2 اداره+دادگستری ازپشت دوربین3 خبرنگار
شما چه قضاوتی دارید؟
گروه گزارش- خبرنگاران ما شنبه مهمان ناخوانده مراجعان دستگاه های دولتی بودند تا درد دل مردم و تلاش ادارات را ببینند. از این اتاق به آن اتاق رفتند و قلم شان گاهی پررنگ و گاهی کم رنگ شد، گاهی سرگیجه گرفته و مانده بود حال خوش این یکی را بنویسد یا حال ناخوش آن یکی را، وقتی آن ها را می دیدند...!
اول هفته جاری، تیم های اعزامی ما پا به پای ارباب رجوعان به راهروهای ادارات رفتند، گاهی شاهد کلافگی آن ها بودند و گاهی صدای بلندشان را شنیدند. این دست نوشته سه خبرنگار از سه دستگاه دولتی است، آن چه می توانیم بنویسیم.
رنگین کمان درخواست ها در اداره تأمین اجتماعی
کمتر از یک ساعت باقی مانده است تا کارمندان طبق روال هر روز به سوی منازل شان بروند و از اداره خارج شوند با این حال ارباب رجوعان همچنان در اداره تأمین اجتماعی بجنورد در حال آمد و شد و به دنبال رتق و فتق امور خود هستند و از آن جایی که استرس پایان وقت دارند، گام های شان را سریع تر بر می دارند و کارکنان این اداره در محاصره مردمی هستند که در کارشان گره افتاده است.
پیشخوان شماره یک میز خدمت، در ورودی ساختمان تأمین اجتماعی، بیشترین مراجعان را دارد و فرایندهای مربوط به واحدهای نام نویسی، بیمه شدگان، وصول حق بیمه و مستمری در این قسمت انجام می شود. از 7 باجه پاسخگویی، 6 مورد فعال و هر چند در ظاهر امور مشتریان بیمه، بدون فوت وقت و معطلی در حال انجام است ولی پاسخ هایی که برخی بیمه شدگان دریافت می کنند، خیلی به مذاق شان خوش نمی آید.درخواست های مراجعان در این اداره هر یک رنگی جدا دارد. همین طور که به عنوان مهمان ناخوانده همراه مراجعان از این اتاق به آن اتاق می روم گاهی قلم ام میخواهد پررنگ بنویسد و گاهی کم رنگِ کم رنگ.وقتی چشمان بارانی مراجعه کننده ای را می بینم که برای دریافت کمک هزینه کفن و دفن آمده است یا شادی پیرمردی را که از اتاق مستمری بگیران خندان خارج می شود، قلم ام سرگیجه می گیرد حال خوب آن یکی را بنویسد یا احوال ناخوش این یکی را!
یکی آمده است سوابق بیمه اش را بگیرد و دیگری به دنبال دریافت هزینه پروتز و غرامت دستمزد ایام بیماری است. آن یکی کمک بارداری می خواهد و دیگری در پی احتساب خدمت سربازی در سابقه بیمه اش است. یکی برای دریافت کمک هزینه ازدواج آمده و دیگری اخم را میزبان چهره خسته اش کرده و آمده است تا اعتراض از کارفرمایش را ثبت کند.برخی مراجعان، برای تکمیل پرونده و دریافت پاسخ نهایی، مجبور به رفت و آمد در ساختمان اداره هستند و از این اتاق به آن اتاق و از این طبقه به آن طبقه می روند. اتاق های مربوط به امور بیمه شدگان، فنی و مستمری بیشترین مشتریان را دارد و برخی دست پر برمی گردند و از لب و لوچه آویزان بعضی ها می شود فهمید کار امروزشان برای فردا مانده است! پخش صدای اذان از بلندگوی اداره، سرعت گام های مراجعان را بیشتر می کند... با این حال برخی باید دوباره میزبان ساختمان تأمین اجتماعی بجنورد شوند.
بدون ارباب رجوع
عجله دارد و با این که از ناحیه پای راست دچار مشکل جسمی است اما تلاش می کند گام های بلندتر و محکم تری بردارد تا هنوز اداره تعطیل نشده است به کارش برسد و دیگر این همه راه را در هوای داغ این روزها طی نکند. عرق می ریزد و با استرس به تلفن همراهش پاسخ می دهد و با نگرانی از این که امروز هم کارش راه نیفتد، صحبت می کند. گویا آن طرف خط، فردی او را به آرامش دعوت می کند زیرا کمی مکث می کند و غرولندش دیگر به گوش نمی رسد. همراه با او که صدای پاهایش سکوت محوطه اداره کل بهزیستی را می شکند وارد سالن اصلی می شوم. به قول معروف پرنده پر نمی زند اما چشمان من مانند پرنده ای پرواز می کند و به تک تک اتاق ها سرک می کشد. در بعضی از اتاق ها یک یا دو کارمند پشت سیستم رایانه نشسته اند و مشغول کار هستند. در برخی اتاق ها نیز بسته است البته از اتاق مدیرکل صدایی نمی آید. جوانی که با او وارد سالن شده بودم، برگه ای را به یکی از اتاق ها می برد و چند دقیقه بعد از آن جا خارج می شود؛ برق امید را در چشمانش می توان دید. صدای ملکوتی اذان در فضا پخش می شود و کارمندان روانه اقامه نماز می شوند و در این میان تعداد کمی مراجعه کننده می آیند و منتظر می مانند. دوباره وارد محوطه اصلی می شوم، خودروهای زیادی در قسمت های مختلف پارک شده اند و این نشان می دهد بیشتر کارمندان این اداره کل با خودروی شخصی شان رفت و آمد می کنند.به ساختمان دیگر بهزیستی می روم، آن جا هم از مراجعه کننده خبری نیست، سکوت عجیبی حکم فرما و در همه اتاق ها به روی مراجعه کنندگان باز است. وقتی صدای مرد میانسالی که نزد یکی از کارشناسان است بالا می رود، معاون توان بخشی او را به اتاق خود فرا می خواند و با حوصله به صحبت هایش گوش می دهد. مرد که از دوندگی های زیادش برای دریافت کمک هزینه توان بخشی گلایه دارد، می گوید: به هلال احمر مراجعه کرده ام که می گویند کمک ها برای سیل زدگان هزینه شده است؛ ما هم کمک لازم داریم و مدت هاست منتظر مانده ایم، نمی شود که فقط به یک قشر توجه کرد. سپس با راهنمایی معاون توان بخشی اتاق را ترک می کند. به اتاق دیگری می روم که یکی از مددجویان از صفی آباد برای انجام امور مناسب سازی محل زندگی اش مراجعه کرده، او نیز گویا چند ماهی است معطل مانده و در انتظار است کارهایش انجام شود.بعد از این که توسط کارشناس مربوطه، اسمش روی برگه ای یادداشت و به مانیتور رایانه چسبانده می شود، انگار کمی امیدوار می شود و تشکرکنان اتاق را ترک می کند. مراجعه کننده بعدی بانویی است که بهمن سال گذشته برای فرزند معلول خود در منزل مسکونی شان، بالابر نصب و همزمان برای دریافت کمک هزینه اقدام کرده است. نام او نیز روی برگه ای یادداشت و به مانیتور چسبانده می شود و قرار است 40 روز دیگر دوباره خبر بگیرد تا ببیند سرانجام این پول واریز می شود یا نه؟ عقربه ها به محض این که ساعت 13:15 را نشان می دهد، آسانسور و محوطه پر می شود از کارمندانی که برخی های شان لبخند بر لب دارند و بعضی خسته و خموده اند و راه خانه را در پیش می گیرند. حالا یکی، یکی خودروهایی که بیشتر فضای بیرونی بهزیستی را گرفته بودند روشن می شوند و پس از کم شدن تعداد آن ها، زیبایی و سرسبزی این مکان که برای بهتر زیستن توان جویان درنظر گرفته شده است، نمایان می شود. دو نفر از مددجویان که تازه آمده اند با درهای بسته و کارمندانی که رفته اند مواجه و ناامیدانه از آن جا خارج می شوند.پشت در شیشه ای اداره بهزیستی بجنورد که بسته است سه نفر که یکی از آن ها پیرزن است، ایستاده اند و با التماس و خواهش از نگهبان می خواهند در را به روی آن ها باز کند تا امضا بگیرند و به روستای شان باز گردند اما با جواب منفی مواجه می شوند. پیرزن که از شدت گرما سرخ شده است و نفس نفس می زند در گوشه ای از پیاده رو می نشیند در حالی که گوشه چادر را به دندانش می گیرد. چشمانم با این پیرزن خداحافظی می کند اما تا روزنامه، آن چهره ناامیدش در مقابل دیدگانم رژه می رود.
در راهروی دادگاه
«کاش از همان اول شکایت نمی کردم» اولین چیزی بود که در راهروی دادگستری سوژه قلم ام شد.تصویر حالت او شاید برای قلم ام ساده نباشد، لباس های ژولیده و چهره خسته او حرف ها داشت.کشتی او غرق شده و منتظر ناخدایی بود که او را نجات دهد.او تنها مراجعه کننده این سالن پر ازدحام نبود، یکی از همراهش مشورت می گرفت، دیگری غرق در پرونده ای بود که در اختیار داشت و انتظار برای ورود به محکمه و و و.
طولانی شدن روند اطاله دادرسی نکته ای ست که از پیشانی خیلی ها دیده می شود.موضوعی که البته مسئولان قضایی کشور و استان به آن واقف اند و کمبود نیروی انسانی را مهم ترین عامل آن می دانند. وقتی می خواهم وارد سالن دادگستری شوم همچون همه افراد در ورودی تلفن همراهم را تحویل می دهم. پس از عبور از بازرسی بدنی، میز نگهبانی با دو سرباز نخستین چیزی است که می بینم. پشت سر سربازان با نصب تابلوی بزرگی مراجعه کنندگان راهنمایی می شوند. مقابل در خروجی، در اتاق واحد ارشاد به روی مراجعه کنندگان باز است. بر چسب می بخشم و تابلوی راهنما در هر طبقه و نیم طبقه مهمان چشمانم بود اگر چه در ساعتی که آن جا بودم از بخشش خبری نبود. وسط سالن دادگستری اتاق شیشه ای وجود دارد و رقص سی گل مرا میخکوب می کند. تلویزیون بزرگی برای تماشای مراجعان تعبیه شده است. در راهروی دادگستری بجنورد امکانات برای راهنمایی و گذراندن وقت مردم وجود دارد که در کمتر اداره و نهادی به چشم می خورد اما با این وجود، تعداد آدم های منتظر کم نیست، افرادی که به دلیل از دست رفتن حق شان و برای تظلم خواهی پا به دستگاه برقراری عدالت گذاشته اند؛ زنی که مدت هاست تحمل زندگی با شوهرش را ندارد، مردی که می گوید ماه هاست برای گرفتن حقش پله های دادگستری را بالا و پایین رفته است و ...، این افراد از یک چیز گلایه دارند و آن اطاله دادرسی یا برخورد سرد برخی کارکنان است. موضوع اطاله دادرسی جدید نیست و مسئولان قضایی استان به آن اذعان دارند اما تعداد پرونده های ورودی هر سال در حال افزایش است و همچنان پست های خالی قضات و کمبود چشمگیر نیروی انسانی در دستگاه قضایی استان مهم ترین علت این موضوع اعلام می شود. چندی پیش رئیس کل دادگستری استان، در نشست خبری اعلام کرد: بر اساس قانون، پستهای مصوبه قضایی خراسان شمالی 272 قاضی است اما اکنون 159 نفر در دستگاه قضایی فعالیت میکنند. داستان گزارش امروزم از دادگستری از مصادیق به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقی است، محسوب می شود.خبرهای تلخ و نه چندان شیرین و کمی شیرین نیز روی کاغذ خبرم نشست .اما برخی از آن ها نیاز به تکمیل شدن و برخی نیاز به مجوز و منبع دارد و با این گزارش که حال و هوای ارباب رجوع است شاید همخوانی نداشته باشد.تا گزارشی دیگر بدرود.