راهی روستای «سارمران» در 20 کیلومتری اسفراین می شوم؛ روستایی که بسیاری آن را به نام «گلخانه ای» می شناسند اما قصد من از سفر کوتاه عصر گرم تابستان به «سارمران» دیدار با «بانو ننه» است؛ بانویی 65 ساله که رویاهای کودکی اش را زنده کرده است و همراه با عروس و دخترش، عروسک هایی با لباس های کرمانجی می سازند؛ عروسک هایی که از موزه ملل و عروسک خانه ماه گنج سر درآورده اند.
به روستا می رسم، طبق آدرسی که از دختر «بانو ننه» گرفته ام، باید تا انتهای آسفالت مسیر را طی کنم.
آسفالت تمام می شود و از نوجوانی موتورسیکلت سوار، نشانی «بانو ننه» را می گیرم، او هم با همان صفای دلش از من می خواهد پشت سر او حرکت کنم، راه را نشان می دهد و از کوچه پس کوچه های خاکی گذر می کنم.
به منزل «بانو ننه» می رسم، وارد منزل می شوم و پس از آن با «بانو ننه» و خانه ای که با عروس و پسر و همسر و دخترش در آن زندگی می کنند رو به رو می شوم.
«بانو ننه» به گرمی به استقبال می آید و مرا به نوشیدن یک لیوان شربت سرد دلچسب مهمان می کند و من سر تا پا گوش می شوم برای شنیدن قصه عروسک سازی که عروسک های کرمانجی اش شهره اند و ما در دو قدمی از آن بی خبریم.
«بانوننه» از کودکی عروسک می ساخته اما به واسطه درگیری های زندگی و گذر عمر آن را رها کرده تا این که 2 سال قبل به همت تسهیل گران بار دیگر پا در دنیای عروسک ها می گذارد. 6، 7 ماهی می گذرد و شهریور 95 دختر خانواده تصویر 3 عروسک دست ساز مادرش را در یک گروه فضای مجازی منتشر می کند و این گونه عروسک ها مشتری پیدا می کنند و در نهایت 3 تن از موزه عروسک های ملل برای نخستین بار به اسفراین می آیند و عروسک های «بانو ننه» را می بینند و به او سفارش کار می دهند.
عروسک هایی که «بانو ننه» می سازد روایتی از قصه های آشنای کرمانجی است، «گلنار» که در آهنگ کرمانجی شهره است، «لیاره» و «خجه لوره» یا همان «خدیجه» و یک «چوپان» عروسک هایی هستند که اکنون در خانه وجود دارند و من آن ها را می بینم؛ این هنر دست یک زن روستایی است.
«بانو ننه» شاید در بهترین حالت در هر عروسک 8 تا 9 هزار تومان سود می کند؛ عروسک هایی که به جز گلدوزی و خیاطی، هنر دستان این هنرمند است و حالا هم عروس و دخترش همراه او شده اند تا بار را کمی از روی دوش «بانو ننه» بردارند. یادم رفت فامیلی «بانو ننه» را بگویم؛ «بانو ننه پور اسماعیل» با صبر، حوصله و لبخند پاسخ می دهد و هر جایی هم که ذهنش یاری نکند دخترش با او همراه و همکلام می شود.
از مهرماه سال گذشته هم به لطف اینستاگرام یک مشتری دیگر برای عروسک های «بانو ننه» پیدا شده است و عروسک خانه ماه گنج متعلق به موزه سینما عروسک های «بانو ننه» را می خرد و می فروشد و حالا گردنبند و جاسوئیچی هم سفارش داده شده که همین روزهای پیش رو آماده و ارسال خواهد شد.
«بانو ننه» به گفته خودش با عروسک سازی از فکر و خیال فاصله گرفته و به سرگرمی از راه عروسک سازی راضی است. از دخترش می پرسم: «از پس عروسک های دیگر اقوام بر نمی آیید؟!» پاسخ جالبی می دهد که قابل تمجید و شایسته تقدیر است؛ «پا تو کفش بقیه نمی کنیم، هرچند سودآوری دارد، اما ما بقیه اقوام را به اندازه قوم کرمانج نمی شناسیم و از جزئیات لباس هایشان چیزی نمی دانیم، پس این کار به مصلحت نیست.»
گرم قصه می شوم و این جاست که می فهمم «بانو ننه» و دختر و عروسش به گونه ای سفیر فرهنگی اند. هرچند «آزاده» دختر «بانو ننه» برای ثبت عروسک هایشان به اداره میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری اسفراین مراجعه کرده ولی گویا کاری از دست آن ها بر نمی آمده است و گفته اند که تنها در بحث لباس های سنتی و منسوجات محلی دست شان باز است.
هنر «بانو ننه» تنها ساخت عروسک نیست و «بسته گیاهان دارویی»، «جعبه کادویی»، «کیف گلیم» و «سفره قند» دیگر محصولاتی است که «بانو ننه» در تولید آن ها سهیم است، اما جای بازار آن ها خالی است.
حالا این دستان هنرمند منتظر حمایت هایی است تا هنرش در استانی دیده شود که داعیه دار فرهنگ است و قومیت های آن بخشی از تاریخ و فرهنگ را روایت می کنند.