علوی
آن روزها خانه ها را به گونه ای می ساختند که در زمستان های سخت و طولانی و پربرف آن دوران بجنورد با کمترین وسایل، گرم می شدند.
زمستان که می شد، مردم به فکر گرمای تابستان هم بودند و برای آن که بتوانند مواد غذایی خود را خنک نگه دارند و از فساد آن ها جلوگیری کنند، یخچال های طبیعی می ساختند. حکایت یخچال های طبیعی بجنورد خواندنی است.
یکی از شهروندان که خاطراتی از آن روزگاران دارد، بیان می کند: آن موقع ها یکی، دو یخچال طبیعی در بجنورد وجود داشت که تابستان ها یخ های حاصل از این یخچال ها را برای فروش به شهر می آوردند.
«یعقوبی» که اکنون 71 ساله است، اظهارمی کند: آن موقع در اطراف بجنورد چند یخچال طبیعی وجود داشت که صاحبان آن ها افرادی را به کار می گماشتند و آن ها در زمستان یخ تهیه میکردند و یخ ها را در فضای گنبدی شکل یخچال ها می گذاشتند تا در تابستان بتوانند از آن ها استفاده کنند.
یکی دیگر از شهروندان هم که به گفته خودش چند بار شاهد تهیه یخ در یخچال ها بوده است، اظهارمی کند: زمانی که نوجوان بودم یکی، دو بار با پدرم به سمت این یخچال ها رفتیم. در آن جا دیدم که کارگران با چه مشقتی در هوای سرد زمستان و در شب های استخوان سوز آب جوی ها را به سمت سازه ای خاص هدایت می کنند تا آب طبقه طبقه یخ بزند.
وی که خود را «موسوی» معرفی می کند، می افزاید: این یخچال ها کاهگلی بودند و اوایل بهار عده ای یخ ها را در قالب ها و اندازه های گوناگون بار قاطر و دیگر چهارپایان می کردند و به سوی شهر روانه می شدند.
البته یک پژوهشگر فرهنگ عامه در بجنورد در این باره بیان می کند: در زمان قدیم با ورود به فصل بهار و شکوفایی گل ها در دشت که نشان از گرم شدن هوا داشت، برف مانده از فصل زمستان در مناطق پایین دست کوه ها، آب می شد اما در قسمت هایی از رشته کوه های «آلاداغ»، «سالوک»، «آخِر داغ» و «آق مَشَد» که تابش آفتاب، چندان در آن جا کارگر نبود، برف تا ماه ها باقی می ماند که اسم آن مکان ها را «یخچال» گذاشته بودند.«احسان حصاری مقدم» ادامه می دهد: طبق اظهارات شهروندان کهن سال و برخی اهالی روستاهای واقع در دامنه کوه های پربرف شهرمان بجنورد، مردانی سختکوش و ورزیده و آشنا با سختی های کوهستان، با بالا رفتن از تپه ها و کوه ها، خود را به یخچال ها می رساندند و پس از بار کردن تکه هایی از برف یخ زده روی اسب و قاطر، راه شهر را برای فروش یخ ها در پیش می گرفتند.
وی خاطرنشان می کند: این شیوه معیشت، تا اواخر دهه 30، از رونق خاصی برخوردار بود زیرا پیش از ساخت یخچال هایی در شهر از خشت خام برای تامین یخ در فصل گرما، «برف آورندگان از کوه»، جزو کوشاترین مردانی بودند که در سرما و بدون داشتن امکانات امروزی، روزی خود را از درون یخچال های طبیعی اما پر خطر، کسب می کردند.
به گفته وی، تا اوایل دهه 50 و حتی پس از راه اندازی دومین کارخانه یخ در خیابان قیام، یخچال های کاهگلی دست ساز در 3 نقطه شهر فعال بودند.
وی با اشاره به وجود یکی از این یخچال ها در خیابان 17شهریور جنوبی، کوچه یخچال (شهید شاکری 8)، بیان می کند: در انتهای خیابان 17 شهریور شمالی حوالی سازمان فنی و حرفه ای و مزار شهدا، یخچال هایی وجود داشتند که در سردترین شب ها موسوم به «اَیاس»، آب گیری می شدند.
وی می افزاید: در نزدیکی آب جاری شده از قنات صدرآباد که از همسایگی یخچال ها می گذشت، زمین هایی مسطح شبیه باغچه، اما کم عمق و پر وسعت تعبیه شده بود و کارگرانی در سردترین شب ها، آب را با سطل های چرمی از جوی، می گرفتند و در آن ها می پاشیدند تا لایه لایه یخ بزند و زمانی که قطر یخ ضخیم می شد، آن ها را با کلنگ می شکستند و از پله های مارپیچ داخل یخچال خشتی که مخروطی شکل بود پایین می بردند و یخ ها را روی هم می چیدند.
این شهروند ادامه می دهد: برای جلوگیری از چسبندگی، ابتدا کمی کاه می ریختند و چوب های نازکی را بین تکه های یخ می گذاشتند تا در لحظه خارج کردن از یخچال، حمل آن ها راحت تر باشد. وی به ادامه مراحل تهیه یخ اشاره و بیان می کند: پس از انباشته شدن یخ ها که تقریباً همه فضای یخچال پر می شد، روی در چوبی آن را برای جلوگیری از ورود هوای آزاد به داخل که سبب آب شدن یخ ها می شد، با کاهگل می گرفتند و تا 15فروردین آن را باز نمی کردند.
وی می افزاید: بعد از فروکش کردن سرمای زمستان و بالا رفتن دما در اولین روزهای بهار، یخ ها را به وسیله گاری دستی یا گاری هایی که اسب ها و قاطرها آن ها را می کشیدند، به بازار می آوردند.
به گفته وی، اصلی ترین خریداران یخ طبیعی در آن روزگاران، بستنی فروش ها بودند. آن ها برای تهیه بستنی، یخ ها را در اطراف یک پاتیل استوانه ای شکل میریختند و با چرخاندن آن به سمت چپ و راست، بستنی برای فروش آماده می شد.
«حصاری مقدم» اظهارمی کند: مغازه دارهایی از جمله سبزی فروش ها، یخ طبیعی را داخل جعبه چوبی مستطیل شکلی می گذاشتند و آن ها را در اندازه های مختلف خُرد می کردند و افراد می توانستند مقداری یخ را به ارزش یک ریال و حتی 10 شاهی خریداری کنند.
وی با بیان این که «آب یخی» ها در قدیم، افرادی بودند که برای خیس نشدن لباس های شان پیش بندی از چرم بر تن میکردند، می افزاید: این افراد کوزه های سفالی بزرگی را از گردن شان آویزان می کردند و در یک قدح بزرگ، تکه یخی می انداختند و آب را با انگشتان خود هم می زدند تا خنک شود.
این فروشندگان آب یخ، از دروازه قبله (میدان کارگر) تا پای توپ که بازار اصلی شهر بود، پای پیاده در حالی که عبارت «آب یخ» را فریاد می زدند، تشنگان و روستاییانی را که مواد لبنی و خوراکی به شهر آورده بودند به سمت خود فرا می خواندند.
وی با اشاره به خاطراتی از آن دوران، ذکر می کند: قدح آب، از بامداد تا شامگاه روزهای گرم تابستان، بارها از یخ، پر و خالی می شد و تشنگان با دادن 10 شاهی و گاه یک ریال، قدح را سر می کشیدند.
وی ادامه می دهد: به محض آب شدن یخ داخل قدح، از اولین سبزی فروشی یا بقالی، تکه یخی می خریدند و دوباره نوای آهنگین «آب یخ» را در خلوت آن روزهای شهر کم جمعیت بجنورد سر می دادند.
وی بیان می کند: از جمله محل های پر کردن دوباره کوزه آب، به جز صدرآباد، قناتی در کنار ساختمان شهرداری واقع در خیابان مفخم (سیدجمال الدین اسدآبادی) با نام «آبشار» بود که خود را به آن جا می رساندند.
به گفته وی، پس از گذشت سال ها، شهر بجنورد به سیستم آب رسانی مجهز شد و اولین شیرهای آب در خیابان ها و وسیله ای استوانه ای شکل از جنس چدن با نام «فشاری» در کوچه ها نصب شد که پایانی بود بر کار فروشندگان پر تلاش آب یخ که صدایشان، در حافظه بسیاری از شهروندان سالخورده و کهن سال بجنوردی، ماندگار شده است.