بهار تولد شور و شوق، سبزه، امید و حرکت است. صدای پای بهار صدای دعوت دوباره به زیستن و از نو شدن است. زمان به این هنگامه که می رسد، همگان خود را برای آمدنش آماده می کنند تا روزهای نو را تجربه کنند.
دم دمای عید که می شد بوی بهار و عطر شکوفه های تازه در میان کوچه باغ های خاطره انگیز آن روزها می پیچید و همراه با آواز و چهچهه بلبل ها به میزبانی سال نو می رفت به امید این که سالی پر برکت و سرشار از سلامتی را برای همگان به ارمغان آورد.
آن روزها دستان پر تلاش مادران از شدت کار زیاد پینه می بست و همه جای خانه را نظافت می کردند تا شایستگی میزبانی از بهار را داشته باشند. آن روزها اسفند که به میانه خود می رسید بخش زیادی از کارهای خانه تکانی بانوان قدیمی انجام شده بود و بقیه روزها به اتمام کارها، تهیه آجیل و شیرینی شب عید می پرداختند.
آن روزهاحال و هوای خاصی داشت و همه در کنار هم از سپری کردن روزهای پایانی سال لذت می بردند. برخی نیز از نیمه های اسفندماه شروع به خانه تکانی می کردند. خانه تکانی آیینی سنتی و به جا مانده از پیشینیان بود که هر سال به استقبال آن می رفتند. ایرانیان از دیرباز این سنت زیبا را برپا می کردند و بر این باور بودند که با دور ریختن وسایل قدیمی و کهنه و جایگزین کردن وسایل نو به زندگی طراوت و شادابی خاصی می دهند و نو شدن سال و آمدن فصل زیبا و با طراوت بهار سر زندگی را به همراه خواهد داشت. خانه تکانی از جمله سنت هایی است که در سالیان سال در جامعه کهن ایرانی باقی مانده است.
برای خانه تکانی، همه با هم دسته جمعی وسایل اتاق های مختلف را به حیاط های بزرگ آن موقع می آوردند و از سقف تا کف اتاق ها را تمیز می کردند. یکی از بانوان قدیمی با بیان این که آن زمان، وسایل شوینده مانند امروز وجود نداشت، بیان می کند: در زمان قدیم برای تمیز کردن و سفید کردن لباس ها و ظرف ها از «چوبک» و «اشغار» استفاده می شد.
«صابری» که اکنون دهه 70 عمر خود را سپری می کند، ادامه می دهد: آن موقع بیشتر خانواده ها وسایل چندانی نداشتند و زندگی ها به دور از تجملات بود، در و دیوار خانه ها را با مواد شوینده طبیعی می شستیم، پودر مخصوصی در گذشته وجود داشت که به فرش ها می زدند وبا چوب روی آن می زدند و می شستند.
وی البته این را هم متذکر می شود که آن زمان خانه ها دارای لوله کشی آب نبودند و آب مورد نیاز روزانه شان را از چاه بیرون می کشیدند و برای شستن ملافه ها و فرش ها ناچار بودند آن ها را با گاری یا درشکه به سمت قنات های پر آبی مانند قنات «صدرآباد» یا چشمه بش قارداش ببرند. یکی دیگر از بانوان قدیمی در این زمینه می گوید: آن زمان چندین خانم همراه با یکی، 2 مرد قالی ها، لباس ها و بقیه وسایل شستنی را به بش قارداش می بردیم و پس از آغشته کردن مواد شوینده طبیعی با آن ها، قالی ها را داخل آب می انداختیم، قالی ها در اثر فرو رفتن در آب بسیار سنگین می شدند و به سختی آن ها را از آب بیرون می کشیدیم و تا جایی که درشکه یا گاری بود، می بردیم.
بانو «مستوفیان» ادامه می دهد: آن زمان به سختی کار می کردیم و برای خانه تکانی با مشقت های زیادی رو به رو می شدیم. وی بیان می کند: البته بیشتر خانواده ها در آن زمان به طور دسته جمعی کارهای شان را انجام می دادند، به طوری که همه خانم هایی که با هم نسبت داشتند یا همسایه ها، جمع می شدند و در هر روز به نوبت کارهای نظافت منزل یکی را انجام می دادند، دخترهای نوجوان هم علاوه بر کمک کردن به مادران، بساط چای را فراهم می کردند تا جان تازه ای به مادران شان ببخشند.
وی بیان می کند: علفی در زمان قدیم به نام «اشغار» وجود داشت که باید آن را می سوزاندیم و بعد در ظرف بزرگی مانند پیت پر از آب می گذاشتیم تا بجوشد و کف کند و از آن کف برای شستن و سفید کردن لباس ها استفاده می کردیم که لباس ها را برق می انداخت و به خوبی تمیز می کرد. بانو «صفایی» هم از خانه تکانی های قدیمی یاد می کند و می گوید: آن زمان همه دور هم جمع می شدند فرش ها را بیرون از اتاق ها و به داخل حیاط می بردند، آن ها را روی دیوارهای کاهگلی یا سیمانی آن موقع پهن می کردند و با چوب های بلندی محکم می زدند تا خاک آن ها بریزد و وقتی می خواستند فرش ها را داخل اتاق ها پهن کنند با جاروی نم دار روی آن می کشیدند.
وی ادامه می دهد: در روزهای پایانی سال، حلاج ها یا همان پنبه زن ها به محله های مختلف می رفتند و با صدای بلند اعلام می کردند که پنبه زن آمده است، سپس آن هایی که نیاز داشتند رختخواب های شان را نو کنند یا می خواستند پشم و پنبه آن را که شسته بودند، دوباره استفاده کنند به این پنبه زن ها می گفتند تا پنبه ها را برای شان دوباره قابل استفاده کنند.
وی اضافه می کند: در همان روزهایی که برای خانه تکانی اختصاص می دادیم یک روز هم مخصوص شستن ملافه ها و روبالشتی ها بود به طوری که از تمیزی برق می زدند.
وی ادامه می دهد: ظرف های مسی که در آن زمان بیشتر استفاده می کردیم با خاک آجر پودر شده می شستیم تا ظروف یا سماور طلایی تمیز و براق شوند.
خاک آجر را آن زمان پودر می کردیم و روی سماور می زدیم سپس با یک دستمال روی آن می کشیدیم تا تمیز شود.
وی می گوید: در زمان قدیم وسایل اضافی و تجملاتی نداشتیم و همه آن ها را بیرون می آوردیم، سقف و کف و دیوارهای خانه را به خوبی تمیز می کردیم، سپس وسایل خانه را مرتب سر جایش می چیدیم، اما اکنون در بیشتر خانه ها وسایل زیادی وجود دارد و مردم به سوی تجمل گرایی پیشرفته اند به طوری که در خانه ها آن قدر وسایلی مثل مبل، بوفه، میز ناهارخوری و تلویزیون وجود دارد که نمی توان وسایل را به بیرون از خانه برد. خانه تکانی در میان ایرانیان از دیر باز مرسوم بوده است و آن ها بر این باور بودند که دور ریختن وسایل قدیمی و کهنه و جایگزین کردن وسایل نو به زندگی طراوت و شادابی خاصی می دهد و نو شدن سال و آمدن فصل زیبا و با طراوت بهار سر زندگی را به همراه خواهد داشت.
برخی روان شناسان هم عقیده دارند که خانه تکانی به افراد جرئت رهایی از وابستگی را می دهد و فرصت دور ریختن خاطرات بدی را که در ذهنشان بایگانی کرده اند ایجاد می کند و مهم تر از همه حس همبستگی و دوستی بین قدیمی ها در هنگام خانه تکانی یا مراسم سنتی دیگر وجود داشت و همه کمک حال هم بودند و همدیگر به ویژه افراد کهنسال یا بیمار را در انجام این کار تنها نمی گذاشتند اما امروزه بیشتر خانه تکانی ها فقط در یک یا 2 روز آن هم توسط افرادی که به این کار گمارده می شوند انجام می شود و کمتر افرادی هستند که حال و هوای آمدن بهار را به خوبی حس کنند.