مرتضوی
فرهنگ شفاهی، تاریخ و فرهنگ نانوشته مردمی است که طی هزاران سال سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است. خراسان شمالی نیز به دلیل داشتن اقوام مختلف همچون کرد، ترک، تات، ترکمن و فارس گنجینه ای از فرهنگ شفاهی را در دل خود جا داده است و در این میان ضرب المثل ها به عنوان میراثی که بخشی از هویت ملی ما محسوب می شود، اگر چه مورد توجه برخی از صاحبان قلم و فعالان عرصه فرهنگ و ادب قرار گرفته است اما باید گفت هر روز بیشتر از گذشته در غبار فراموشی فرو می رود.
«حسن اسعدی» از استادان زبان و ادبیات فارسی، از این که ضرب المثل ها از رهگذر بیانات حکمی و عقلی و در تماس با تجربه های عینی و واقعی زندگی حاصل می شوند، سخن می گوید که گاهی به شکل تمثیل، کلمات قصار و برگرفته از موهبت های طبیعی ظهور و بروز می کنند و به منظور تاثیر تربیتی در گفتمان و عمل به کار برده می شوند.
این پژوهشگر فرهنگ عامه با اظهار تاسف از این که میزان استفاده از آموزه های حکمی و ادبی از جمله ضرب المثل، لالایی، قصه و افسانه، چیستان، شعر و کلمات قصار و حکمت آمیز روز به روز در حال کاهش و افول است، این مقوله را یکی از نواقص و گسست فرهنگی که امروزه در جامعه قابل رویت است، می داند و این اتفاق را ناشی از پایین آمدن ارتباط و تعامل گفتاری نسل حاضر و نسل های گذشته و جایگزین شدن دیگر رسانه های ارتباطی بیان می کند.
او بر این باور است که باید در سطح ملی در آموزش و پرورش و دانشگاه ها درسی گذاشته شود که به صورت شفاهی و تعامل گفتمانی بدان پرداخته شود و در آن نسل جوان را با آموزه های حکمی ادبیات شفاهی، قصه ها و آن چه که ما را با گذشته و گذشتگان ارتباط می دهد و سرمایه آن ها را به ما منتقل می کند، آشنا کرد.
این فعال ادبی به آسیب های گسست فرهنگی به خاطر افول فرهنگ و ادبیات شفاهی می پردازد و از این که روز به روز به سمت از خود بیگانه تر شدن حرکت می کنیم و به روزمرگی بیشتر دچار می شویم و تکلیف مان با خودمان و مواریث مان مشخص نیست، اظهار تاسف می کند.
او بر این باور است که برای برون رفت از این وضعیت باید به سمت آموزه های سنتی و فرهنگ عامه برگردیم و برای شکافی که به عنوان گسست فرهنگی مشهود است و میان جوان ها، میان سالان و بزرگسالان فاصله انداخته است، چاره اندیشی کنیم.
«اسعدی» اهتمام صاحبان قلم و صاحب نظران برای جمع آوری این گونه ادبیات شفاهی را ناشی از خلأ موجود می داند و از این رو مهم ترین وظیفه اهل قلم و کسانی که برای ادبیات و فرهنگ و مواریث قومی و ملی دل می سوزانند تبدیل کردن فرهنگ شفاهی به شکل مکتوب بیان می کند.او البته به نقش صدا و سیما در تبیین این بخش از ادبیات شفاهی می پردازد و معتقد است: تجلیل توخالی و برگزاری شب های فرهنگی اقوام و ایجاد موج احساسی راه به جایی نمی برد، بلکه باید به شکل متوالی در این عرصه گام برداشت.
یکی دیگر از فعالان ادبی از این که اندیشه، باورها و پندارهای هر ملتی در قالب های گوناگون نمود پیدا می کند، سخن می گوید و ضرب المثل های هر قوم و ملت را بخشی از هویت و فرهنگ آن ها و شرایط اجتماعی شان بیان می کند.
«حسین پور» این را هم می گوید که ضرب المثل ها در طول تاریخ شکل گرفته اند و حاصل تفکر صاحبان خردی هستند که اندیشه و باورشان را در قالب این جملات کوتاه و پرمغز بیان کرده اند.
او از این که ضرب المثل ها یادگاران غم و شادی، امید، آرزو، پند و حکمت گذشتگان و چراغ راه نسل امروز است، سخن می گوید و خراسان شمالی را به واسطه تعدد اقوام زمینه ساز رویش ضرب المثل هایی می داند که در آن ها امید و دغدغه های مردمی موج می زند و توانسته با گذشت سال ها این جملات زیبا واثرگذار نانوشته را حفظ کند و به نسل امروز برساند.
او البته از این که گسترش رسانه های فراگیر و رو آوردن مردم به آن ها دغدغه فراموشی این ضرب المثل های گران سنگ را بیشتر کرده است، سخن می گوید و تصریح می کند: نباید فراموش کرد که می توان با بهره گیری از این رسانه ها بیش از هر زمان دیگری با سیرنوشی از کلام زلال کهنسالان نسبت به جمع آوری و تدوین این یادگاری های بی مانند اقدام کرد.
یک کارشناس زبان و ادبیات فارسی، فرهنگ عامه را از مولفه های مهم هویت ملی و از اصلی ترین عناصر سازنده فولکلور، خلق و خوی، آداب، سنن، اندیشه های فردی و گروهی می داند و معتقد است: پرداختن به این مقوله بر غنای فرهنگ این خطه می افزاید.
«محمدی» به فعالیت های جسته و گریخته در زمینه گردآوری ضرب المثل قومیت های مختلف به ویژه ترک اشاره می کند و با توجه به دامنه گسترده این گونه از فرهنگ شفاهی به نقش اهالی قلم، پژوهشگران و دستگاه های متولی و اثرگذار برای حفظ بخشی از این میراث گرانسنگ که ریشه در تاریخ و هویت ملی دارد، می پردازد.