مرتضوی
مهربان بود و صمیمی، آن قدر که همکلام شدن با او دنیای تازه ای را پیش رویت می گشاید و ضرباهنگ کلامش تو را به روزهایی می برد که از شوق زندگی لبریز است. لبخند بر لبان استاد «یدا ... کابلی» چهره ماندگار خوشنویسی می نشیند وقتی از او درباره عطشی که در روزگار جوانی برای آموختن خط شکسته نستعلیق داشت می پرسم؛ روزهایی که پشت ویترین عتیقه فروشی ها به دنبال این خط می گشت. لبخندش حاکی از رضایت است از این که او را به روزهای پرشور نوجوانی و جوانی می برم؛ روزهایی که با مشق کردن کپی آثار اندکی که از خط شکسته در آن دوران وجود داشت، می گذشت و او عهد کرده بود در برابر این تصمیم از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکند و عشق، ایمان و توکل را سرلوحه کارش قرار دهد. گفت و گوی ما را با استاد کابلی خوانساری، احیاگر خط شکسته نستعلیق در شصت و نهمین بهار زندگی اش در ادامه می خوانید.
از عطش تان برای آموختن خط شکسته نستعلیق بگویید و از روزهایی که پشت ویترین عتیقه فروشی ها در خیابان منوچهری در جست و جوی قطعه ای از این خط بودید.
در دوران دبستان، هر وقت خط خوبی را پشت جلد کتابی می دیدم، علاقه مند می شدم و از روی آن با مداد می نوشتم و در مسابقات خوشنویسی با مداد هم شرکت می کردم تا این که برای فراگیری خوشنویسی در کلاس های آزاد خوشنویسی ثبت نام کردم و ارتباط من با خوشنویسی از پشت میز و نیمکت های مدرسه شروع شد و به کلاس های آزاد خوشنویسی رسید. در دوره عالی مدام به دنبال کتاب هایی که مطالعات و اطلاعات تاریخی مرا در حوزه خوشنویسی بالا ببرد بودم و این تفریح من بعد از مدرسه بود تا این که در یک مجله هنری، به خط شکسته برخورد کردم که به نظرم خطی غیر عادی بود. با شور و شوق بسیار آن را فرا گرفتم و به طور ناخودآگاه بدون آن که کوچک ترین آشنایی با شکل و هندسه کلمات داشته باشم از روی آن نوشتم و با این نوشتن اشتیاق عمیقی در جان من به وجود آمد و این ارتباط تنگاتنگ موجب شد همیشه به کار تازه ای به نام خط شکسته فکر کنم. ماه ها گشتم اما نمونه ای از این خط پیدا نکردم و یادم آمد در خیابان منوچهری و در عتیقه فروشی ها نمونه های آثار خوشنویسی را می گذاشتند و از مدرسه که می آمدم، تمام مسیر را می گشتم و در نهایت یادم آمد در موزه ها چنین آثاری وجود دارد بنابراین موزه به عنوان یکی از فرصت های بسیار مطلوب من برای رسیدن به پدیده جدیدی که در ذهنم نقش بسته بود، محسوب می شد که تمام اوقات فراغتم را بعد از مدرسه پر می کرد.
با توجه به ارتباط تنگاتنگ ادبیات و خوشنویسی از شعر کدام شاعران بهره گرفتید و کدام شاعران در روند فعالیت تان تاثیرگذار بودند؟
در خط شکسته برای این که اشعار خوانده شود رسم بر این بود که نام شاعر را می نوشتند. این مقوله باعث می شد برای خواندن یک قطعه کتاب تهیه کنم و من آرام آرام مجموعه ای از کتاب های شعر را خریداری کردم. در سنین جوانی، به شعر حافظ روی آوردم و کم کم با بوستان و گلستان سعدی و غزلیاتش و بعدها هم با رباعیات خیام و باباطاهر آشنا شدم.
اما پیوند خوردن با شعر معاصر از مزایای ورودم به دنیای خوشنویسی بود و من به شدت با شعر «سایه» نزدیک بودم. هر آدمی در عالم خوشنویسی می گردد تا شعری پیدا کند که قابلیت های عاطفی، انسانی و اجتماعی اش را داشته باشد بنابراین گمان می کنم با بن مایه شعر سایه خیلی الفت پیدا کردم. از شعرایی که ساده تر شعر می سرودند می توانم به سهراب اشاره کنم و کمکم با فریدون مشیری در دوران معاصر آشنا شدم و او یکی از شاعرانی بود که مطلوب ذهن من بود و از آن استفاده کردم.
در زمره هنرمندانی هستید که اشاعه هنر خوشنویسی را در دیگر کشورها سرلوحه فعالیت های تان قرار دادید؛ اقبال جهانی به خوشنویسی را چگونه دیدید؟
هنر خوشنویسی به عنوان هنر ملی، اصیل، ارزشمند و تاریخ ساز یکی از مولفه های فرهنگ و تمدن سرزمین ما در هر گوشه از جهان محسوب می شود و علاوه بر نمایش آثار زیبای خوشنویسی در موزه های ایران، در موزه های بزرگ جهان همچون اروپا و آمریکا که هیچ گونه آشنایی با این هنر ندارند زیباترین نمونه های درخشان تاریخ خوشنویسی به چشم می خورد. این هنر به دلیل اتصال و ارتباط تنگاتنگی که با مضامین شعری و ادبیات دارد به شکل قطعه، مرقع و کتابت به دیگر کشورها سفر کرده است. از آن جایی که این هنر را هنر ملی ایران می دانند هر وقت خواستند هنری را عرضه کنند، خوشنویسی جزو انتخاب های اول بوده است به گونه ای که در کمتر موزه ای در دنیا می توانیم اندازه یک کف دست نقاشی ایرانی ببینیم اما تقریباً در کمتر موزه ای می بینید که اثری از خوشنویسی وجود نداشته باشد. بنابراین این مولفه ای است برای این که این هنر به عنوان هنر قدسی همیشه مورد اعتبار باشد و این اعتبار تمام ارزش ها و مواریث سرزمین ما را منتقل کرده است.
در مصاحبه ای گفته بودید مدیریت هنر در کشور، سلیقه ای است نه مدیریتی مبتنی بر کارشناسی؛ در این مورد توضیح می دهید؟
امروز استعدادهای جوان به سمت تقلید و کپی کاری برده شده اند و مدام کپی های بیهوده انجام می گیرد و اجازه داده نشده است جوان ها کوچک ترین بروز و ظهور شخصی داشته باشند.
برخی استادان با اغراق و گزافه گویی در تعریف و تمجید به نوعی فضای نامساعدی را برای استعدادهای جوان ایجاد می کنند و به سرکوب جوان هایی که با شیوه هایی متفاوت از شیوه قدما می نویسند می پردازند. از این رو گمان می کنم که این مدیریت های سلیقه ای راه به جایی نمی برد. بنابراین پیشنهاد می کنم جوان ها را آزاد بگذاریم تا هر گونه علاقه مند هستند بنویسند و در گذشتگان ریشه کنند و کاری فراخور روزگار امروز خوشنویسی ارائه دهند، همان چیزی که در تمام عرصه های هنرهای تجسمی اتفاق افتاده است و در دنیای معاصر سیر می کند. اما با توجه به این تفکر در خوشنویسی بسیار عقب هستیم. به نظر می رسد انجمن خوشنویسان ایران، استادان و مدیران مسئول آموزشی باید به این مقوله توجه کنند و جلوی این امر را بگیرند و هنرمندان را توجیه کنند که ادامه این مسیر چیزی جز شبه هنر نیست.
جریان خوشنویسی را در استان ها به ویژه در خراسان شمالی چگونه میبینید و چه پیشنهادی برای ارتقای این هنر در شهرستان ها دارید؟
خوشنویسی هنری معنایی و مفهومی است که با بال شعر و ادبیات به پرواز درمی آید و در هر شهری که زمینه های ادبی بیشتر بوده، گویی زمینه ظهور و بروز خوشنویسی نیز بیشتر بوده است و قطعاً استان های خراسان با توجه به پیشینه گسترده ای که در عرصه شعر، ادبیات، عرفان، حکمت و سخنوران نامی و شعرای بزرگ داشته از کسوت و جایگاه رفیعی در خوشنویسی برخوردار است و ادامه این استعداد و رویکرد در شهرهای این استان ها به همین کیفیت است.
از آن جایی که برای اولین بار به بجنورد سفر کردم و با هنرمندانی که به نوعی اهل این دیار هستند همچون استاد سبزه، اخوین، تیمورزاده و رستمی آشنا شدم باید بگویم همه آن ها می توانند به نوعی چشم انداز امید بخشی برای فعالان این عرصه باشند زیرا تا معلم و چراغ راهی برای روشن نگه داشتن مسیر و هدایت و تربیت جوان ها نباشد، اتفاقی نمی افتد.
بنابراین با قابلیت هایی که در این استان دیدم و نزدیک بودن به استان تاریخ ساز خراسان رضوی، بی تردید می توان انتظار داشت که این شهر در هنر خوشنویسی آینده بسیار درخشانی داشته باشد.
به عنوان چهره ماندگار در عرصه خوشنویسی، راز ماندگاری هنر را در چه می بینید؟
ماندگاری ذات اقدس پروردگار است و اگر به سوی ماندگاری می رویم به نوعی حرکت به سوی اتصال به مبدأ زیبایی است به خصوص در عرصه خوشنویسی با توجه به مضامین متبرک و متعالی که در دنیای خوشنویسی وجود دارد باید متوجه باشیم هدف مان چیست؛ ترکیبی از اعتقاد باطنی و ذاتی و یک تلاش بیرونی. در واقع معتقدم رنگ تازگی بخشیدن به هنر و حیات تازه در آن ایجاد کردن در کنار تلاش برای جهانی کردن هنر راز ماندگاری آن است.
این بیت «گویند سنگ لعل شود در مقام صبر، آری شود و لیک به خون جگر شود» چه چیزی را در ذهن تان تداعی می کند؟
این شعر یادگار دیرینه من با استادم «حسین میرخانی» است و در واقع وقتی از استاد «میرخانی» خواستم به من خط شکسته تعلیم بدهد، این شعر سرمشقم بود و از آن جایی که عهد کرده بودم در برابر این کار دشوار دوام بیاورم و کوشش کنم، عشق، ایمان و توکل را که 3 اصل مهم برای رسیدن به هر هدفی است سرلوحه فعالیت ام قرار دادم.
بجنورد را چگونه شهری دیدید؟
بجنورد شهری باستانی و تاریخی است و با توجه به فضاهای سبز و دامنه های گسترده ای که در طبیعت دیدم، شهری است که جاذبه های توریستی بسیاری دارد و بالاترین جاذبه، جاذبه معرفتی و انسانی است که در این شهر و در هر شهری می تواند باشد تا بتواند جذابیت را برای هر نوع سلیقه ای کامل کند.