ماجرای شیرین «کلهقند» های آن روزها
علوی
در روزگاران قدیم، در خانه هایی با سقف های بلند، تیرهای چوبی، در و پنجره های قدیمی با آن رنگ های آبی روشن، آدم های باصفایی زندگی می کردند و روزگار سخت را با کار کردن به زانو در می آوردند؛ همان هایی که حرمت بزرگ تری و کوچک تری را نگه می داشتند، به آداب و سنت هایی که داشتند پایبند بودند و انجام ندادن هر یک از سنت ها را به دلایلی که برای خودشان منطقی بود، کاری ناپسند می دانستند. آن روزها که از امکانات و زندگی ماشینی و انواع وسایل مدرن و خوراکی های رنگارنگ خبری نبود، همه آستین همت بالا زده بودند تا روزگار را بگذرانند و در این میان آن چه را که از دست شان بر می آمد انجام می دادند.
در آن روزگاران برخی مردم به کشاورزی مشغول بودند و برخی دیگر که کاسب های قدیمی بجنورد بودند بیشتر در محدوده چهارشنبه بازار و پای توپ محصولات کشاورزان مانند گندم و انواع میوه و صیفی جات را خریداری می کردند. از همه مهم تر در آن زمان در منطقه کشمش به وفور تهیه می شد و بانوان با حوصله حبه های ریز و درشت انگور را ساعت ها از درخت «مو» که بجنوردی ها به آن «میم» می گفتند، می چیدند.
سپس کدبانوهای روستایی آن ها را در چندین تشت آب خوب می شستند و روی بام های کاهگلی منازل شان پهن می کردند و پارچه ای از جنس تور روی آن ها می کشیدند تا از آلودگی حشرات دور باشند.
چند روز که آفتاب به آن ها می خورد، کشمش های آفتابی آماده می شد و مردان روستایی آن ها را برای فروش به شهر می آوردند. کشمش ها در کیسه های مختلف جلوی در مغازه های راسته بازار به فروش می رسید و کام همه را شیرین می کرد.
بانویی 64 ساله بیان می کند: آن روزها مانند امروز از قند و آبنبات خبری نبود و کدبانوها در قندان های کوچک، مخلوطی از کشمش، خرما، مویز و انجیر و توت خشک می ریختند و کام اهل خانه و مهمانان خود را با آن ها شیرین می کردند. «یزدان پرست» ادامه می دهد: تنقلات طبیعی آن زمان به دست بانوان هنرمند تهیه می شد و زینت بخش محافل شان بود. گاهی اوقات نیز که حوصله می کردند، فطیر شیرین یا کلوچه درست می کردند تا با آن از مهمانان خود پذیرایی کنند.
این بانو که برخی خاطرات کودکی خود را به یاد می آورد، می گوید: بارها از مادرم شنیدم که در آن زمان از قند یا آبنبات خبری نبود و مردم هنگام نوشیدن چای از کشمش و خرما استفاده می کردند اما بعدها کم کم «کله قند» های بزرگ به بازار آمد و مردم از دیدن آن ها شگفت زده شدند.
شهروندی دیگر هم می گوید: در زمان قدیم قند در بازار نبود، به مرور زمان بازاریان قند آوردند که آن هم به شکل امروزی و حبه نبود، بیشتر بازاری ها «کله قند» می آوردند و زمان فروختن، آن را وزن می کردند و به ازای هر کیلوی آن مبلغی از مشتری می گرفتند.
«ثابت قدم» ادامه می دهد: پس از آن که قند به بازار آمد دیگر در هر خانه ای یک «قند شکن» یا تیشه برای شکستن قند بود و کار کدبانوها این بود که هر چند مدت بخشی از کله قند را در اندازه های مناسب خرد و قندان های خانه را با آن پر کنند.
این بانوی 70 ساله اظهارمی کند: از همان روزهای کودکی به خاطر دارم که بیشتر وقت هایی که مهمان به خانه می آمد، قندان پر از قند را در مقابلش می گذاشتیم و زمانی که خودمان در خانه بودیم بیشتر از کشمش و خرما استفاده می کردیم.
وی با بیان این که آن زمان کله قند کالایی باارزش محسوب می شد، می افزاید: اگر اهل خانه می خواستند به دیدار تازه عروس یا نوزادی که تازه به دنیا آمده بود بروند یا برای منزل نوی یکی از اقوام چشم روشنی تهیه کنند، بیشتر کله قند می بردند تا هم کام همگان را شیرین کند و هم به لطف شیرینی که دارد ایام را به کام کند.
یک پژوهشگر فرهنگ عامه هم با اشاره به داد و ستدهای زمان قدیم بیان می کند: از زمان کشف نفت و ساخت اولین چراغ های روشنایی و خوراک پزی و ورود آن ها از طریق مسیر عشق آباد شوروی سابق به بجنورد، کاروان های تجاری با سرمایه بازرگانان و تجار محلی، حمل خشکبار، مواد غذایی و کله قند را به منظور داد و ستد با تجار عشق آباد ترکمنستان آغاز کردند.
«احسان حصاری مقدم» به کالاهایی که از شوروی (روسیه) وارد بجنورد می شد و شامل سماور، استکان، آفتابه لگن، ظروف برنجی و چینی، پارچه و انواع قفل و بقیه لوازم مورد نیاز مردم این منطقه بود، اشاره می کند و می گوید: در آن روزها «کله قند»، نقش و سهم عمده ای در میان اجناسی داشت که بازرگانان، از آن سو و با زحمت در چهار فصل سال و با عبور از کوه های پربرف، به بجنورد می آوردند. وی کله قند را جزو اولین هدیه هایی می داند که در مراسم خواستگاری توسط خانواده داماد برای عروس، برده می شد.
وی در این باره توضیح می دهد: خانواده های عروس و داماد بعد از توافق درباره آغاز زندگی مشترک دو جوان کله قند را می شکستند و جوانی چابک با ربودن آن از دست دیگران، خود را به منزل داماد می رساند و با تحویل دادن تکه ای از سرقند، به او مژده وصلت می داد و مژدگانی اش را دریافت می کرد.
وی بیان می کند: در همان سال ها بود که در اولین شب ورود عروس به خانه همسرش، داماد با پرتاب کردن تکه های کله قند از پشت بام، از مهمانان پذیرایی می کرد.
وی خاطرنشان می کند: البته این مراسم طی چند دهه تغییراتی کرده است اما همچنان در بین بسیاری از اقوام هنگام جواب مثبت گرفتن از خانواده عروس، کله قند شکسته می شود و هنوز هم هنگام عقد روی سر عروس و داماد قند می سابند تا زندگی شان شیرین شود.
این پژوهشگر فرهنگ عامه اظهارمی کند: با راه اندازی اولین کارخانه قند در سال1274 در تهران، کله قند جایگاه محکم تری در بین طبقات مختلف اجتماعی در کشور پیدا کرد و سال ها بعد، به دلیل دستیابی آسان مصرف کنندگان به کله قند، این ماده شیرین، به هدیه ای با ارزش در بین بسیاری از خانواده ها تبدیل شد.
وی با اشاره به کاربردهای قند در مراسم مختلف می گوید: از کله قند برای دیدن خانه تازه ساخت، نوزاد تازه به دنیا آمده، عیادت و رهایی از بیماری و پایان خدمت سربازی که مادری برای جوانش «قُرتِن آشِه» پخته بود، استفاده می شد و جزو فراوان ترین هدایایی محسوب می شد که توسط مهمانان، بر سر سفره میزبان قرار می گرفت.
وی ادامه می دهد: در زمان قدیم مرسوم بود که در لحظه ختنه پسران، فردی جهان دیده و مجرب، با عنوان محلی «کِرِو» یا »کِرِب» با ریختن قندآب یا گذاشتن تکه قندی در دهان کودک، او را برای تحمل درد دلداری می داد.
به گفته وی، تا چند دهه پیش با شکوفایی گل ها در دشت و با آغاز سال نو نیز تا غروب سیزده بدر، یلان نامداری در سایه سار «ایش دَرَخت» پنجه در پنجه هم می انداختند و در میان غریو شادی و نوای موسیقی، پس از به خاک مالیدن پشت حریف، برای شیرین شدن کام کشتی گیر برنده، کله قندی به او می دادند.
وی با اشاره به برخی دیگر از پیشینه های استفاده از کله قند در زمان قدیم خاطرنشان می کند: تاسف بار است که کله قند، اسباب معامله کاسبان رباخوار در زمان قدیم هم بود که برای شرعی جلوه دادن کارشان، تکه ناچیزی از آن را در برابر پول اجاره داده شده به خریدار می دادند و گویی خریدار به جای دریافت پول ربا، از آنان قند خریده است.
«حصاری مقدم» یادآور می شود: با گذشت چند دهه از تاسیس اولین کارخانه قند، عوامل فروش کله قند در کشور رو به فزونی گرفت و کله قند پیچیده شده با روزنامه باطله و گاه کاغذ رنگی که نخی سفید و قرمز(قند نخی) هم دور آن گره می زدند، مرسوم ترین هدیه برای خانواده ها بود.
گاه مادران، با فرا رسیدن ایام محرم، نذر خود را با دادن کله قند به حسینیه محل زندگی شان ادا می کردند و برخی مواقع بر اثر ماندن قند در پستوی خانه ها و رنگ باختن، آن را در کارگاه های آبنبات ریزی با شکر، آبنبات و نبات عوض می کردند.