اول به ما بگویید چرا بسیاری از مردم این قدر طرفدارتان هستند؟
لطف خداست و مردم هم به من لطف دارند. بالاخره کارهایی انجام دادم!
چه کارهایی؟
من در فروردین 1397 پیج اینستاگرامم را فابریک کردم و آن مقطع هزار فالوور داشتم. در سبک ها و مدل های مختلف «تکست» گذاشتم که مردم دوست داشتند و دیالوگ های زندگی شان شده است و از اصطلاحاتم استفاده می کنند. مردم دوست داشتند و مرا فالو کردند و خیلی از هنرمندان و سلبریتی ها حمایت و ایرانی های خارج از کشور استقبال کردند.
خودتان از این همه توجه مردم و کارتان چقدر لذت می برید؟
بزرگ ترین لذتی که یک انسان می تواند ببرد این است که در جامعه بتواند تاثیرگذار باشد و اندکی حال مردم را خوب کند.
کمی به عقب برگردیم. چه شد که به فضای کار طنز و صدا گذاری علاقهمند شدید؟
من از 11، 12 سالگی در وادی موسیقی کار می کردم. دوران دبیرستان در مشهد متن تئاتر نوشتم، کارگردانی و بازی کردم. در سال 1394 سربازی رفتم و آن جا فیلم مستند ساختم. بعد از سربازی همه کاری در عرصه هنر از دستیاری کارگردانی تا مدیر تولید، تدوین و کارگردانی را تجربه کردم اما هنوز آن کاری را که باید انجام می دادم، انجام نداده بودم. ویدئوهایی بود که من در نرم افزاری می دیدم و سعی می کردم روی آن ها صداگذاری کنم چون همیشه این کارها را انجام می دادم. در کودکی هم صدای تلویزیون را قطع و صحبت می کردم. از دیالوگ های ساده و خودمانی در ویدئوها استفاده کردم و مردم هم خیلی استقبال کردند و به جایی رسید که رسانه های دیگر و برنامه های تلویزیونی از من دعوت و با من مصاحبه کردند. انواع آدم ها صفحه مرا فالو می کنند و با هم دوست هستند و هیچ فحش و توهینی در کار نیست.
در این پروسه ای که طی کردید و با عشق و علاقه ای که از هنر حرف می زنید چرا از رشته سینما انصراف دادید؟
در دانشگاه آزاد شیراز بازیگری تئاتر خواندم اما به نتیجه ای که می خواستم نمی توانستم برسم و با دنیای من فاصله داشت بنابراین از دانشگاه انصراف دادم و به مشهد برگشتم و شروع به کار کردم. به جای این که بازیگری بخوانم، بازیگری کردم، پشت دوربین رفتم، متن تئاتر نوشتم و حتی جنگ کار کردم. دوست داشتم کار انجام دهم.
شنیده ام قبل از مقطع سربازی از نویسندگان «دیرینگ دیرینگ» بودید؟
من با گروه «دیرینگ دیرینگ» کار می کردم و چند قسمت هم برای آن ها نوشتم و پخش شد. کارم بالا و پایین داشت. حتی در مقطعی که سربازی بودم با ماشین ام در اسنپ کار می کردم. آن مقطع در مشهد تئاتر بازی می کردم و از سالن تئاتر که خارج می شدم در اسنپ کار می کردم چون خیلی وضعیت مالی مناسبی نداشتم.
بعد از این همه سختی کار روی صحنه و در اسنپ اکنون به جایی رسیده اید که سلبریتی ها و مردم سراسر ایران حتی ایرانی های خارج از کشور دوست تان دارند، دیگر چه آرزویی دارید؟
آدم در هر مقطعی از زندگی اش هدف ها و آرزوهایی دارد. تا یک جایی برای خودش آرزو می کند و دوست دارد خودش به جایی برسد و از یک جایی به بعد برای مردمش آرزو می کند یعنی این که اگر بالا می رود تنها نرود و همه با هم بروند تا دور هم حال خوبی داشته باشند. من الان واقعاً آرزوی قلبی ام حال خوب مردم است. بالاخره من هم برای خودم ایده آل هایی دارم و چشم اندازی تعیین کرده ام، شدن و نشدنش اصلاً مهم نیست و هر اتفاقی بیفتد قشنگ است و من لذت می برم و آدم شرایط را با توجه به خودش می تواند تعیین کند.
این چشم انداز یا سقف آرزوی تان تا کجاست؟
من به شهرت آن گونه فکر نمی کنم چون دست بالای دست بسیار است. رسالتم را به درستی انجام می دهم و تعداد فالوور برایم مهم نیست. کلیت کارم را در سینما و تئاتر می بینم و تلویزیون هم از گذشته برایم دوست داشتنی بوده و همکاری می کردم. بازیگری یکی از اهدافی است که ادامه می دهم و همیشه تا جایی که توان داشته باشم ویدئوهای اینستاگرامم را می سازم حتی اگر بزرگ ترین کارگردان سینما باشم.
با عشق و علاقه از ساخت ویدئوهای اینستاگرام تان حرف می زنید. می خواهم بدانم اگر روزی مجبور به انتخاب میان بازیگری و این فضا باشید کدام را انتخاب می کنید؟
من از اول بازیگری و موسیقی را انتخاب کرده بودم. تیتراژ سریال «محرمانه» را من خواندم. دوبلور نیستم و در ویدئوهایم یک موقعیت ایجاد می کنم، یعنی صدایی در موقعیت بک گراند ایجاد می شود، نویسندگی، کارگردانی و بازی می شود ولی روی کاغذ نمی آورم و 90 درصد کارهایم صداست. اگر روزی مجبور به انتخاب شوم اتفاقی نمی افتد و راهم را ادامه می دهم.
چطور جواد خواجوی، جواد خواجوی فعلی شد؟
بزرگ ترین نعمتی که دارم خانواده ام است و بخش زیادی از آن ها اهل مشهد هستند و به واسطه حضور در محافل خانوادگی و معاشرت های زیادی که دارم همیشه به آن ها و گفتارشان دقت کرده ام. حتی در 18، 19 سالگی که در دانشگاه درس می خواندم برای خودم کلاس بازیگری می گذاشتم و فقط می رفتم خارج از منزل شغل ها و آدم های مختلف را نگاه می کردم. حتی زمانی که در اسنپ کار می کردم برایم لذت بخش بود و دهانم را می بستم و چشمانم را باز می کردم و روزی 10 زندگی می دیدم و این ها برایم خیلی ارزشمند است. من باید از این مردم خوراک بگیرم و به خودشان پس بدهم.
پس شخصیت هایی همچون مامان خانومی و ساجده مهلا که در ویدئوهای تان صدا گذاری می کنید برگرفته از آدم های اطراف تان هستند؟
صد درصد برگرفته از زندگی ام هستند. هر کدام از شخصیت ها نماد قشری هستند؛ بچه ها، ساجده مهلا، مامان بزرگه، بابا و خاله به همین سادگی هستند که در اطراف می بینم.
آن میزان کامنت و ویدئو را که روزانه دریافت می کنید چگونه پاسخگو هستید؟
همه پیام های ارسالی را می خوانم و نگاه می کنم و اغلب دایرکت ها را چک می کنم. مردم با ویدئوهای من خوشحال می شوند و من با خواندن کامنت ها آن ها را خوشحال می کنم. یکی از لذت های من در اوقات فراغتم خواندن کامنت های مردم است. مدیر برنامه ندارم و یک کارمند دارم که روابط عمومی من است. البته گاهی خودم برنامه هایم را مدیریت می کنم و کسی جز خودم نمی تواند آن را انجام دهد.
هدف تان در این حرفه چیست؛ شهرت یا محبوبیت؟
اصلاً شهرت برایم مطرح نیست و به آن هیچ وقت فکر نکرده ام. وقتی که پیج اینستاگرامم یکهو تعداد فالوورهایش بالا رفت اصلاً مشهد نبودم و در تهران تئاتر کار می کردم. این همه فالوور برایم طبیعی بود و احساس می کردم می دانستم این اتفاق می افتد و خیلی تعجب نکردم.
از این زیاد دیده شدن نگران نیستید که روزی این دوران تمام شود؟
تمام شود و همین الان پیج ام پاک شود هیچ اتفاقی نمی افتد و هیچ غصه ای ندارم. من در تلویزیون دارم کارم را انجام می دهم. بازی موبایلم به زودی بیرون می آید و خیلی هم جذاب است. بالاخره آب راه خودش را پیدا می کند. مردم خیلی مهربان هستند و لطف دارند و توقع من از خودم این بود که خیلی بیشتر از این ها برای شان تلاش کنم.
فکر کنم از فروردین سال گذشته پیشنهادهای بازی در تلویزیون به شما داده شد.
در گذشته هم بازی می کردم اما این قدر پیشنهاد نداشتم. حمید نعمت ا... نویسنده سریال «سرباز» پیج و پست هایم را در اینستاگرام دیده بود و به من پیشنهاد بازی داد. در این سریال تیم حرفه ای کنار هم هستند. یک مقدار برایم سخت است که در کنار بازیگری که سال ها کار کرده بخواهم قرار بگیرم. ممکن بود عده ای گارد بگیرند مثل بعضی از روزنامه ها که می آیند عکس مرا در کنار برخی دیگر می گذارند و می گویند «شاخ های مجازی چرا بازیگر شدند؟»
و این روزها با مجموعه «محرمانه» روی آنتن هستید.
«محرمانه» پروژه ای شریف است که برای نوجوانان تولید شده و کار برای این نسل در تلویزیون خیلی کم ساخته می شود.
تهیه کننده و کارگردان از شما تعریف می کردند و میگفتند با عشق سر صحنه می روید، درست است؟
من عشق می گیرم و همه مانند دوستانم هستند و حتی قبل از پیش تولید در جلسات فیلم نامه شرکت کردم و از من کمک خواستند. جذابیت زندگی برایم این است که بنشینم و درباره کار حرف بزنم و سر کار باشم.
در این سریال با نوجوانان کنجکاوی طرف هستید. سر صحنه به واسطه فضای اینستاگرام سر به سرتان نمی گذارند؟
دو حالت دارد؛ یا این که من بین آن ها باشم و بخندم و شوخی کنم یا این که بروم در اتاقی تنها بنشینم. من تنهایی را اصلاً ترجیح نمی دهم و دوست دارم در جمع باشم و این کار برایم خیلی جذاب است چون در کنارشان با عشق و علاقه و با تمام وجود کار می کنم. همه عوامل خوب هستند و حس خوبی دارم.
صحبت آخر با طرفداران تان.
از تک تک شان تشکر می کنم و هر کدام شان برای من ارزشمند و قابل احترام هستند.
خیلی ها هستند مرا فالو نمی کنند و می آیند صفحه ام را می بینند و لذت می برند، از آن ها هم تشکر می کنم چون نگاه شان را به من می سپارند و دل شان شاد می شود. از آن هایی که در ذهن شان هستم و از همه جای دنیا برایم ویدئو می گیرند و می فرستند هم تشکر می کنم.