گذری به کاروان سرای خاطرات
علوی
دالان های تاریک و روشن کاروان سراهای قدیمی، تو را با خود به تاریک خانه های روزگاران گذشته ای می برد که شاید تا همین چند دهه پیش نیز پابرجا بود و پدران و پدربزرگ های مان آن روزها را به خوبی به یاد دارند. روزگاری در مکان هایی که شکل و شمایل آن ها با محل های اتراق کنونی فرق داشت، سواران توقف می کردند تا گرد و غبار سفر از تن بزدایند و پس از چند ساعت استراحت، مسیر پر پیچ و خم سفر را در پیش گیرند.
آن ها شهر به شهر می رفتند و در هر جا مدتی استراحت می کردند. کوله باری از خاطره و تجربه را با خود حمل می کردند و برای داد و ستد یا دیدار اقوام و خویشان راهی سفر می شدند.
آن ها بخشی از آن چه را که به دست می آوردند برای اتراق و توشه راه کنار می گذاشتند.
آن روزها آن هایی که در حوالی کاروان سراهای شهر بجنورد مانند کاروان سرای سردار رفت و آمد داشتند، با مسافران مناطق مختلف آشنا می شدند و از قبل همین آشنایی، گاهی نیز باب رفت و آمد باز می شد و کالاهایی را هم بین یکدیگر رد و بدل می کردند. کاروان سرا به طور عمده محوطه وسیعی بود که دور تا دور آن اتاق ها و حجره های قدیمی با آن درهای دو لت چوبی خاطره انگیزش قرار گرفته بود، چهارپایان در گوشه ای با طناب به درختی بسته شده بودند و سواران آن ها در اتاق هایی در مجاورت آن ها به استراحت می پرداختند.
آن روزها که از دود خودروهای امروزی خبری نبود، مردم هر شهر و دیاری که قصد سفر به منطقه ای دیگر را داشتند با کاروان ها همراه می شدند. آن موقع کاروان ها از مسیرهای مختلفی وارد بجنورد می شدند، برخی کاروان ها از سمت غرب و شهرهای شیروان و قوچان به بازارهای بجنورد می آمدند و برخی دیگر نیز از مسیرهای دیگری که از سمت روستای فیروزه به بجنورد می رسید وارد شهر می شدند و بیشتر مسافران گرمه، طبر، شوقان و مناطق دیگر بودند.
یکی از شهروندانی که در آن روزها دوران جوانی خود را سپری می کرد، به عبور و مرور مسافرانی از روستاهای مختلف اطراف بجنورد اشاره و بیان می کند: آن روزها در بجنورد چندین مسیر ورودی وجود داشت که هر یک از افرادی که از شهرها و روستاهای مختلف می خواستند وارد شهر شوند، از یکی از این مسیرهای ورودی به شهر می رسیدند و در کاروان سراهای مختلفی که در آن زمان وجود داشت، اتراق می کردند تا خستگی راه از تن شان خارج شود و روز دیگر دوباره راه خود را ادامه دهند و برخی نیز که به قصد بجنورد آمده بودند، چندین روز همان جا می ماندند و مایحتاج سفر و ملزوماتی را که می خواستند تهیه می کردند.
«تقوی» یکی از کاروان سراهای زمان قدیم را کاروان سرای سبزه میدان می داند که اکنون به انبار تبدیل شده است. وی ادامه می دهد: کاروان سراهای متعددی در شهر وجود داشت که هر کدام بسته به موقعیت خود میزبان مسافران مناطق خاصی بودند.
شهروندی که 76 ساله است هم از وجود کاروان سراهای متعدد در بجنورد قدیم خبر می دهد که به گفته وی بیشتر این کاروان سراها در مسیر میدان کارگر تا چهارشنبه بازار بود چون عمده فعالیت ها و داد و ستدها در این مسیر انجام می شد و در میدان کارگر و مجموعه سبزه میدان کنونی و در همان راسته چندین کاروان سرا وجود داشتند که برخی از آن ها تخریب شدند و برخی نیز متروکه اند و دیگر از آن ها استفاده نمی شود و فقط به تلی از خاک تبدیل شده اند و خاطرات سال های قدیم را در خود مدفون کرده اند. وی از کاروان سراهایی مانند «مجموعه سبزه میدان»، «سردار»، «امانیان»،«کلاهدوزیان» و «کاظمیان» هم یاد می کند که هریک کاربری خاص خود را داشتند.
این شهروند بیان می کند: در آن زمان مسافرانی که به کاروان سراها می آمدند، چهارپایان خود را در گوشه محوطه های بزرگ کاروان سراها می بستند و افرادی بودند که از این چهارپایان مراقبت و آن ها را تیمار می کردند تا برای ادامه مسیر آماده شوند، مسافران با بستن چهارپایان در این مکان ها خودشان در اتاق هایی که دور تا دور کاروان سراها بود، به استراحت می پرداختند. «جهانی» شهروند کهن سال دیگری در این باره می گوید: کاروان سراهای زمان قدیم محلی برای داد و ستد توسط مسافران، اتراق آن ها و چهارپایان شان بود. البته در برخی کاروان سراها نیز مسافران و آن هایی که اجناس و کالاهای خود را از شهری به شهر دیگری می بردند، همان جا بساط پهن می کردند و اجناس شان را می فروختند و از آن جایی که این کاروان سراها بیشتر در مسیرهای پرتردد مانند میدان شهید، میدان کارگر و چهارشنبه بازار بودند، رهگذران زیادی رفت و آمد می کردند و بازار این مسافران رونق داشت. وی ادامه می دهد: مسافران به طور معمول آن چه را که مردم این منطقه بیشتر به آن نیاز داشتند یا سوغات و رهاورد شهر خودشان بود، برای فروش می آوردند و به جای آن محصولات و کالاهای این منطقه را خریداری می کردند و به سمت مناطق دیگر می بردند.
یکی از کاسبانی که اکنون مغازه اش در مجاورت یکی از کاروان سراهای قدیمی قرار دارد، اظهارمی کند: صاحبان کاروان سراها بیشتر اوقات خودشان نیز در همان جا می خوابیدند یا شاگرد جوانی را برای این کار انتخاب می کردند تا به امور مسافران بپردازد و اگر مشکلی پیش آمد، آن جا حضور داشته باشد. به گفته وی، شاگرد جوان باید شب تا صبح پلک نمی زد و مراقب بود فردی خیال باطل به سرش نزند و به اموال مسافران یا چهارپایان آن ها دست درازی نکند.
این شهروند می افزاید: صاحب کاروان سرا با این کار به مسافران خود یادآور می شد که کاروان سرایش امن است و برای حفظ امنیت آن تلاش می کند تا اعتبارش نیز خدشه دار نشود.
در گذر از روزهای بلند و کوتاه روزگار، کاروان سراها نیز مانند بسیاری دیگر از بناها به دست فراموشی سپرده شدند و گرد و غبار نسیان بر آن ها نشست و اکنون فقط مخروبه هایی از برخی از آن ها به جا مانده است چنان که هنوز هم پیرمرد آهنگری با آن سن و سالش هر روز به امید خدا و توکل به او مانند همان روزهای قدیم راهی کاروان سرای قدیمی می شود و با یک «یا علی» چراغ حجره تاریکش را روشن می کند.
آن هایی که روزگاری آن جا حجره داشتند هم شاید دلشان را در میان تلی از خاک کاروان سرای «سردار» جا گذاشته اند و پای رفتن ندارند.
دیگر از آن کاروان سرا که روزی محل اتراق کاروان های مختلف بود خبری نیست و فقط نامی از آن باقی مانده است و کاروان سرای معروف سبزه میدان نیز حجره هایش خاک می خورد و به انبار تبدیل شده است. «احسان حصاری مقدم» پژوهشگر فرهنگ عامه هم با انتقاد از توجه نداشتن به این بناهای تاریخی اظهارمی کند: کاروان سرای «سردار» واقع در نبش کوچه قَرَنقِه دالان که بعدها «کوچه برنجی» نامیده شد با عمری بیش از 120 سال، در روزگاران گذشته مرکز آمد و شد مسافران بسیاری از روستاهای دور و نزدیک شهرمان بود. وی می افزاید: این کاروان سرا ظاهراً دومین محلی است که با همین نام به دستور سردار مفخم، حاکم بجنورد و شهرهای اطراف در عهد قاجار ساخته و پس از تعریض کوچه، ضلع جنوبی آن دچار آسیب های جدی شد و متاسفانه سال هاست که به دلیل بی توجهی مدیران فرهنگی استان، به حال خود رها شده است.