اشعه های خورشید که بر پهنای دیوارهای کاهگلی قدیمی می افتاد، سر و صدای بچه ها در کوچه ها شروع می شد و هیچ فردی جلودار آن ها نبود، اگر مادری می آمد و از آن ها می خواست کمی آرام تر بازی کنند باز هم گوش شان بدهکار نبود و با تمام قدرت و انرژی بازی می کردند. تیله یا «توشله» یکی از بازی های مورد علاقه پسربچه ها بود که بازار داغی داشت. آن ها از صبح که بیدار می شدند بعد ازصرف صبحانه در کنار اعضای خانواده بیرون می زدند یا در حیاط بزرگ خانه با هم به بازی مشغول می شدند. یکی از شهروندان که خاطرات زیادی از توشله بازی دارد، بیان می کند: آن زمان با پسربچه های محله در یک جا جمع می شدیم، هر کدام توشله های مان را می آوردیم و مشغول بازی می شدیم، آن فردی که تعداد توشله های بیشتر با رنگ های جذاب تری داشت بازی را آغاز می کرد. «اسماعیلی» که اکنون 64 سال سن دارد، ادامه می دهد: توشله بازی به طور معمول به صورت دو نفره انجام می شد. وی «چلی آغاج» را یکی دیگر از بازی های محبوب آن زمان می داند و می گوید: اوقات بیکاری بچه ها با انجام بازی های مختلفی که تحرک و نشاط را برای آن ها به همراه داشت، می گذشت که بازی های بومی، محلی و در راس آن ها چلی آغاج از بازی های معروف آن دوره به شمار می رود. شهروندی دیگر هم با بیان این که اوقات فراغت بچه های آن زمان با بچه های این دوره و زمانه زمین تا آسمان فرق کرده است، اظهارمی کند: آن موقع ها بچه ها با کمترین امکانات تحصیلی درس می خواندند و زمانی که فصل تابستان می رسید و اوقات فراغت آن ها آغاز می شد بیشتر خانواده ها اصرار داشتند فرزندان ارشد و پسران شان به دنبال حرفه آموزی بروند تا بتوانند در آینده روی پای خودشان بایستند یعنی در کنار درسی که در مدرسه می خواندند بر یادگیری مهارت های کار و زندگی هم تاکید داشتند. برای دختران نیز شرایط مشابهی وجود داشت آن ها باید کنار دست مادران شان می شدند تا آداب غذا پختن، پذیرایی از مهمانان، بزرگ کردن و پرورش دادن کودکان را می آموختند و به این ترتیب تجربه کسب می کردند. وی که خود را «کریمی» معرفی می کند، ادامه می دهد: اوقاتی که بچه ها از انجام دادن این کارها فارغ می شدند می توانستند با هم سن و سال های شان بازی کنند. به گفته وی بیشترین معنا و مفهوم مشارکت و سازگاری با دیگران در سایه همین بازی های گروهی و قهر و آشتی های کودکانه شکل می گرفت اما متاسفانه بسیاری از بچه های این دوره و زمانه در تنهایی به سر می برند و کمتر معنی گروه و مشارکت را درک می کنند به همین دلیل شکست و پیروزی را تجربه نمی کنند و توقع دارند همیشه به آن ها حق داده شود و از این بابت در آینده دچار خسارت های جبران ناپذیری خواهند شد.
این بانوی 65 ساله بیان می کند: آن موقعها بازی بچه ها تحرک و شادابی خاصی داشت، وقتی آن ها بازی می کردند شادی فضای خانه ها را پر می کرد و به زندگی معنا می بخشید، گاهی صدای قهقهه شان می آمد و گاهی سر و صدا و دعوای شان بلند می شد اما کمتر مادری خود را در قهر و آشتی های کودکان دخالت می داد، آن ها فقط نظاره گر بودند و کار بچه ها را به خودشان واگذار می کردند تا بتوانند از عهده هم بر آیند و باید هر که حق با او بود حقش را می گرفت. وی کمک کردن به مادران را یکی از بزرگ ترین تفریح های بچه ها به ویژه دختربچه های آن موقع می داند و ذکر می کند: آن موقع ها در تابستان دختر بچه ها به مادران شان التماس می کردند زمانی که در دیگ های بزرگ مسی در حیاط رب می جوشاندند، به آن ها کمک کنند و هر کدام هر کمکی از دست شان بر می آمد انجام می دادند و از این کار خرسند بودند.
شهروند کهنسال دیگری هم درباره اوقات فراغت بچه ها در زمان قدیم اظهارمی کند: زمانی که بچه بودیم امکانات زیادی در دسترس نداشتیم به طوری که ما پسربچه ها از توپ های پلاستیکی کهنه ای که در اختیار داشتیم، استفاده می کردیم یا بازی هایی مانند «گرگم به هوا»، «دنبال دنبال» و «وسطی» انجام می دادیم که وسطی یا «توتوله» یکی از بازی های مورد علاقه همگان بود و از زمانی که مشغول بازی می شدیم نمی دانستیم چگونه زمان می گذرد. ظهر که می شد، چنان خسته بودیم که به زحمت می توانستیم ناهار بخوریم و حتما باید بعد از صرف غذا استراحت می کردیم. «احمدزاده» ادامه می دهد: دختربچه ها هیچ گونه وسیله ای برای بازی نداشتند و مادران شان با پارچه و چوب برای آن ها عروسک درست می کردند و آن عروسک های پارچه ای دست ساز همه دنیای دخترکان می شد. «قاسم ضیغمی» هم که از شهروندان بجنوردی است، درباره بازی های آن زمان می گوید: یکی از بهترین تفریح های ما هفت سنگ و چلی آغاج بود. وی می افزاید: بازی معروف دیگری به نام «خرخره» داشتیم که با چوب، میخ و حلب روغن نباتی وسیله ای درست می کردیم و آن را روی زمین می کشیدیم. همچنین گاهی اوقات لاستیک های موتور یا دوچرخه را برمی داشتیم و به کمک یک چوب آن ها را به حرکت در میآوردیم.
در همین باره، «فریده لطفی» یکی از شهروندان بجنوردی می گوید: در زمان قدیم مانند اکنون از بازی های کامپیوتری، اسکیت، اسکوتر و ... خبری نبود و بچه ها با کمترین امکانات بازی می کردند و از انجام آن شاد بودند. وی اظهار می کند: بازی محلی «اِز سر نو گِزر خانُم» در میان نوجوانان پسر رایج بود و در هر کوی و برزن عده ای را می توانستیم ببینیم که مشغول انجام آن هستند. وی درخصوص انجام این بازی بیان می کند: اعضای گروه صف می کشیدند و یک نفر در چند قدمی آن ها خم می شد و یکی یکی از روی آن می پریدند و هر فردی زمین می خورد باید جایش را با فرد خم شده عوض می کرد.
وی اظهار می کند: بازی دیگری به نام «لنگ» وجود داشت که آن هم مخصوص پسر بچه ها بود، آن ها وسیله ای را از سرب و پوست به همراه پشم گوسفند (پوست دباغی نشده) و تکه ای سیم یا نخ می ساختند و با آن بازی می کردند. هر کسی که نمی توانست آن را با بغل پا بزند و روی زمین می افتاد نوبت دیگری می شد.
وی اظهار می کند: دخترها هم بازی های مخصوص به خودشان را داشتند. یکی از بازی های مورد علاقه آن ها خاله بازی با عروسک های ساخته شده توسط مادران شان بود. در حیاط هایی که دختر داشتند همیشه روی زمین با گچ شکل لنگ بازی کشیده شده بود. وی ابراز می کند: کش بازی از بازی هایی بود که دختران با آن سرگرم می شدند، آن ها دو طرف کش بلندی را می بستند و دو نفر به صورت ایستاده آن را در پاهای شان می کردند و دیگران به نوبت بازی می کردند و هر که حرکتی را اشتباه انجام می داد جایش را با دیگری عوض می کرد.
وی به بازی های یک قل، دوقل، کبدی و توتوله اشاره می کند که مورد علاقه بچه های آن زمان بود ولی این گونه بازی ها اکنون دیگر منسوخ شده اند و جای شان را به بازی های کامپیوتری داده اند.