبود و فیلم نامه را دوست نداشتم نمی پذیرفتم و گزیده کار بودم.
مهران مدیری چگونه برای فیلم «ساعت 5 عصر» انتخاب تان کرد؟
من با حیوان مشکلی ندارم و از آن نمی ترسم و کنار من یک سگ بزرگ دو روز کامل نشسته بود. نمی دانید چقدر پیشنهاد بازی با حیوان داشتم که نپذیرفتم و در کار مهران مدیری بازی کردم.
از این که در نقش های سخت و جدی کلیشه شوید نمی ترسید؟
مگر می شود بگویم نمی ترسم. هیچ کس از آینده خبر ندارد و تلاش خودم را می کنم که بهترین کار ممکن و بهترین تشخیص و بهترین انتخاب را انجام دهم مثل همه آدم ها. امیدوارم تصمیمات درستی بگیرم.
انتهای آرزوهای تان کجاست؛ سیمرغ یا اسکار؟
معلوم است همه جایزه گرفتن و تشویق شدن را دوست دارند اما اندکی باید واقع بین باشم و پله پله جلو بروم. هر اتفاقی یک شبه نمی افتد و شما می بینید چند شب است با سریال «بانوی سردار» کمی شناخته شده ام ولی سالیان سال تلاش کرده ام. سالیان زیادی است که ورزش، سوارکاری، تیراندازی، سنگ نوردی و دوچرخه سواری کوهستان می کنم و 4 مدرک مربیگری دارم. این سال ها زحمت کشیدم تا به امروز رسیدم و اکنون باید زحمت بکشم تا روزی نتیجه اش را ببینم و به نظرم تازه تلاش و کار من آغاز شده است.