یک لحظه غفلت و لذت رانندگی باسرعت بالا و نامطمئن باعث شد 10 سال از بهترین سال های زندگی اش را با رنج و عذاب بگذراند.
یک شب خوابیدن بدون دغدغه برای او به رویایی دست نیافتنی تبدیل شده است. یادآوری روزی که زندگی اش را به هم ریخت برایش سخت است اما ماجرا را تعریف می کند.
می گوید: در تهران جوشکار ماهری بودم. حدود 10 سال پیش زمانی که 28 سال داشتم برای دیدار خانواده ام راهی شیروان شدم تا چند روزی استراحت و تفریح کنم.
روزی فکر موتورسواری به سرم زد و با موتورسیکلت یکی از اقوام در مسیر روستایی به سمت سد بارزو حرکت کردم. از موتورسواری با سرعت بالا لذت می بردم که یک لحظه نفهمیدم چه شد و وقتی چشمانش را باز کردم خودم را در بیمارستان دیدم.
استخوان دستم به شدت خرد شده بود به طوری که بعد از گذشت 10 سال هنوز هم نمی توانم با آن کار کنم اما خبر فوت راکب موتورسیکلتی که با او تصادف کردم بدتر بود.
علاوه بر این که خودم به شدت آسیب دیدم به دلیل رعایت نکردن قوانین رانندگی باعث مرگ مرد دیگری شدم؛ مردی که او نیز مانند من صاحب خودرو بود اما برای لذت رانندگی موتورسیکلت فرد دیگری را قرض گرفته بود.
بعد از آن تصادف دیگر یک روز خوش در زندگی ام ندیدم و یک شب با خیال آسوده نخوابیدم. به دلیل آسیب دیدگی دستم و پایم دیگر نمی توانستم به کار قبلی ام ادامه دهم. در تهران مستأجر بودم و با بدبختی اندک درآمدی داشتم که حتی جوابگوی نان شب همسر و فرزندم نمی شد چه برسد به آن که بخواهم دیه متوفی را بدهم.
از طرفی شرایط بد مالی خودم و از طرف دیگر عذاب وجدان زندگی را برایم جهنم کرده بود. چون دایی ام با خانواده مقتول در روز تصادف رفتار بدی داشت آن ها دلخور بودند و حاضر به بخشش نبودند. البته آن ها نیز سرپرست خانواده شان را از دست داده و به شدت به لحاظ مالی دچار مشکل شده بودند.
برای جور کردن پول دیه به هر دری زدم اما تنها در کارهای ساختمانی و جوشکاری مهارت داشتم که با توجه به شرایط دست و پایم قادر به کار کردن نبودم، کسی را هم نداشتم که بخواهد کمکم کند. من که توان پرداخت دیه را نداشتم بالاخره شب یلدای سال گذشته راهی زندان شدم.
ماه پیش بالاخره با کمک ۱۲۰ میلیون تومانی ستاد دیه خراسان شمالی و همچنین بخشش ۵۰ میلیون تومانی دیه از طرف خانواده متوفی از زندان آزاد شدم و حالا هر چند عذاب وجدان کمتری دارم اما خانواده ام به شدت در تنگنای مالی قرار دارند.
من بابت آزادی از زندان با کمک ستاد دیه استان خدا را شاکرم اما همچنان توان کارهای حرفه ای را ندارم.
در یک ماه گذشته برای پیدا کردن کار به هر دری زده ام اما کاری پیدا نکرده ام. الان صاحب دو فرزند هستم و هیچ منبع درآمدی ندارم. آینده خودم که نابود شد و حالا با این شرایط آینده فرزندانم هم در خطر است و آن ها هم دارند چوب روزی را می خورند که من با سرعت و خلاف جهت موتورسواری می کردم.